زمستان

(5)
نویسنده:

2,700,000ریال

2,430,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
212

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب زمستان

انتشارات مهراندیش منتشر کرد:
اَلی اسمیت متولد شهر اینوِرنِس در اسکاتلند، 1962، و ساکن کمبریج در انگلیس است. او داستان‌های متعددی از جمله «دنیای هتل» را نوشته است که نامزد جوایز اورنج ادوارد و من‌بوکر شدند و جایزۀ اِنکور اَوارد و اسکاتیش آرتس کانسل بوک و کتابِ سال را گرفتند.
اَلی اسمیت بیشتر برای داشتن سبک خاصش در استفاده از زبان در ادبیات مدرن انگلیس ستایش می‌شود.
زمستان که رمانی مدرن است. دومین کتاب از چهارگانۀ الی اسمیت (بهار، تابستان، پاییز، زمستان)، مجموعه‌ای از موضوعات را در خلال هم‌به‌پیش می‌برد؛ خاطراتی جسته‌و‌گریخته از نقاشی، شعر، موسیقی، هنر؛ وقایع و رخدادهایی اجتماعی و بعضاً سیاسی؛ ماجرای دو خواهر، سوفیا و آیریس، که بعد از سه دهه دوباره یکدیگر را در کریسمس می‌بینند؛ آرت که دختر غریبه‌ای به نام لاکس را به‌جای شارلوت، برای تعطیلات، به خانۀ اربابی مادرش می برد…
اَلی اسمیت در زمستان، باوجود پرداختِ فضاهای جدی و سیاسی و اجتماعی، به ارتباط عاطفیِ میان آدم‌های داستان نیز می‌پردازد، و این‌کار را آن‌چنان حساب‌شده و درعین‌حال ملموس انجام می‌دهد که خوانده تا مدت‌ها بعد از اتمام کتاب آن‌ها را بارها و بارها در ذهنش مرور می‌کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب زمستان اثر الی اسمیت

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

زمستان از سایت گودریدز امتیاز ۳.۸ از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون:  ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

زمستان از سایت آمازون امتیاز ۴.۱ از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب زمستان از آن خود کرده است:

• رمانِ سالِ لیست کوتاه بریتیش بوک‌اِوارد
• کتاب سالِ سیاسی اورول پرایز
• کتاب دومِ من بوکر ۲۰۲۰
• کتابِ برتر سال کتابخانة عمومی نیویورک
• برترین کتاب سال کایرکاس ریویوز

معرفی رمانِ زمستان:

زمستان رمانی مُدرن و دومین جلد از مجموعهٔ چهارگانهٔ الی اسمیت نویسندهٔ شناخته‌شدهٔ اسکاتلندی است. این مجموعهٔ چهارگانه با چهار عنوان بهار، تابستان، پاییز و زمستان منتشر شد که نویسنده در آن‌ها موضوعات را در خلالِ هم به پیش می‌برد. این مجموعه خاطراتی جسته‌وگریخته از نقاشی، شعر، موسیقی، هنر؛ وقایع و رخدادهایی اجتماعی و بعضاً سیاسی است. ماجرای دو خواهر به نام‌های سوفیا و آیریس، که بعد از سه دهه دوباره یکدیگر را در کریسمس می‌بینند. اَلی اسمیت در کتاب زمستان، با وجود پرداختِ فضاهای جدی سیاسی و اجتماعی، به ارتباط عاطفیِ میان آدم‌های داستان نیز می‌پردازد. زمستان که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد؛ داستانی مجزا از پاییز دارد، اما درعین‌حال می‌توان وقایع بزر‌گتری را که در امتداد موضوع محوریِ داستان رخ می‌دهند، به‌عنوان موضوع مشترک و پیوندِ میان این دو کتاب قلمداد کرد.

