هزارتوی پن

(56)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
4686

علاقه مندان به این کتاب
81

می‌خواهند کتاب را بخوانند
3

کسانی که پیشنهاد می کنند
10

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب هزارتوی پن

انتشارات باژ منتشر کرد:
‌سال 1944 بود و دخترکی که توی یکی از ماشین‌ها کنار مادر باردارش نشسته بود، نفهمید درختان چه نجوا کردند. نامش اوفلیا بود و سیزده سال بیشتر نداشت. چندین و چند ساعت می‌شد سوار ماشین بودند، از هر آنچه اوفلیا می‌شناخت دورتر و دورتر می‌شدند، بیشتر و بیشتر در عمق این جنگل بی‌پایان پیش می‌رفتند و قرار بود مردی را ببینند که مادرش انتخاب کرده بود تا پدر تازه‌ی اوفلیا باشد. اوفلیا او را صدا می‌زد «گرگ» و دلش نمی‌خواست به او فکر کند. ولی انگار حتی درختان هم نام او را نجوا می‌کردند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب پاستیل‌های بنفش را نیز بخوانید.



...

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (11)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فرشته نبی زاده
    • پاسخ به نظر

    داستان یه دختر و چالشهاش برای برگشت به دنیایی که بهش تعلق داشته. یه فانتزی دارک، با چاشنی کمی غم. کتاب رومنس نداره. سادست در عین حال جذب داستان میشین و هدیه خیلی خوبی برای نوجوان‌ها که فانتزی دوست دارن. برای بزرگترها ام میتونه جذاب باشه. کتاب نشر باژ جدا یکی از خوشگل‌ترین کتاباییه که دارم، دور تمام صفحه‌ها طرح و فضای داستان هست، و تصویر هم داره. ترجمه هم روون و جذاب.

  • تصویر کاربر

    • فاطمه کامیاب
    • پاسخ به نظر

    کتاب هزارتوی پن از دل خیال و رویا اومده جذاب و گیرا و پر از احساس شخصیت پردازی های کتاب عالیه و هر شخص داستان خودشو داره

  • تصویر کاربر

    • فاطمه سمیری
    • پاسخ به نظر

    لطفا موجودش کنید

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • نرگس مولائی
    • 1

    شرارت به ندرت فوراً ب خود شکل میگیرد. اغلب اوقات اول چیزی نیست جز کلامی به نجوا. نگاهی گذرا. خیانت. ولی بعد رشد میکند و ریشه می دواند، همچنان نامرئی است و به چشم نمی آید. فقط قصه های پریان به شرارت شکل درست و حسابی می دهند گرگ های بد گنده، شاه های شرور، دیوها و شیاطین...

عیدی