هیچ افتخاری بالاتر از این نیست که روزگار تاریک کسی را با وجودت زینت ببخشی.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات بیدگل منتشر کرد:
«این نشدنی است! احمقانه است! واقعاً متوجه نیستی که این کار شما یک انقلاب است؟»
«بله، انقلاب است! چرا به نظرت احمقانه است؟»
«احمقانه است چون دیگر ممکن نیست انقلابی اتفاق بیفتد. چون انقلاب ما ــ این را من میگویم نه تو ــ انقلاب ما آخرین انقلاب بود و بعد از آن هیچ انقلابی ممکن نیست اتفاق بیفتد. این را همه میدانند...»
«عزیرم تو ریاضیدانی یا حتی میتوانم بگویم تو یک فیلسوف ریاضیدانی. بسیار خب، بگو ببینم آخرین عدد چه عددی است؟»
«منظورت چیست؟ من... متوجه نمیشوم: یعنی چه آخرین عدد؟»
«خب، آخرین، بالاترین، بزرگترین عدد.»
«ولی، این اصلا منطقی نیست. وقتی میدانی که اعداد بیانتها هستند، چطور توقع داری بگویم آخرین عدد چند است؟»
«پس تو چطور توقع داری قبول کنم انقلاب آخری هست؟ آخرینی وجود ندارد، انقلابها بیپایاناند.”آخرین“ به درد بچهها میخورد: بچهها از بینهایت میترسند و آنها میخواهند بچهها شبها آسوده بخوابند...»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
رمانِ ما از سایت گودریدز امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.
رمانِ ما از سایت آمازون امتیاز 4.1 از 5 را دریافت کرده است.
ما رمانی پادآرمانشهری است که در زمان زندگی نویسندهاش، که هم تراژیک و هم کوتاه بود، آنطور که باید و شاید انتشار نیافت. کتاب در سال 1920 نوشته شد اما بهخاطر دیدگاههای ضد انقلابی تا سال 1988 منتشر نشد. متن روسی بهشکل محدود منتشر شد و غیر از آن ناشری پناهنده در پراگ نسخههایی بیکیفیت از آن چاپ کرد که این نسخهها در محافل ادبی پتربورگ پخش شد. با این وجود وقتی کتاب بالاخره به چاپ رسید، هیاهویی به پا کرد. ما، اساسا خلاقانه و با ابهامهای لغوی عامدانه و قصد و غرض سیاسی زیرکانه نوشته شده است. ما رمان انقلاب است، رمانی ماحصل جوشوخروشهای اتوپیایی که در قرن نوزدهم شکل گرفتند و بالیدند و به اوایل قرن بیستم محول شدند. اما در سال 1920، سالی که این رمان نوشته شد، تغییری در پیش بود و این جوشوخروش روسی داشت به نوعی جمود اتوپیایی بلشویکی خاص میرسید. دهقانان و آنارشیستها و سفیدها داشتند به خاک سیاه مینشستند و در این حین تنها ایدئولوژی باقیمانده داشت این اندیشه را جا میانداخت که انسان میتواند به موجودی مکانیکی تبدیل شود. زامیاتین که خود مهندس بود، جزئیات این لحظه را در پادآرمانشهر خود بازمینماید و چرخش چرخدندهها و ماشینهای جامعهٔ نوپای شوروی را در نهایت پوچیاش در دور تند نشان میدهد.
«رمانِ ما یکی از برترین و بزرگترین رمانهای قرن بیستم است.» - ایروینگ هاو
«یکی از بهترینها!» - نیویورک ریویو
«بهعنوان یکی از اولین فانتزیهای بزرگ پادآرمانشهری این کتاب بینظیر است.» - کایرکاس ریویوز
کتابِ ما یکی از بهترین رمانهای پادآرمانشهری است که الهامبخش نویسندگان بزرگی بوده است اما یکی از سختترین رمانها برای مطالعه است و نویسنده در آن از سبکی خلاقانه، متفاوت و ابهامهای لغوی استفاده کرده است. بنابراین اگر میخواهید این رمان را بخوانید ابتدا بدانید که مطالعهٔ آن نیاز به تمرکز زیادی دارد و بهتر است پیش از خواندن این کتاب با اوضاع نظام شوروی بعد از انقلاب اکتبر و همچنین آرمانهای کمونیسم آشنا باشید و بد نیست تا حدودی از مفاهیم ریاضی نیز سردر بیاورید.
