فهرست مهمانان

کتاب فهرست مهمانان از سایت گودریدز امتیاز 3.8 از 5 را دریافت کرده است.

کتاب فهرست مهمانان از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

فهرست مهمانان رمان هیجان‌انگیز و معمایی لوسی فولی نویسندۀ بریتانیایی است که در سال 2020 منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز و واشنگتن پست است. رمان فهرست مهمانان نقدهای مثبتی از کتابخانۀ ژورنال و بوک‌لیست دریافت کرد. بیش از یک میلیون نسخه از کتاب فهرست مهمانان در جهان به فروش رفت و یکی از برترین کتاب‌های جنایی سال 2020 ساندی تایمز است.

«لوسی فولی داستانی هوشمندانه خلق کرده و فهرست مهمانان کتابی بسیار هیجان‌انگیز است.» - آنتونی هوروویتس، نویسندۀ رمان‌های کارآگاهی

«من فهرست مهمانان را دوست داشتم. این کتاب مانند کتاب‌های آگاتا کریستی مرا به هیجان آورد. دیدگاه‌های متناوب کتاب باعث می‌شود شما دائماً حدس بزنید و البته این را یادتان باشد که حدس‌هایتان همگی اشتباه هستند.» - الکس مایکلیدیس، نویسندۀ کتاب بیمار خاموش

«فهرست مهمانان شما را یاد کتاب‌های کلاسیک و بی‌نظیر آگاتا کریستی می‌اندازد... جزئیاتی به ظاهر بی‌اهمیت دربارۀ گذشتۀ افراد است که باعث می‌شود بتوانید به راز این کتاب پی ببرید. همۀ آن‌ها سرنخ‌های شما هستند.» - نقد و بررسی کتاب نیویورک تایمز

«قرار است عروسی دو شخص مشهور در یک جزیرۀ دورافتاده برگزار شود، چه مشکلی ممکن است پیش بیاید؟ همه چیز لوکس است و شاید مشکلات این دو نفر نیز از همین جنس باشد، سپس زمانی که جنازۀ یکی از مهمانان پیدا می‌شود، پیچ‌وتاب‌های نفس‌گیر از راه می‌رسند.» - مجلۀ پیپل

«هر کتاب لوسی فولی بهتر از کتاب قبلی‌اش است... شخصیت‌ها انگار از دل صفحات بیرون می‌آیند، پیچش‌ها دارک‌تر و غیرمنتظر‌ه‌تر می‌شوند و کتاب انگار مستقیماً از دل یک رمان گوتیک بیرون آمده است... بله، یک قتل اتفاق می‌افتد اما خیلی چیزهای دیگر در رمان در جریان است.» - ماری کلیر، ناشر مجله

«ممکن است هیچ‌کس به قصد قتل به جزیره نیامده باشد، اما این عروسی به مقصد یک قاتل تبدیل می‌شود و پیچش‌های داستان نفس‌گیر است.» - واشنگتن پست

کتاب فهرست مهمانان یک رمان جنایی نفس‌گیر است که بسیار به داستان‌های آگاتا کریستی شباهت دارد. بنابراین اگر به داستان‌های جنایی علاقه دارید حتماً کتاب فهرست مهمانان را بخوانید.

«شب عروسی. برق می‌رود. در یک چشم‌به‌هم‌زدن، همه جا تاریک می‌شود. گروه موسیقی دست از نواختن می‌کشد. داخل خیمه، مهمانان جیغ می‌کشند و به یکدیگر می‌چسبند. نور شمع‌های روی میز تنها افراد را سردرگم‌تر می‌کند و روی دیوار خیمه سایه می‌سازد. نمی‌توان کسی را دید یا حرفی را شنید، چون به‌جز صدای مهمانان، باد به‌شکلی جنون‌آمیز، زوزه می‌کشد. بیرون، طوفانی خشمگین در جریان است. جیغ می‌کشد و خود را به خیمه می‌کوبد. با هر حمله‌اش، کل ساختار چادر درهم می‌پیچد و با ناله‌ا‌ی بلند، به خود می‌لرزد. مهمانان از ترس، چمباتمه می‌زنند. گره‌های پارچۀ ورودی باز شده است و مدام به هم می‌خورد. شعلۀ مشعل‌های پارافینی که درگاه را روشن کرده‌اند، گویی، پوزخند می‌زنند. انگار این طوفان خصومتی شخصی با مهمانان دارد. انگار تمام خشمش را برای آنان جمع کرده است. این اولین بار نیست که برق قطع می‌شود. ولی دفعۀ آخر، ظرف چند دقیقه برق آمد. مهمانان برگشتند سر رقص، نوشیدن، بلعیدن قرص‌های انرژی‌زا، خراب‌کاری، خوردن و خندیدن... و همه چیز را فراموش کردند. این بار چقدر طول کشید؟ گفتنش در تاریکی سخت است. چند دقیقه؟ پانزده دقیقه؟ بیست دقیقه؟ کم‌کم می‌ترسند. انگار این تاریکی نیت شومی دارد. انگار زیر پوشش آن، هر اتفاقی ممکن است رخ دهد.»

