در استانبول

(0)

185,000ریال

166,500 ریال

دفعات مشاهده کتاب
118

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب در استانبول

انتشارات یکشنبه منتشر کرد:
هی... هی... بچه بزرگ می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنی، موقع ثمر رسیدنش خدا ازت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گیردش... تصادف می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنه... چه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جوری من داغ تو رو تحمل کردم سعید... آره پوستم کلفت شده... بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌عار و درد شدم که مرگ تو رو دیدم... منم موندم بین اینا یالغوز... هر موقع حرفی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شه این آقای سهراب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خان، پشت مرضیه در می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آد. وایستاده هرکی با من مخالفت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنه بره طرف اونو بگیره. اون روز اول که پسره اومد خواستگاری مخالفت کردم ولی همین آقای سهراب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خان الکی طرف پسره رو گرفت. گفت تحصیل کرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ست اله بله فلانه. حالا هم سیمین خانوم نشسته زیرپاش، ما می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوایم مستقل شیم، می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوایم مستقل شیم. خانوم بعد از بیست و دو سال زندگی یادش افتاده می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواد مستقل شه. نکردن دو زار پول جمع کنن برن واسه خودشون به خونه بگیرن. اگه این طبقه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی بالا رو بهشون نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دادم، حالا این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌طوری حرف نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زدن. آره از نظر قانونی حرفش پیشه، ارث باباشو می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواد بگیره ولی پس من چی؟ همین چند شب پیش سهراب اتمام حجت کردم.
بریده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از نمایشنامه
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی