نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ماهی منتشر کرد:
محمود شبستری -عارف نامدار قرن هشتم- علاوه بر منظومهی گلشن راز، که زبانزد اهل حکمت و عرفان است، منظومهی دیگری بهنام سعادتنامه دارد که چندان شناختهشده نیست. نوشتهی حاضر گزارش تحلیلی گوشههایی از آرا و عقاید این عارف از منظر این دو منظومه است که در دو بخش جداگانه ارایٔه میشود. چنانکه عینالقضاة همدانی در کتاب کلامی- عرفانی زبدة الحقایق متکلمی زبردست و باریکبین است و در تمهیدات بیانگر عرفان عاشقانهی احمد غزالی، شبستری نیز دز سعادتنامه در کسوت متکلمی صوفیمشرب نمایان میشود و در گلشن راز مطرحکنندهی گوشههایی از عرفان نظری مکتب ابنعربی با «شمهای از دکان عطار» است. هدف از نوشتن این مختصر از یکسو بررسی محتوایی سعادتنامه و از سوی دیگر اشاراتی به توفیق شبستری در جمع میان اندیشهی وحدت وجودی ابنعربی با عرفان سنتی ایران است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
میگوید شناسایی همان یادآوری ( تذکر) است و دانش در نهاد آدمی است. به عقیده ی افلاطون، امکان شناسایی یعنی دانستن حقیقت چیزها در همه ی انسانها هست. ما شناسایی چیزها را پیش از تولد حاصل کرده ولی به محض زادن از دست داده ایم. اگر روان آدمی به روش دیالکتیک راهنمایی شود بینش خود را دوباره به دست می آورد و از راه یاد آوری به حقیقت چیزها یعنی اصل آنها آگاهی می یابد
و این همان سخن عطار است آنجا که گوید مرا عجب آید از کسی که روا دارد که از درختی انا الله برآید و درخت در میان نه چرا روا نباشد که از حسین انا الحق برآید و حسین در میان نه؟
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
اشارتی به حدیث قدسی «أَولیائى تَحْتَ قِبابى لا یَعْرِفُهُم غَیری» ( دوستان من در سراپرده ی عزت منند جز من کسی ایشان را نمی شناسد ).