«امواج سفید در مقابل ما خیزش می‌کنند. در شهر، روز تابستانی زیبایی داشتیم، ولی اینجا خیلی خشن است. چند دقیقه پیش، بندرگاه امن شهر را ترک کردیم و انگار همان لحظه، دریا تیره‌تر شد و امواج قد کشیدند. غروبِ پیش از عروسی است و ما در راه جزیره‌ایم. به عنوان «مهمانان ویژه»، امشب را آنجا می‌مانیم. واقعاً انتظارش را می‌کشم. حداقل، این‌طور فکر می‌کنم. در هر حال، فعلاً باید کمی حواس خودم را پرت کنم. مَتی از کابین کاپیتان در پشت‌سرمان، فریاد می‌زند: «مراقب باشید!» قبل از اینکه زمانی برای فکر داشته باشیم، موجی قایق کوچک را بالا می‌برد و مستقیم به دل موج دیگری می‌خوریم. آب به‌شکل کمانی بزرگ، تمام تنمان را خیس می‌کند. چارلی فریاد می‌زند: «خدایا!» یک سمت تنش کاملاً خیس شده است. در کمال تعجب، من فقط کمی مرطوب شدم. متی می‌گوید: «یه کوچولو خیس شدین؟» دارم می‌خندم، ولی از ته دل نیست، چون واقعاً وحشتناک بود. قایق هم‌زمان عقب و جلو و چپ و راست می‌شود و شکمم به هم می‌ریزد. حالت تهوع می‌گیرم و می‌گویم: «اوف.» ناگهان، به یاد چای خامه‌ای می‌افتم که قبل از سوار شدن به قایق نوشیدیم و دلم می‌خواهد خود را به در و دیوار بکوبم.»

«جلوی آینۀ اتاقمان ایستاده‌ام که طبیعتاً، بزرگ‌ترین و شیک‌ترین اتاق عمارت ده‌خوابۀ فولی است. کافی است سرم را کمی بچرخانم تا از پنجره دریا را ببینم. امروز هوا عالی است. آفتاب بسیار روشنی روی امواج می‌تابد و نمی‌‌توان راحت به دریا نگاه کرد. ای کاش فردا هم همین‌طور باشد. اتاق ما در قسمت غربی ساختمان است و این جزیره در منتهی‌الیه غرب خط ساحلی قرار دارد. پس، تا هزاران کیلومتری اینجا تا آمریکا هیچ‌کس و هیچ‌چیز نیست. از هیجان این وضعیت خوشم می‌آید. ساختمان فولی متعلق به قرن پانزدهم است که به‌زیبایی تعمیر شده و مرز بین تجمل و جاودانگی شکوه و راحتی را زیرپا گذاشته است: فرش‌های آنتیک روی زمین‌های سنگی، وان‌های فلزی، شومینه‌هایی با سوخت زغالی. آن‌قدر بزرگ است که تمام مهمان‌ها در آن جا می‌شوند و در عین حال، به اندازه‌ای کوچک است که بتوان در آن احساس صمیمیت کرد. یک عمارت عالی... همه چیز عالی پیش خواهد رفت. به اون یادداشت فکر نکن، جولز. به آن یادداشت فکر نخواهم کرد. لعنتی. لعنتی. نمی‌دانم چرا این‌قدر اعصابم را به هم ریخته است. من هیچ‌وقت آدم مضطربی نبودم، یعنی از آن دسته آدم‌‌هایی که ساعت سه نصف‌شب به‌خاطر نگرانی از خواب می‌پرند. در هر حال، تا این اواخر، چنین آدمی نبودم. سه هفته‌ پیش، آن یادداشت را در میان نامه‌ها پیدا کردم. نوشته بود با ویل ازدواج نکنم و همه چیز را به هم بزنم.»