واکنش‌های جهانی به کتاب زمستان: 

«از وقایع درخشان و به‌طور نفس‌گیر قوی اسمیت در کتاب زمستان انرژی و شیطنت می‌بارد. حتی در تاریک‌ترین دوره‌ها، پیچک‌های زندگی همچنان به سوی نور کشیده می‌شوند... نویسنده در این کتاب می‌خواهد به ما یادآوری کند که پاندول می‌تواند به عقب برگردد و روزی خورشید باز خواهد گشت.» - لائورا میلر، نویسنده

«زمستان ترکیبی جذاب از تخیل و تمثیل است... موضوعی بسیار شیرین و سرگرم‌کننده دارد و طنز را می‌توان در میان صفحات آن بیابید.» - جیمز وود، نیویورکر

«رمانی بسیار خنده‌دار اما بسیار جدی با حوادثی بسیار غم‌انگیز... در زمستان نورِ درون کرهٔ برفی این رمان‌نویس بزرگ بیش از هر زمان دیگری درخشان است.» - مگ وولیتزر، نقد کتاب نیویورک تایمز

«اصلاً لازم نیست که کتاب اول نویسنده با عنوان «پاییز» را پیش از این کتاب بخوانید. با این‌که هر دو کتاب سبکی فلسفی دارند و نویسنده بازیگوشانه با کلمات بازی کرده است. زمستان مانند یک ادای احترام به کتاب سرود کریسمس است. این رمان یک مراقبهٔ خیره کننده در یک لحظهٔ پیچیده و احساسی در تاریخ است.» - سارا بیگلی، تایم

«زمستانِ زیبای الی اسمیت توجه به دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم... اسمیت منبعی قوی و ضروری به ما می‌دهد و مستقیماً با عصر ما صحبت می‌کند. من حین خواندن این کتاب با فضیلت‌های انسانی آشنا شدم.» - لائورا کالینز، بوستون گلوب

«زمستان یک داستان بسیار تکان دهنده از یک نویسندهٔ اسکاتلندی است. لحن و نثر اسمیت بین بازیگوشی و شکوه می‌چرخد و همین کتاب را تبدیل به یک رمان جذاب کرده است.» - استرالین

چرا باید کتاب زمستان را بخوانیم؟

هر چند زمستان رمان بلندی نیست، ولی بدون تردید خواندنِ آن به زمانی بیشتر از تعداد صفحات کتاب نیاز دارد؛ باید با درنگ و تأمل در لایه‌های پنهان و نیمه‌پنهانِ آن شناور شد و نشانه‌ها و جلوه‌های تاریخ، اجتماع، عشق، زندگی و هنر را یک‌به‌یک در آن صید کرد. هنرِ اسمیت طرح وقایعی از زندگی روزمره و مشکلات انسان امروز مانند گرم‌شدن کرهٔ زمین، نگرانی برای محیط زیست، استفاده از سموم و آفت‌کش‌ها و غیره به‌گونه‌ای داستانی است.

جملات درخشانی از کتاب زمستان:

«برای شروع: همه‌چیز مرده بود.
عشق‌ورزی مرده بود. پهلوانی مرده بود. شعر، رمان، نقاشی، همه مرده بودند، هنر مرده بود. تئاتر و سینما هر دو مرده بودند. ادبیات مرده بود. کتاب مرده بود.
مدرنیسم، پست‌مدرنیسم، رئالیسم و سورئالیسم همه مرده بودند. موسیقی جاز مرده بود، موسیقی پاپ، دیسکو، رَپ، موسیقی کلاسیک مرده بودند. فرهنگ مرده بود. بزرگواری و نزاکت، اجتماع، ارزش‌های خانوادگی مرده بودند. گذشته مرده بود. تاریخ مرده بود. آسایش و امنیت عمومی مرده بود. کمونیسم، فاشیسم، نئولیبرالیسم، کاپیتالیسم، همه مرده بودند. مارکسیسم، مرده بود، فمنیسم، هم مرده بود. نزاکت سیاسی، مرده بود. نژادپرستی مرده بود. مذهب مرده بود. فکر مرده بود. امیدواری مرده بود. حقیقت و افسانه هر دو مرده بودند. رسانه‌ها مرده بودند. اینترنت مرده بود. توئیتر، اینستاگرام، فیس‌بوک، گوگل، مرده بودند.»

