نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات فرهنگ معاصر منتشر کرد:
تقدیر از کتاب «ژن»:
«این کتاب احتمالاً هیجان انگیزترین داستان پلیسی است که تاکنون نقل شده است - روایت تلاش بیامان صدها پژوهشگر و کاشف برجسته، از جمله ارسطو، مندل و داروین، در جست وجویی چندهزارساله برای کشف اسرار و گشودن معمایی که درون هر سلول زنده نهفته است. اگر به معنی انسان بودن در گذر زمان (امروز، فردا و فراتر از آن) علاقه مند هستید، خواندن این کتاب برای شما ضروری است.» - آنتونی دور، نگارنده رمان «تمام نوری که از نظر ما پوشیده است»، برنده جایزه پولیتزر
«کتاب ژن، حاصل آمیزش شکوهمندی است از علم حیات، نیروهایی که با جوهر و ذات این علم رو در رو میشوند و همچنین چالشهای اخلاقی و فلسفی مستتر در درک ما از مفهوم انسان بودن.» - پال برگ، برنده جایزه نوبل در رشتهی شیمی
فروشگاه اینترنتی 30بوک
ژن (تاریخ خودمانی) از سایت گودریدز امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
ژن (تاریخ خودمانی) از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را دریافت کرده است.
● راهیافته به فهرست نهایی جوایز انجمن سلطنتی برای کتابهای علمی در 2016
● برندهٔ جایزهٔ بیلی گیفوردِ لانگلیستِ کتابهای غیرداستانی در 2016
● قرار گرفته در فهرست «10 تا از برترین کتابهای سال 2016»، واشنگتن پست
● نامزد دریافت جایزهٔ بهترین کتاب گودریدز در زمینهٔ علم و فناوری
● برندهٔ فهرست نهایی جایزهٔ کتاب Wellcome
● برندهٔ جایزهٔ ویلسون برای متون علوم ادبی در 2017
● برندهٔ جایزهٔ کتاب انجمن فیبتاکاپا در زمینهٔ کتابهای علمی در 2017
ژن (تاریخ خودمانی) کتابی از سیدارتا موکرجی پزشک و سرطانشناس آمریکاییِ هندیتبار است که یک بار برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شد. ژن سال 2016 منتشر شد و نویسنده در آن تاریخچهٔ ژن و تحقیقات ژنتیکی از ارسطو گرفته تا کریک، واتسون و فرانکلین و سپس دانشمندان قرن بیستویکم را که نقشهٔ ژنوم انسان را ترسیم کردند، شرح میدهد. نویسنده با لحنی داستانی و جذاب از قدرت ژنتیک در تعیین رفاه و ويژگیهای افراد میگوید.
«کتابی شگفتانگیز از نویسندهٔ برندهٔ جایزهٔ پولیتزر و تاریخی مهیج از اینکه چگونه ذهن انسانها به سختی و هوشمندانه بسیاری از رفتارهای ما را از هم جدا کرده است.» - مجلهٔ اِله
«سیدارتا موکرجی توانایی عجیبوغریبی دارد که علم، تاریخ و آینده را به شیوهای قابل درک و جذاب گرد هم آورد و ما را هم در زمان و هم در راز خودِ زندگی راهنمایی کند.» - کِن برنز
«تاریخی شگفتانگیز و اثرگذار از اینکه چگونه انسانها نقش ژنها در ساختهشدن بشر را درک کردند و اینکه دستکاری ژنتیکی ممکن است چه تأثیری بر آیندهٔ ما داشته باشد. کتاب ژن (تاریخ خودمانی) مکاشفهای جادویی از یک ایدهٔ علمی و حیاتیترین علم عصر ما است که نویسنده آن را در این کتاب بسیار دقیق و البته همهفهم توضیح داده است.» - یواِساِی تودی
«مطالعهای عمیق و متنی فروتنانه و فوقالعاده غنی از نویسندهای دانا و بااستعداد که میخواهد ببیند ما تا کجا پیش آمدهایم و چقدر باید برای درک ماهیت و سرنوشت انسانیمان دورتر برویم.» - کایرکاس ریویوز
«موکرجی به طرز ماهرانهای حقایق علمی اساسی را در مورد نحوهٔ عملکرد ژنها بیان کرده است و جنبههای ناشناختهٔ ژنتیک را روشن میکند. او با کمک اطلاعات خانوادگیاش، هم در مورد فرآیند علمی و هم جامعهشناسی علم صحبت کرده است. او انتزاع را با زندگی شخصی خود ترکیب کرده تا با قدرت و ظرافت روایتی عالی خلق کند.» - پابلیشرز ویکلی
«کتابی باشکوه... داستان کتابِ ژن (تاریخ خودمانی) به صورت تکهتکه و به طرق مختلف نقل شده است اما هرگز هیچکس تاکنون با چنین وسعت و عظمتی از تاریخ جدید نگفته بود.» - نقد کتاب نیویورک تایمز
با اینکه سیدارتا موکرجی در این کتاب از نقش ژنتیک در رفاه افراد میگوید اما این کتاب همچنین یک پیام هشداردهنده است تا اجازه ندهیم استعدادهای ژنتیکی شخصیت یک فرد یا سرنوشت او را تعیین کنند، ذهنیتی که نویسنده میگوید منجر به ظهور اصلاحنژاد در تاریخ شد. خواندن این کتاب را به تمام کسانی که به تاریخ علاقه دارند توصیه میکنیم.