رمان فهرست مهمانان اثر لوسی فولی کتابی معمایی و هیجان‌انگیز است. فهرست مهمانان کتابی جذاب، جنایی و کلاسیک با شخصیت‌های مرموز و شرور و گاه دراماتیک است. رمان در یک جزیرۀ دور افتاده در ایرلند رخ می‌دهد. شخصیت‌های کتاب یک زوج معروف و طلایی به نام جولز و ویل هستند. جولز که یک مجلۀ دیجیتالی بسیار موفق را اداره می‌کند و همسر آینده‌اش، که خیلی سریع به لطف نقشش در یک برنامۀ تلویزیونی واقع‌گرا مشهور شده است. این مراسم عروسی قرار است رویدادی باشد که سراسر کشور درباره‌‌اش صحبت کنند... شاید این‌طور شود اما نه به آن دلایلی که عروس و داماد قصه تصور می‌کنند. درست است که در جشن عروسی مردم به هم می‌پیوندند تا جشن بگیرند و دوستی‌های از دست رفته دوباره احیا می‌شود اما تنش‌ها و کینه‌های مدفون نیز ممکن است دوباره سر باز کنند. در طول مراسم عروسی جولز و ویل، این تنش‌ها به خشونتی تمام عیار تبدیل می‌شوند و یکی از این مهمانان تا پایان داستان خواهد مُرد. چه کسی قربانی خواهد شد؟ قاتل کیست؟ انگیزۀ قتل چیست؟ 

با این‌که عروس و داماد مسلماً شخصیت اصلی کتاب فهرست مهمانان هستند اما داستان فقط به این شخصیت‌ها محدود نمی‌شود و نویسنده با راوی‌های متناوب، داستان زندگی بسیاری از مهمان‌های عروسی را نیز به تصویر کشیده است. عروس، ساقدوش عروس، برنامه‌ریز عروسی، شخصی که همراه با فرد دیگری به عروسی آمده و حتی یکی از دوستان دوران کودکی داماد، هر کدام به نوبت راوی رمان فهرست مهمانان می‌شوند و خوانندگان را بیش از پیش به حقایق تکان دهندۀ این داستان نزدیک می‌کنند. تقریبا هر کسی در این عروسی چیزی تاریک برای پنهان کردن دارد و در این جمعیت پر زرق و برق هر کسی ممکن است مظنون باشد. 

در جزیره‌ای در سواحل بادگیر ایرلند، مهمانان برای شرکت در بزرگ‌ترین مراسم عروسی گرد هم می‌آیند. قرار است جولز کیگان و ویل اسلیتر در این مراسم عروسی بزرگ شروع زندگی مشترک‌شان را جشن بگیرند. داماد بسیار خوشتیپ و جذاب و یکی از ستارگان تلویزیونی آینده‌دار است. عروس باهوش، جاه‌طلب و ناشر یک مجله است. این مراسم عروسی بسیار باشکوه است. لباس عروسی از گرانترین مزون لباس خریداری شده، عروسی در دورافتاده‌ترین جزیره برگزار می‌شود و مراسم بسیار مجلل است. شاید تلفن همراه مهمانان در این‌جا درست و حسابی آنتن ندهد اما همۀ جزئیات این مراسم به طور دقیق و ماهرانه برنامه‌ریزی شده است. اما برنامه‌ریزی دقیق و ماهرانه برای برنامه‌هاست و مردم قابل پیش‌بینی نیستند. وقتی جشن شروع می‌شود رنجش‌ها، حسادت‌ها و آرزوها نیز نمایان می‌شود. ساقدوش‌های داماد به یاد دوران مدرسه بیش از حد می‌نوشند. ساقدوش عروس نه چندان تصادفی لباسش را خراب می‌کند. قدیمی‌ترین دوست عروس که یک آقای جوان است سخنرانی ناراحت کننده‌ای برای عروس و داماد ایراد می‌‌کند. تازه عروس و داماد قصد دارند کیک عروسی را ببرند که جسد یکی از مهمانان عروسی پیدا می‌شود. جزیره نیز گرفتار طوفان شده و حالا همه گیر افتاده‌اند. همه رازی دارند. همه انگیزه‌ای دارند اما یک مهمان قرار نیست از این عروسی زنده بیرون برود...

