%10


دفعات مشاهده کتاب
406
علاقهمندان به این کتاب
1
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
1
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات پیکان منتشر کرد:
ساعت کارم که تمام شد، شال و کلاه کردم و با آسانسور پایین رفتم. نگاهم به چهرهام در آینه افتاد. لاغر شده بودم. در حال رفتن به سمت در خروجی بودم که ناگهان چشمم به مرد چهارشانهای افتاد که پشت به من در حال صحبت با منشی بود. صدای مرد شباهت عجیبی به صدای مجید داشت طوری که برای لحظهای احساس کردم قلبم دارد میایستد. با حالتی متحیر از پشت سر نگاهش میکردم. دلم میخواست جلو بروم و رویش را به طرف خودم برگردانم...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9789643288846
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
478 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
536 گرم
سال انتشار
1398
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

مهری بابک
18 مرداد 1402
رمان فوق العاده عالیه توصیه میکنم
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














63٬900 تومان
71٬000
%10