

رمان کلاسیک (کاتالینا)(مهتاب)
انتشارات مهتاب منتشر کرد:
در نمازخانه زنانه کلیسا که مجاور خانقاه زنان تارک دنیای "کارملیت" جای دارد دختری زانوزده در برابر محراب، به دعا مشغول بود. او با همه احساس و با همه وجود در برابر مجسمه باکره مقدس نیایش میکرد. و سرانجام زمانی که از جای خود برخاست چوبدستی را که کنار داشت، زیر بغل جابه جا کرده آنگاه لنگلنگان از کلیسا خارج شد. در آستانه کلیسا هوا سرد و تاریک بود، اما وقتی کاملاً از هشتی کلیسا خارج و در روشنی روز داغ و نفسگیر قرار گرفت، نور خیرهکننده روز برای لحظهیی چشمان او را آزرد. از بالای پلههای کلیسا ایستاد و به میدان خالی نگریست. کرکره پنجرههای خانههای دورادور میدان همه کشیده شده بود، تا خانهها را از حرارت آفتاب و گرما در امان دارد. بر میدان سکوت، سنگینی میکرد همه برای استقبال رفته بودند و حتی سگ ولگردی هم نمانده بود تا با پارس خود سکوت را بشکند. سکوت آن چنان بود که گویی شهر مرده است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