فهرست مهمانان یکی از مهیج‌ترین، رازآلودترین و پرپیچ‌و‌خم‌ترین داستان‌هایی را دارد که به عمرتان خوانده‌اید. لوسی فولی با معماها و روایت‌های هیجان‌انگیزش خواننده را تا پایان کتاب میخکوب خواهد کرد. بنابراین اگر از خواندن کتاب‌های زیر لذت بردید به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب‌های زیر را نیز بخوانید.

• بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس نویسندۀ انگلیسی است. این کتاب بلافاصله پس از انتشار در صدر پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. بیمار خاموش داستان زندگی یک نقاش معروف است که با یک عکاس ازدواج کرده و ظاهراً زندگی خوبی هم دارد. تا این که یک شب آلیسیا وقتی که شوهرش از سرکار به خانه برمی‌گردد، با اسلحه به صورت او شلیک می‌کند و خودش نیز بدون به زبان آوردن کلمه‌ای آن‌جا می‌ایستد و حتی پس از دستگیری نیز سکوت خود را نمی‌شکند.

• دیزی دارکر  پنجمین اثر آلیس فینی رمان‌نویس بریتانیایی است. این کتاب ماجرای دختری به نام دیزی است که با خانواده‌اش به جزیره‌ای دورافتاده می‌رود تا تولد مادربزرگش نانا را جشن بگیرند اما آن‌ها نمی‌دانند یک قاتل نیز در جزیره حضور دارد. زمانی که جزر و مد بالا می‌آید آن‌ها در جزیره به دام می‌افتند و هیچ امکانی برای ارتباط با دنیای بیرون ندارند. قاتل هر یک ساعت یکی از آن‌ها را می‌کشد.

• مهمان نیمه‌شب  کتاب هیجانی روان‌شناختی اثر هدر گودنکاف نویسندۀ آمریکایی است. داستان این کتاب در سه خط زمانی بیان می‌شود. شخصیت اصلی این داستان در برف و طوفان و خانه‌ای دور افتاده به تنهایی گیر افتاده است و نمی‌داند که قرار است یک مهمان ناخوانده داشته باشد.

• کتاب اگر حقیقت این باشد اثر کالین هوور نویسندهٔ پرفروش آمریکایی است. این کتاب رازآلود و روان‌شناختی داستان دختری به نام لوئن است، نویسنده‌ای که پس از مرگ مادرش نمی‌تواند خود را از نظر مالی سرپا نگه دارد و بنابراین مجبور می‌شود پیشنهاد کاری ناراحت‌کننده‌ای را بپذیرد و با پذیرفتن این کار خود را درگیر ماجراهایی عجیب و فراموش‌نشدنی می‌کند.

• کتاب هیچ‌ وقت دروغ نگو اثر فریدا مک فادن متخصص اعصاب و روان است. او که پیش از این نیز رمان‌های روانشناختی جذابی نوشته بود، این بار شما را به دلِ عمارتی میان طوفان می‌کشاند. داستان کتاب در مورد زوجی به نام تریشیا و ایتن است که تازه ازدواج کرده‌اند و به دیدن عمارتی می‌روند که آدرین هیل روان‌شناس معروف چهار سال پیش در آن زندگی می‌کرده و بعد به طرز مرموزی ناپدید می‌شود. طوفان این زوج را در عمارت گیر می‌اندازد و تریشیا کم‌کم به رازهای مخوف این روان‌شناس پی می‌برد.

• کتاب دفاع از جیکوب داستانی جنایی- حقوقی اثر ویلیام لندی نویسندهٔ آمریکایی است. نویسنده که پس از این وکیل بود، در این کتاب داستان مردی به نام اندی باربر را تعریف می‌کند که خودش سال‌ها دستیار دادستان منطقه بوده و حالا درگیر پروندهٔ جنایت پسرش می‌شود که پسر دیگری را خونسردانه کشته است.