«راهبان و کشیشان پیرو فرقهی آگوستین قدیس (آگوستینیان)، که به آرامش و راحتطلبی شهرت داشتند، زمانی در فضای مجلل و اتاقهای وسیع و سرسراهای تودرتوی یک کلیسای سنگی، که مانند دژی محکم بر فراز تپهای در قلب شهرِ قرون وسطایی برون بنا شده بود، میزیستند. شهر طی مدت چهارصد سال پیرامون آنها رشد کرده بود؛ نخست خانه به خانه در سراشیبی و اطراف تپه، و سپس در گسترهی مسطح مزارع و علفزارهای پایین دستِ آن. اما در سال 1783، پیروان این فرقه از چشم امپراتور وقت، ژوزف دوم، افتادند و از نعمت مهر و سخاوت وی محروم شدند. املاک ممتاز مرکز شهر اینک ارزش بالایی یافته بودند و امپراتور بدون ملاحظه و پردهپوشی، فرمان داد تا کلیسا را نقل مکان دهند. به این ترتیب، کشیشها اسباب و اثاثیهشان را جمع کردند و بر خلاف میلشان، به صومعهی نیمهمخروبه و رهاشدهای در یکی از محلههای قدیمی شهر، که پیش از این، خانقاه راهبان بود، کوچ داده شدند. خفتبارتر از این جابجایی، این بود که کشیشها را وادار کردند تا در اتاقهایی که در اصل برای سکونت زنان طراحی شده بود، مستقر شوند. در راهروها بوی متعفن حیوانان و کاه و گل مرطوب رسوب کرده بود و حیاط و زمینهای اطراف ساختمان هم پوشیده از علفهای هرز شده بود. تنها مزیت این بنای قرن چهاردهمی، که سرمای درون آن بیشباهت به یخچالهای ذخیرهی گوشت نبود، حیاط خلوط کوچک مستطیل شکلی بود با چند درخت سایهدار، چند پله و راهروی سنگفرشدهی نسبتاً طویلی که کشیشها میتوانستند اوقات خلوت و انزوایشان را به قدم زدن در آنجا بگذرانند.»
«بحث «شباهت»، قرنها بود که ذهن و حواس فیلسوفان و دانشپژوهان را به خود مشغول کرده بود. فیثاغورث، نیم عالِم و نیم عارفِ یونانی، که پانصد و سی سال قبل از میلاد مسیح در ناحیهی کروتون میزیست، نخستین و یکی از پذیرفتهشدهترین نظریهها را در بابِ شباهت فرزندان به والدینشان ارائه داد. محور اصلی نظریهی فیثاغورث این بود که حامِل اطلاعات وراثتی (یا «شباهت» به زغم هم عصران او) در انسان، در اصل، همان مَنی مرد بود که این اطلاعات وراثتی را ضمن پیمایش بدن مرد و جذب بخار اسرارآمیزی که از هر عضو بدن وی متصاعد میشود جمعآوری میکرد: از چشم، رنگش؛ از پوست، بافتش؛ از استخوان، حجم و اندازهاش؛ و الی آخر. به این ترتیب، مَنی مرد در طول عمر او به «انبارک متحرکی» از آنچه که برای تولید مثل لازم بود تبدیل میشد، یعنی نوعی عصارهی غلظتیافته از گوهر وجود. نیمهی دوم نظریهی فیثاغورث، مربوط به انتقال این عصاره به جنس مؤنث، از طریق آمیزش جنسی میشد. به زعم او، هنگامی که منی وارد رحم میشد، بدن زن غذای لازم را به او میرساند تا جنین شکل بگیرد. بنا بر استدلال فیثاغورث، در این مرحله از فرآیندِ تولید مثل (درست مانند هر نوع تولید دیگری)، وظایف و هم افزایی زن و مرد دقیقاً تفکیک شده بود: پدر، اطلاعات اصلی برای تولید جنین را فراهم میکرد، و مادر، با تغذیه و نگهداری جنین در رحماش، او را رشد و پرورش میداد. این نظریه، بعدها به نظریهی اسپرمیزم شهرت یافت، که حاکی از نقش پررنگ مادهی منی در شکل دادنِ ویژگیهای جنین بود.»