«من، کلمهبهکلمه، فقط چیزی را منتقل میکنم که امروز در روزنامهٔ دولتی چاپ شده بود:
120 روز دیگر ساخت انتگرال به پایان میرسد. آن روز عظیم و تاریخی، لحظهای که اولین انتگرال بهسوی فضا اوج میگیرد، نزدیک است. هزار سال پیش نیاکان قهرمان شما تمام کرهٔ زمین را زیر سلطهٔ یگانه کشور درآوردند. اما شما حماسهٔ شکوهمندتری پیش رو دارید و باید با استفاده از انتگرال شیشهای، الکتریکی و آتشیندم، معادلهٔ انتگرال بیپایان جهان را حل کنید. شما باید موجودات ناشناسی را که در دیگر کرات زندگی میکنند ـ و شاید هنوز در همان حالت بیقیدی بدوی به سر میبرند ـ زیر یوغ مبارک عقل بیاورید. اگر آنها درک نکنند که سعادتی را برایشان به ارمغان آوردهایم، سعادتی از نظر ریاضی عاری از هرگونه خطا، وظیفهٔ ماست که وادارشان کنیم سعادتمند باشند. اما پیش از آنکه به اسلحه متوسل شویم، از کلمات بهره خواهیم گرفت.
ابلاغیهٔ ولینعمت خطاب به تمام اعداد یگانه کشور:
هرکس که در توانش باشد موظف است در مدح زیبایی و عظمت یگانه کشور اقدام به تدوین رساله، منظومه، بیانیه، چکامه و دیگر مکتوبات بکند. این اولین محمولهای خواهد بود که انتگرال با خود میبرد.
درود بر یگانه کشور، درود بر اعداد، درود بر ولینعمت!»
«کل نوشتههای دیروزم را مرور کردم و متوجه نکتهای شدم: منظورم را آنطور که باید واضح بیان نکردهام. البته مطلب در کل برای هرکدام از ما کاملا واضح است. اما که میداند: شاید شما، خوانندههای ناشناس که انتگرال نوشتههای من را برایتان خواهد آورد، کتاب بزرگ تمدن را صرفا تا آن صفحهای خوانده باشید که زندگی نیاکان ما را 900 سال پیش شرح میدهد. شاید شما حتی با مفاهیم بنیادیای مثل جدول زمانبندی، زمان شخصی، معیار مادر بودن، دیوار سبز و ولینعمت هم آشنا نباشید. حرف زدن از اینها برای من مضحک و درعینحال بسیار دشوار است. درست مثل این است که نویسندهای فرضا قرنبیستمی در رمانش مجبور باشد معنی «کت»، «آپارتمان»، یا «همسر» را توضیح بدهد. درعینحال، اگر قرار باشد رمانش به زبان موجودات بدوی ترجمه شود، چطور میشود از توضیح در مورد چیزی مثل «کت» صرفنظر کرد؟ شک ندارم که موجود بدوی نگاهی به «کت» میاندازد و توی دلش میگوید: «این به چه درد میخورد؟ فقط بار اضافی است.» به گمانم شما هم دقیقا چنین نظری خواهید داشت اگر بگویم که هیچیک از ما از زمان جنگ دویستساله به اینور به آن طرفِ دیوار سبز نرفته است. اما عزیزان، کمی فکرکردن هم بد نیست، گاهی مفید هم هست.»
«روزی باشکوه و روشن. در چنین روزی ضعفها، خطاها و بیماریهایت را از یاد میبری و همهچیز را بلورین، شکستناپذیر و ابدی میبینی، مثل شیشهٔ نوین ما... میدان مکعب. شصت و شش دایرهٔ متحدالمرکز قدرتمند: جایگاهها و شصت و شش ردیف: چهرههای تابناک و آرام، چشمهایی که درخشش آسمان را منعکس میکنند ـ یا شاید درخشش یگانه کشور را. غنچههای خونرنگ لبان زنها. حلقههای گلِ ظریفِ چهرههای کودکان در ردیفهای جلویی، نزدیک محل واقعه. سکوتی عمیق، جدی و گوتیک. بنا به اطلاعاتی که به ما رسیده، مراسم «عبادت» باستانیان چیزی شبیه به این بوده است. اما آنها خدای نامعقول و ناشناختهشان را میپرستیدهاند و ما در خدمت خدای معقول و کاملا شناختهشدهٔ خودمان هستیم؛ آنها از خدایشان جز جستوجویی بیپایان و عذابآور چیزی عایدشان نشده؛ خدای آنها چیزی هوشمندانهتر از این به ذهنش نرسیده بود که خودش را قربانی کند، مشخص نیست چرا؛ اما ما قربانیانی متین، معقول و بهدقت بررسیشده را به پیشگاه خدایمان یگانهکشور تقدیم میکنیم. بله، این مراسم عشای ربانی شکوهمند یگانهکشور بود: یادآور روزها و سالهای جنگ دویستسالهٔ صلیبی، جشن باشکوه پیروزی همه بر یک تن، پیروزی جمع بر فرد...»