«سَرِ سرسختی بود. این چهارمین روزش در خانهٔ او بود؛ امروز صبح که چشم‌هایش را باز کرد، هنوز اینجا بود، این بار روی کاسهٔ توالت، توی هوا معلق بود و خودش را در آیینه تماشا می‌کرد. به‌محض اینکه او را دید که می‌خواهد با او صحبت کند، به‌سرعت برگشت تا رو به صورتش شود و، سَر یعنی ممکن است چیزی بدون گردن و شانه بتواند تعظیم کند؟ ولی قطعاً خودش را پائین داد، به‌نوعی انگار به جلو خشم شد، با چشم‌هایش، با احترام به پایین نگاه کرد و بعد دوباره، دربار گونه و پُرجلوه، خودش را بالا داد، تعظیم کرد، یا ادای احترام بود؟ مؤنث بود یا مذکر؟ هر چه بود، بسیار آداب‌دان بود، مؤدب بود، مثل سَر یک بچهٔ بسیار مؤدب (در مرحلة بچگیِ قبل‌ از به حرف آمدن، شاید به‌خاطرِ بی‌صدا بودنش مؤدب بود). الان به‌اندازهٔ یک طالبی شده بود (آیا این جالب بود یا یک‌جور ضعف، که توی خانه بیشتر با طالبی‌ها باشی تا با بچه‌ها؟ شانس داشت که وقتی آرتور کوچک بود، خیلی سریع خودش درک کرد که سوفیا ترجیح می‌دهد بچه‌ها یاد بگیرند کمتر شبیه بچه‌ها باشند)، با آن نقشِ صورتی که داشت، و آن موی ضخیم، آشفته، پرپشت، تیره و صافِ موج‌داری که از قد سرش بلندتر بود، خیلی هم شبیه طالبی نبود.»

«در یک روزنامه، اخیراً، عکسی از چیزی شبیه دیواری از آدم‌ها دیده بود که مقابل مونالیزا در لوور ایستاده بودند. خودش مونالیزای واقعی را دیده بود، البته قبل از داشتنِ آرتور، که به سه دهه قبل برمی‌گشت، و حتی آن زمان هم، از میان خیلِ آدم‌هایی که جلوی تابلو عکسش را می‌گرفتند، چیزی دیدن محال بود. به‌علاوه، آن شاهکار هنری تابلوی بسیار کوچکی بود، بسیار کوچک‌تر از آنچه برای اثری چنین مشهور انتظارش را داشت. شاید جمعیتِ مقابلش باعث می‌شدند به چشم کوچک بیاید. اما فرقش در این بود که مردمی که در عکس مقابلش بودند، دیگر خودشان را حتی نگران برگشتنِ رو به نقاشی نکرده بودند. بیشتر پشت به تابلو، در حال عکس گرفتن از خودشان با آن بودند؛ این روزها آن تابلوی کهن، با والامقامی، به پشتِ مردم لبخند می‌زند، به‌ پشت مردم با گوشی‌های بالاگرفته، روی سرشان در هوا. انگار به تابلوها با دست سلام می‌فرستند. اما سلام فرستادن به چی؟ سلام به فضایِ جلوی یک نقاشی که مردم می‌ایستند و به خودِ نقاشی نگاه نمی‌کنند؟ سلام به خودشان؟ سَر، روی میز ابروهایش را برای سوفیا بالا برد. انگار توانست ذهن او را بخواند، و پوزخندِ کوچک مونالیزایی تحویلش داد.»