«سرانجام، زمانی که پس از پنج سال سفر دریایی، داروین به انگلستان مراجعت کرد، در میان تاریخشناسان طبیعی به شخصیتی نامدار تبدیل شده بود. مجموعهی عظیم سنگوارههایی که وی از آمریکای جنوبی به سوغات آورده بود، تکه تکه از جعبهها بیرون آورده شده و به نمایش گذاشته شدند. کارِ نگهداری، کاتولوگ کردن، و دستهبندی آنها بیدرنگ آغاز شد؛ این مجموعه به حدی متنوع بود که میشد از آن موزهای تأسیس کرد. نقاش و پوستآرای صاحبنام، جان گولد، مسئولیت دستهبندی برندگان را به عهده گرفت. چارلزلایل، که به تازگی به ریاست انجمن زمینشناسان انتخاب شده بود، نمونههایی از مجموعههای داروین را حین سخنرانیاش در برابر انجمن به نمایش گذاشت. ریچارد اووِن، دیرینهشناسی که مانند یک بازِ نجیبزاده بالای سرِ تاریخشناسان انگلستان میچرخید، از کالج سلطنتی جراحان بریتانیا فرود آمد تا کارِ نامگذاری، راستآزمایی، و کاتالوگ کردن مجموعههای اسکلتها را آغاز کند. در حالی که توجه گولد، لایل و اووِن سخت به گنجینهی رهآورد داروین جنوبی جلب شده بود، داروین به سراغ مسائل دیگری رفت که ذهنش را رها نمیکردند. او فعلاًبه جزییات توجه نداشت و در جستوجوی آناتومی عمیقتر، و حقایق کلانتر بود؛ به طبقهبندی و نامگذاری کمتر علاقه نشان میداد و این کارها از نگاه وی صرفاً راههای رسیدن به یک هدف معین بودند؛ نبوغ ذاتی او در کشف الگوها ـ نظامهای سازمانمند ـ بود؛ الگوهایی که نمونههای دستچینشده او را به سمتشان هدایت میکردند؛ نه در قلمرو پادشاهیها و راستهها، بلکه در نظمی که زیربنای دنیای زیستشناختی را پایدار میکرد.»
سیدارتا موکرجی در کتاب ژن (تاریخ خودمانی) سعی کرده است به سؤالی تعیینکننده و سرنوشتساز پاسخ دهد: چه بلایی بر سر انسانها میآید اگر ما بتوانیم اطلاعات ژنتیکی خود را بخوانیم و دوباره بنویسیم؟ سیدارتا موکرجی در این کتاب زندگینامهای فوقالعاده دربارهٔ ژن نوشته است. موکرجی با بافتن علم، تاریخ اجتماعی، روایت شخصی و داستان یکی از مهمترین پیشرفتهای مفهومی دوران مدرن را به تصویر کشیده است و تلاش میکند وراثت انسان را درک کند و تأثیر شگفتانگیز آن بر زندگی، شخصیت، هویت، سرنوشت و انتخابهای ما را آشکار میکند. در طول این کتاب با داستان خانوادهٔ خودِ موکرجی و تاریخچهٔ غمانگیز و گیجکنندهٔ بیماریهای روانی خانوادهٔ آنها نیز آشنا خواهید شد. داستان کتابِ ژن از صومعهای ناشناخته در آگوستینی در موراویا و سال 1856 آغاز میشود، جایی که یک راهب بهطور تصادفی با ایدهٔ «واحد وراثت» مواجه میشود. این نظریه با نظریهٔ تکامل داروین تلاقی میکند و درنهایت به وحشت اصلاح نژادی نازیها در سال 1940 میرسد. این ژن زیستشناسی پس از جنگ را تغییر میدهد و درک ما از تمایلات جنسی، خلقوخو، انتخاب و ارادهٔ آزاد را سازماندهی مجدد میکند. کتاب ژن یک تاریخچهٔ حماسی و تکاندهنده از زندگی یک ایدهٔ علمی است.
