داستان واره های احکام برای بچه ها (5)(چگونه نماز بخوانیم)

انتشارات قدیانی منتشر کرد:
نرگس با مینا و مینو دخترخاله های دوقلویش توی حیاط بودند و حسابی سرگرم بازی! مریم خانم یک گلیم خوش رنگ توی حیاط انداخت و گفت: «این هم خانه ی شما!» مینو نگاهش به آسمان افتاد. چشم هایش برق زد. «بچه ها اولین ستاره پیدایش شد. طفلکی تنهاست!»
نرگس گفت: «غصه نخور. کم کم همکلاسی هایشان از راه می رسند!»
صدای اذان مسجد به گوش رسید. نجمه وضو گرفت و به بچه ها گفت: «اجازه می دهید توی خانه تان نماز بخوانم؟ نماز زیر آسمان پرستاره خیلی کیف دارد.» بچه ها خندیدند: «بفرمایید ، خانه ی خودتان است .»
نجمه دستها را بالا برد. «الله اکبر...»
وقتی نمازش تمام شد، مینا گفت: «نماز چی خواندی؟»
نجمه با تعجب نگاهش کرد: «خب معلوم است نماز مغرب !»
«پس چرا اولش نگفتی سه رکعت نماز مغرب می خوانم!»
فروشگاه اینترنتی 30بوک