شکی نیست که یوگنی زامیاتین حق دارد مدعی ابداع ادبیات علمیتخیلی از نوع پادآرمانشهریآن باشد. وقتی زامیاتین این متن پیشگویانه را به رشتهٔ تحریر درآورد، اصطلاح «علمیتخیلی» هنوز ساخته نشده بود. بااینهمه این اثر بارز اثری علمیتخیلی است. همهٔ مضامین و استعارههای علمیتخیلی را در خود دارد، مضامین و استعارههایی که وقتی زامیاتین خلقشان کرد کاملا تازیکی داشتند: شهرهای بیمنفذ و مهرومومشده، غذای شیمیایی، اونیفورم برای هر دو جنس، تجمع کلانشهرگونهٔ آدمهای کوکی که از لابهلای بلوکهای آپارتمانی غولآسا حرکت میکنند، شتابان اینور و آنور میروند، مسافرتهای پرهیاهو با فضاپیماهای غولپیکر، دستکاری ذهن از طریق جراحی مغز... صدالبته اینها امروز اموری پیشپاافتادهاند اما دههها تلاش و ممارست هنرمندانی کوچکتر اینها را به اموری پیشپاافتاده برای مردم امروز بدل کرده است. ما کتابی است که خاستگاهش فقط میتواند روسیه باشد یا، به تعبیر دیگر، آن زمان و مکان بخصوص مرتبط با پتروگراد انقلابی. ما رمانی علمی-تخیلی است که وقایعش قرنها بعد در آینده اتفاق میافتد. زامیاتین ذاتا نویسندهای انقلابی بود و از این رو این متنِ به رمز درآمده و ژرفبینانه خیلی شبیه رمان نیست. بنا به گفتهٔ زامیاتین این رمانی است دربارهٔ حقوقبگیری سختکوش و قابلاعتماد که از زیر کار شانه خالی میکند، پلیسها را سرکار میگذارد، زنی را که دوستش دارد رها میکند و میخواهد بچهاش را از او بگیرد، با یک انقلابی منحط سروسِری دارد که نامعقول و دیوانهوار است و حتی در ربودن سفینهای فضایی همکاری میکند، و همهٔ این کارها بهخاطر ادبیات. نیوسپیکِ منحصربهفرد و شخصی قهرمان ما سالاد رنگووارنگی است حاوی ترکیبات بیدروپیکرترین آوانگاردیسم دههٔ 1920: انیشتین، فضای خمیده و بُعد چهارم، دیالکتیک مارکسیستی، فروید، عشق آزاد، ریاضیات، مهندسی، هوانوردی و صنایع موشکی. این کتاب آمیزهای است از چیزهای مختلف، متنی است با آشفتگیای پر از خلاقیت و به تمام گوشهوکنارهای کتابخانهٔ نوآوری، علم و اختلافات سیاسی در جهان سرک میکشد و این همه بهمنظور اینکه به موضوعی بپردازد که نمیتواند مستقیم با آن مواجه شود: سقوط دردناک قیام بلشویکها به مشربی منجمد و وضعیتی تمامیتخواهانه.
ما در قالب دفتر خاطرات و به قلم مهندسی نوشته شده است که بناست نویسنده شود (یعنی اساساً بدل خود زامیاتین). این کتاب تلاش نویسنده برای نوشتن دربارهٔ آینده است و از منظر کسی که در آینده به دنیا آمده و در آینده زندگی میکند. قهرمان ما، در تلاشی غیرمنطقی، برای خوشایند مقامات، اعترافی شخصی مینویسد. او مدیر طراحی سفینهای عظیم است. بناست که لاف و گزاف ادبی او به کمک طرح و برنامههای رژیمی بیاید که برایش کار میکند، طرح و برنامههایی برای حمله به سایر سیارهها و شستوشوی مغزی ساکنان آنها. به نظر نمیرسد که هیچیک از کسانی که در این رژیم زندگی میکنند به اصول اعتقادی تمامیتخواهانهٔ آن که سورئال و سبعانه است باوری داشته باشند. از این رو، آن کاری که قهرمان ما با اعتمادبهنفسِ تمام در روانکاوی شخصی خودش انجام میدهد خیلی زود نقش برآب میشود. او درواقع چیزی جز عروسک کوکی حکومت نیست و در مواجهه با زنها نیز مشکلاتی دارد. هوشمندی و قریحهٔ حقیقتاً غریب شخصیت این داستان که نامش 503 ـD است باورنکردنی است.