تحلیلی بر کتاب زمستان:

داستان رمانِ زمستان حول‌وحوش خاطراتِ جسته‌وگریختهٔ چندین کریسمس دور می‌زند؛ خاطراتی از افسانه‌ها، شعرها و موسیقی‌های کریسمس، بازنگریِ معنای آن‌ها در زندگیِ مردم، چه در سال‌هایی که نوشته شدند و چه همین سالی که به‌تازگی پشت سر گذاشته شده است. شخصیت‌های زمستان، مثل سایرِ کتاب‌های اسمیت و برخلاف بسیاری از رمان‌ها، انگشت‌شمارند و همهٔ وقایع با همین شخصیت‌ها ساخته و پرداخته می‌شود؛ سوفیا و خواهرش آیریس، آرت پسر سوفیا، لاکس در نقش شارلوت و شارلوت دوستِ سابقِ‌ آرت. بازگشت به گذشته‌ها بیشتر در ذهنِ خواهر کوچک‌تر اتفاق می‌افتد که در آستانهٔ بیماری فراموشی‌ست. او در آشفتگی‌های ذهنی‌اش چندین کریسمس را به یاد می‌آورد و در این بین علل وقایعِ حال روشن‌تر می‌شود.

خلاصهٔ رمان زمستان:

آیریس یکی از شخصیت‌های رمان زمستان، خواهر بزرگ‌تر و فعال اجتماعی است که در یونان داوطلبِ کمک به پناه‌جویان دریایی است برای تعطیلاتِ کریسمس به کورنْوال برگشته است. آیریس دههٔ شصت و هفتاد را پشت سر گذاشته، با پیشینه‌ای از دورهٔ هیپی‌ها، تظاهرات بر ضد بمب‌های هسته‌ای و تخریب طبیعت جلو می‌رود. سوفیا خواهر کوچک‌تر و زمانی یک تاجر موفق بوده است. او طراح لباس و صاحب فروشگاه‌های زنجیره‌ای لوازم خانگی بوده که دیگر بسته شده‌اند. پسرِ سوفیا، آرتور است که او را آرت صدا می‌زنند، وب‌سایتی به نام آرت در طبیعت دارد و برای یک کمپانی به‌صورت آنلاین کار می‌کند. شارلوت، دوست سابق آرت، در همان روزی وارد داستان می‌شود که در اصل آرت را ترک می‌کند. داستان رمان حول محور سوفیا می‌چرخد که آمادﮤ ورود مهمانان است. زمانی که شخصیت‌ها در خانهٔ سوفیا گرد هم می‌آیند، رمان به زمان گذشته می‌پرد و پویایی‌های خانوادگی و مبارزات درونی شخصیت‌ها را آشکار می‌کند. آرت با احساسات خود در مورد مادرش و روابط شخصی خودش دست‌وپنجه نرم می‌کند.

اگر از خواندن کتاب زمستان لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب پاییز اثر دیگری از الی اسمیت نویسندة اسکاتلندی است. این کتاب جلد اول مجموعه چهارگانهٔ این نویسنده است. این کتاب داستان دو دوست قدیمی به نام‌های دنیل و الیزابت است که در سال ۱۹۸۴ به دنیا آمده‌اند و نویسنده در رمان نگاهی به گذشته و آیندهٔ این دو شخصیت در انگلستان انداخته است.

• کتاب جهان هتل اثر دیگری از الی اسمیت نویسندهٔ اسکاتلندی است. او در این کتاب جهان هتل نگاهی عاطفی، خنده‌دار، جدی و جذاب به زندگی پنج نفر دارد که به شعبه‌ای از هتل‌های زنجیره‌ای جهانی مربوط هستند. زندگی آن‌ها با تصادفی عجیب دربالابر غذا بهم می‌پیوندد و از هم می‌گسلد. جهان هتل یادآور رمان موج‌های ویرجینیا ولف است.

دربارۀ اَلی اسمیت: نویسندهٔ اسکاتلندی

زمستان

اَلی اسمیت در سال ۱۹۶۲ در شهر اینوِرنسِ اسکاتلند به دنیا آمد و هم اکنون در کمبریجِ انگلستان ساکن است. او داستان‌های متعددی از جمله «جهان هتل» را نوشته است که نامزد جوایز اورنج اِدوارد و من بوکر شدند و جایزه اِنکور اِوارد و اسکاتیش آرتس کانسل بوک و کتابِ سال را گرفتند. کتاب‌هایش با عنوان «پاییز» و «چطور هر دو باشیم» نیز در لیستِ کوتاهِ من بوکر قرار گرفتند. همچنین این نویسنده یک بار جایزه بیلیز را بُرده است. الی اسمیت برای داشتن سبک خاصش در استفاده از زبان در ادبیات مدرن انگلیس ستایش می‌شود.

