نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات یکشنبه منتشر کرد:
هی... هی... بچه بزرگ میکنی، موقع ثمر رسیدنش خدا ازت میگیردش... تصادف میکنه... چهجوری من داغ تو رو تحمل کردم سعید... آره پوستم کلفت شده... بیعار و درد شدم که مرگ تو رو دیدم... منم موندم بین اینا یالغوز... هر موقع حرفی میشه این آقای سهرابخان، پشت مرضیه در میآد. وایستاده هرکی با من مخالفت میکنه بره طرف اونو بگیره. اون روز اول که پسره اومد خواستگاری مخالفت کردم ولی همین آقای سهرابخان الکی طرف پسره رو گرفت. گفت تحصیل کردهست اله بله فلانه. حالا هم سیمین خانوم نشسته زیرپاش، ما میخوایم مستقل شیم، میخوایم مستقل شیم. خانوم بعد از بیست و دو سال زندگی یادش افتاده میخواد مستقل شه. نکردن دو زار پول جمع کنن برن واسه خودشون به خونه بگیرن. اگه این طبقهی بالا رو بهشون نمیدادم، حالا اینطوری حرف نمیزدن. آره از نظر قانونی حرفش پیشه، ارث باباشو میخواد بگیره ولی پس من چی؟ همین چند شب پیش سهراب اتمام حجت کردم.
بریدهای از نمایشنامه
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.