داستان کتابِ ما در یک آیندهٔ آخرالزمانی رخ میدهد، در جایی که به آن یگانهکشور میگویند. در این جامعهٔ دیستوپیایی مردم همگی در یک محیط بسیار منظم و کنترلشده زندگی میکنند؛ فردیت و هویت معنایی در این جامعه ندارد و همه چیز از جمله هویت، نام و شخصیت شهروندان را اعداد و ارقام مشخص میکنند. زندگی مردمِ این دنیای آخرالزمانی کاملاً برنامهریزی شده است، آنها بر اساس یک جدول زمانبندی دقیق غذا میخورند، میخوابند، بیدار میشوند و حتی ارتباط جنسی برقرار میکنند و هر کسی که خارج از این جدول رفتار کند با «حراست» روبهرو میشود. نکتهٔ قابل توجهٔ دیگر این رمان شهرهای مهروموم شدهای هستند که دیوار سبزی به دور آنها کشیده شده و آنها را از دنیای بیرون جدا ساخته است، مردم غذای شیمیایی مصرف میکنند و تمام دیوارهای شهر و خانهها و همه چیز شیشهای و شفاف است و همه چیز تحتنظر «حراست» میگذرد. اما مردمانی هستند که خارج از دیوار سبز زندگی میکنند و از شرایط بسیار ناراضی هستند. شخصیت اصلی داستانِ ما مهندس و ریاضیدانی به نام D-503 است که مردم خارج از دیوار سبز برای پیادهکردن نقشهها و شورشهایشان به او نیاز دارند و بنابراین زنی را به سراغ این مهندس میفرستند که تمام عقایدش را به چالش میکشد.
• زامیاتین بعد از تمام کردن کتاب ما در اواخر سال 1920، نسخهٔ دستنوشت را به چند دوست نشان داد اما اجازهٔ انتشار به او ندادند. وقتی کتاب بالاخره به لطف چکیهای شرور به چاپ رسید، چکیهایی که از دسترس پلیس مخفی شوروی دور بودند، هیاهویی به پا شد که دور از انتظار نبود. چرا دور از انتظار نبود؟ دردسر همیشه در تعقیب زامیاتین بود.
• بسیار پیش از آنکه نسخهٔ روسی کاملی از این کتاب منتشر شود ترجمهای انگلیسی از کتاب وجود داشت. جورج اورول، نویسندهٔ 1984 آن را پیدا کرد و خواند. بسیاری این کتاب را الهامبخش نویسندگان بزرگی همچون جورج اورول و آلدوس هاکسلی میدانند.
• منتقدان پیرو خط مشیِ استالین بهشدت به کتاب ما تاختند. آثار زامیاتین را از کتابخانههای شوروی کنار گذاشتند و از حق چاپ محرومش کردند.
• کتاب فارنهایت 451 اثر ری بردبری، رمانی اجتماعی و سیاسی است. نویسنده در این کتاب جامعهای پادآرمانشهری را به تصویر کشیده است که کتاب خواندن و کتاب داشتن در آن غیرقانونی است و آتشنشانهایی که اکنون به آتشافشان معروف هستند، هر کتابی پیدا کنند به آتش میکشند.
• کتاب دنیای شگفتانگیز نو اثر آلدوس هاکسلی نویسنده و فیلسوف انگلیسی است. نویسنده در این رمانِ علمی-تخیلی پادآرمانشهری را بهتصویر کشیده و حوادث داستان در آینده رخ میدهند. این کتاب داستان یک دولت جهانی است که شهروندانش را بر اساس یک سلسله مراتب اجتماعی مبتنی بر هوش و مهندسی طبقهبندی کرده است و داستان حول محور علم و کارایی این سیستم میچرخد.
• کتاب خلع شدگان اثر اورسولا کی.له گوئین نویسندۀ کتابهای علمی-تخیلی است. نویسنده در این کتاب آرمانشهر، دنیاهای خیالی و سیارههایی ناشناخته و آیندۀ بشری را به تصویر کشیده است. داستان کتاب در سیارۀ اوراس میگذرد و 170 سال از بهپا خاستن اودو میگذرد. اودو به دنبال برابری انسانها و همکاری آنها در ادارۀ امور بود اما در نهایت در زندان جان میبازد اما پیروانش قوی میشوند و در نهایت دولت حاضر میشود آنها را به قمری برساند که در آن بتوانند آرمانشهرشان را بسازند.