دربارۀ فلوریا وَرنوس: مترجم کتاب زمستان 

فلوریا وَرنوس فارغ‌التحصیل رشتهٔ تاریخ ادیان از دانشگاه فلورانس، مترجم و گردآورندهٔ کتاب رژیم غذایی کیوجینک و بعد از سال‌ها فعالیت در زمینهٔ سفر و توریسم، اکنون با همسرش ساکن تورنتوی کاناداست و تمام‌وقت، علاوه بر ترجمه و ویراستاری، در زمینهٔ کودکان، سلامتی، تاریخ، رمان و داستانِ کوتاه فعالیت می‌کند. پس از ترجمهٔ پاییز و زمستان، ترجمهٔ دو کتابِ دیگر از چهارگانهٔ الی اسمیت را نیز برعهده گرفته و این دو کتاب نیز در دست ترجمه هستند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • پاسخ به نظر

    این کتاب موضوعی بسیار جالب و متنوع داشت و نویسنده به زیبایی از مشکلات جهان انتقاد کرده و به‌نظرم متن کتاب واقعاً تکان‌دهنده بود. اگه دنبال یه رمان متفاوت هستید حتماً این کتاب رو بخونید.

  • تصویر کاربر

    • برهان جعفری
    • پاسخ به نظر

    رمانی بسیار جالب و متفاوت دربارهٔ موضوعاتی مثل زمان، جنون، پیری، سیاست، خانواده، عشق، هنر و دروغ بود. به‌نظرم نویسنده هنرمندانه تمام جنبه‌های شخصیت‌های انسانی و جامعه رو توی این رمان گنجونده.

  • تصویر کاربر

    • افرا فرهامه
    • پاسخ به نظر

    رمان پاییز رو هم دوست داشتم ولی زمستون خیلی متفاوت‌تر بود. انسجام شخصیت‌ها و بحث‌‌ها و گفت‌وگوهای این کتاب برام خیلی واقعی‌تر بود. داستانی خیره‌کننده دربارهٔ ارتباطات مختلف انسانی.

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • 0

    خُب، من می‌تونم دکمه‌ها رو براش فشار بدم، تو برنامه‌هایی که تماشاگرها شرکت می‌کنند، اگه خودش نمی‌تونه، من به‌جاش می‌رم. یا می‌ریم موزهٔ ویکتوریا و آلبرت. برای دیدن چیزهای به اون زیبایی فرقی نمی‌کنه چقدر پیر یا جوون باشی. یا موزهٔ تاریخ طبیعی. سَر رو زیر کتم جا می‌دم.

  • تصویر کاربر

    • برهان جعفری
    • 0

    این سَر، به‌هرحال، چیز ترسناکی نبود. دل‌نشین بود، در مبادی آداب‌بودنش خجالتی بود، و این کلمات با ماجرای مرده بودن جور نیست، یا ماجرای شَبح پرسه‌زنِ خبیثِ یک شخص مرده ـ و حتی ذره‌ای مرده به‌نظر نمی‌آمد، با اینکه شاید ممکن بود یک‌کمی باعث وحشت شود.

  • تصویر کاربر

    • افرا فرهامه
    • 0

    زندگی هنوز نمرده بود. انقلاب نمرده بود. برابریِ جنسیت و نژاد هنوز نمرده بود. نفرت نمرده بود. اما کامپیوتر؟ مرده بود. تلویزیون؟ مرده بود. رادیو؟ مرده بود. موبایل‌ها مرده بودند. باطری‌ها مرده بودند. ازدواج‌ها مرده بودند. روابط زناشویی مرده بودند، گفت‌وگو مرده بود.

  • 1
  • 2
عیدی