بخش اول: دانشِ مفقودهی انتقال صفات موروثی
بخش دوم: در جمعِ تکهها، فقط تکهها یافت میشوند
بخش سوم: رؤیاهای ژن شناسان
بخش چهارم: آدمی، کاوشی برازندهی آدمیت
بخش پنجم: عبور از درون آینه
بخش ششم: دوران پساژنوم
پیگفتار: يِهیدا، اَبهیدا
• مغزی که خود را تغییر میدهد اثر نورمن دویچ متخصص اعصاب و روان است. این کتاب داستان زندگی واقعی افرادی است که توانستهاند با کمک معجزۀ پلاستیسیتی بیماریهای فلجکننده مانند سکتههای مغزی را با سیمپیچی دوبارۀ ذهن مداوا کنند. نویسنده در این کتاب به دیدار این دانشمندان فعال در عرصۀ انعطافپذیری عصبی رفته است و داستانهایی واقعی و باورنکردنی آنها در خصوص توانایی مغز را با خوانندگان به اشتراک گذاشته است.
• اخلاق و مغز مشاور اثر پاتریشیا چرچلند استاد نوروفلسفه است. نویسنده در این کتاب به جستوجو ریشههای اخلاق پرداخته و تعادل ماهرانهای بین پرسشهای فلسفی و کارکرد مغز برقرار کرده است. او به جای توضیح اخلاق بر پایۀ برخی اصول انتزاعی، هیجانات اجتماعی را عامل اصلی شکلگیری اخلاقی میداند و ارتباط بین اخلاق و نوروبیولوژی را توضیح داده است.
• مغز پویا (ماجرای مغزی که هر لحظه تغییر میکند) اثر دیوید ایگلمن نویسنده و دانشمند آمریکایی رشتۀ عصبشناسی است. نویسنده در این کتاب تصویری متفاوت از مغز ارائه کرده است. او در این کتاب نشان میدهد که یادگیری هرچیزی در طول عمر باعث میشود مغز هر لحظه تغییر کند و به برخی پرسشهای مهم در رابطه با مغز پاسخ داده است.
• ناشناخته (زندگی اسرارآمیز مغز) اثر دیگری از دیوید ایگلمن عصبشناس آمریکایی است. او معتقد است که مغز آنطور که ما فکر میکنیم مسئول اعمال ما نیست و در واقع ذهن هشیار ما تنها مسئول بخش کوچکی از عملکرد مغز است. او در این کتاب توضیح میدهد که بخش ناهشیار مغز به چه کاری مشغول است و چه بخواهیم یا نخواهیم این بخش ناهشیار پایه و اساس ادراک ما از جهان هستی را رقم میزند.
سیدارتا موکرجی پزشک، نویسنده و زیستشناس هندی-آمریکایی در 1970 به دنیا آمد. او بیشتر بهخاطر کتاب «امپراطور تمام بیماریها: زندگینامهٔ سرطان» که در سال 2010 منتشر شد به شهرت رسید. این کتاب جوایز قابلتوجهی از جمله جایزهٔ پولیتزر را در سال 2011 برای ادبیات غیرداستانی به دست آورد و برندهٔ جایزهٔ کتاب اول گاردین شد. این کتاب همچنین در فهرست «100 کتاب برتر غیرداستانی تمام دورانِ» مجلهٔ تایم قرار گرفت. موکرجی پس از اتمام تحصیلات متوسطه در هندوستان، به تحصیل در رشتهٔ زیستشناسی در دانشگاه استنفورد پرداخت و مدرک دکترایش را از دانشگاه هاروارد اخذ کرد. او در سال 2009 به بیمارستان و مرکز پزشکی پرسبیتریان نیویورک در شهر نیویورک پیوست و از سال 2018 دانشیار پزشکی در بخش هماتولوژی و انکولوژی این بیمارستان است. نامِ موکرجی در فهرست 100 چهرهٔ تأثیرگذار قرن قرار دارد و برای نیویورکر و نیویورک تایمز مینویسد. تحقیقاتش بیشتر در زمینهٔ فیزیولوژی سلولهای سرطانی، درمان ایمونولوژیک برای سرطانهای خون و کشف سلولهای بنیادی استخوان و غضروف در اسکلت مهرهدارن است. دولت هند در سال 2014 چهارمین و مهمترین جایزهٔ کشور خود «پادما شِری» را به او اعطا کرد.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
ژنوم انسانی راهش را محترمانه و دوستانه از ژنوم میمون سانان جدا کرد و در گذر زمان، همراه با جهش ها و زیرگونه های جدیدی شکل گرفت. ما یک جفت کروموزوم از دست دادیم و به جای آن یک انگشت شست به دست آوردیم.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
در یکایک سلول های بدن شما حدود دو متر از این ماده وجود دارد اگر اندازه قطر DNA را در مقیاس نخ خیاطی بزرگ نمایی کنیم، طول سلول آن به حدود دویست کیلومتر می رسد.