یوگنی ایوانوویچ زامیاتین نویسندهٔ روسی داستانهای علمی-تخیلی، فلسفه، نقد ادبی و طنز سیاسی در 1884 به دنیا آمد. بسیاری از دوستان و مریدان زامیاتین او را آدمی فرهیخته میدانستند که در آنسوی مرزها که رفتار غیرعادی و اندیشههای مترقی و خطرناک دارد. او به فنلاند تبعید شده بود. در دوردستها، یعنی بریتانیا، کشتی طراحی میکرد. در نظر خودش هم مهندس شیکپوش و اربابمآب نیروی دریایی بود. روسها به او لقب «مرد انگلیسی» داده بودند. برای دفتر نشری در روسیه، از زبان انگلیسی کتابهایی ترجمه کرد و همان وقت بود که آثار اچ.جی.ولز سوسیالیست را بهدقت خواند. زامیاتین اول بار در سال 1905، وقتی بیستویک ساله بود و دانشجوی مبارز بلشویک، دستگیر شد. پلیس تزاری با مشت و لگد به جانش افتاد، ماهها در سلول انفرادی ماند و بعد به شهرستان تبعید شد. زامیاتین توانست با لباس مبدل مخفیانه خودش را از فنلاند به پتربورگ برساند و مدرک مهندسیاش را گرفت. در 1911 پلیس دوباره مچ او را گرفت و این بار او را به جایی در خود روسیه تبعید کردند و او در آنجا وقتش را به تصنیف هجویات گذراند. در 1914 یکی از سه هجو او با عنوان «در جنگل بکر» منتشر شد. این دفعه نه فقط زامیاتین بلکه صاحب امتیاز مجله را هم دستگیر کردند و کل نسخههای مجله از بازار جمعآوری شد. گرچه پای زامیاتین به دادگاه کشیده شد اما به هر ترتیب به زندان نیفتاد.
بعد زامیاتین را به انگلستان فرستادند تا بر ساخت کشتیهای یخشکن روسی نظارت کند که او هم در آنجا محض ایجاد تنوع به هجو انگلیسیها پرداخت. بااینحال زندگی به دور از وطنش روسیه به هیچوجه با روحیهٔ او سازگار نبود. در میان تحولات عظیم سال 1917 بیدرنگ به روسیه برگشت و ماکسیم گورگی برایش او شغلی ادبی دستوپا کرد. این دوره نقطهٔ اوج زندگی و کار زامیاتین بود. در این دوران و به سال 1922 داستانی منتشر کرد با عنوان «غار» که بیشباهت به آثار ادگار آلن پو نبود. صاحبان قدرت در شوروی نوپا هم زامیاتین را در سال 1919 و بعد در سال 1922 دستگیر کردند. بااینحال او در این دوره هم بیشتر انرژی و وقتش را صرف نوشتن کرد. در 1913 استالین اجازه داد زامیاتین و همسرش به پاریس مهاجرت کنند. زامیاتین آنجا نیز خودش را نویسندهٔ اهل شوروی میدانست و همیشه امید داشت روزی که رژیم به او اجازهٔ نوشتن دهد دوباره به آنجا برگردد. بعضی از مهاجران ادبی روس در پاریس رشد کردند، ولی زامیاتین از آندست نبود. او که رمانی تاریخی را ناتمام گذاشت در سکوت و فقر تباه شد و در 10 مارس 1937 از دنیا رفت.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
هیچ افتخاری بالاتر از این نیست که روزگار تاریک کسی را با وجودت زینت ببخشی.
امیال مایه عذاب اند، مگر نه بی تردید سعادت زمانی معنی دارد که دیگر هیچ میلی در میان نباشد، حتی یکی.
خنده هولناک ترین سلاح است، با خنده می توان هرچیزی، حتی قتل را کشت.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
ماجراجویی بسیار جذاب علمی تخیلی یوگنی زامیاتین ، شاهکاری از شوخ طبعی و کمدی سیاه است که به دقت وحشت استالینیسم را پیش بینی می کند. رمان ما رمان کلاسیک پاد آرمان شهری است که به پایه و اساسی برای داستان های آلدوس هاکسلی ، جورج اورول و مارگارت اتوود و بسیاری دیگر تبدیل شده است.