

فرانکلین و روز پدر (خشتی)
انتشارات پیک دبیران منتشر کرد:
فرانکلین اسکیت برد سواری را خیلی دوست دارد. یک روز آفتابی که فرانکلین به خانه ی روباه رفته بود او را در حیاط خانه شان دید. از او پرسید:« روباه دوست داری که امروز با هم اسکیت برد سواری کنیم؟ » روباه گفت: «ببخشید فرانکلین! امروز، روز پدر است و من می خواهم تمام وقتم را با پدرم بگذرانم. » فرانکلین پرسید:«یعنی تمام روز را با پدرت می گذرانی؟ مگر می خواهی چه کارهایی انجام بدهی؟ » روباه گفت: «من امروز با پدرم می خواهم تمام کارهایی را که خیلی دوست داریم، انجام بدهم مثلا با هم دوچرخه سواری کنیم. »
پدر روباه گفت: «و همچنین می خواهیم با کمک هم یک آهنگ جدید بسازیم!»
فرانکلین گفت: «چه برنامه های خوبی! بهتر است من هم امروز را با پدرم بگذرانم. » فرانکلین با فکر این که با پدرش به اسکیت برد سواری بروند به سمت خانه حرکت کرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













