نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات چترنگ منتشر کرد:
رستگاری یک قدیسه دومین جلد از مجموعهکتاب کارآگاه گالیله اثر نویسندۀ ژاپنی، کیگو هیگاشینو، است. هیگاشینو با آثار خود در ژانر رازآلود ـ جنایی به محبوبیت رسیده است. او تا به حال برندۀ دو جایزه برای کتابهایش شده است و اقتباسهای تلویزیونی متعددی از آثار او به تولید رسیده است. اینبار نیروهای خبرۀ پلیس با پروندۀ قتلی روبهرویند که با دقتی بینظیر به انجام رسیده است و قاتل هیچ سرنخی از خود به جا نگذاشته است. یوشتاکا ماشیبا، مردی موفق در کار خود، به نحوی رازآلود به قتل میرسد؛ درحالیکه همسر او، شخصی که به خاطر طلاق قریبالوقوعش در مظان اتهام است، کیلومترها دورتر از خانه به سر میبرده است. حالا که نیروهای پلیس در سردرگمی هستند، این کارآگاه گالیله است که میتواند یاریرسان باشد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب رستگاری یک قدیسه از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.
کتاب رستگاری یک قدیسه از سایت آمازون امتیاز 4.4 از 5 را دریافت کرده است.
کیگو هیگاشینو، نویسندهٔ ژاپنی، با رمان «معجزههای خواربارفروشی نامیا» در ایران به شهرت رسید. با اینحال در ژاپن و البته دنیای انگلیسیزبان او به یک دلیل دیگر شهرت دارد، هیگاشینو خالق متفاوتترین رمانهای معمایی-جنایی است. رمانهای معمایی و جنایی او با نقشآفرینی شخصیتی به نام کارآگاه گالیله در ژاپن به شهرت رسیدند و با نوشتن کتاب معجزههای خواربارفروشی نامیا به همگان استعدادش را در نوشتن ژانرهای مختلف ثابت کرد. کارآگاه گالیله اولین بار در کتاب فداکاری مظنون (x) ظاهر شد و این کارآگاه دوستداشتنیترین شخصیتی است که کیگو هیگاشینو خلق کرده است. فداکاری مظنون (x) بسیار مورد توجهٔ منتقدان و خوانندگان قرار گرفت. رستگاری یک قدیسه دومین جلد از مجموعه رمانهاس کارآگاه گالیله محسوب میشود. این رمان در سال 2008 به زبان ژاپنی و در سال 2012 با ترجمهٔ انگلیسی منتشر شد.
رستگاری یک قدیسه رمانی پرپیچ وخم و بسیار شگفتآور است که حتی هوشیارترین خوانندگان را نیز متحیر میکند. درست مانند آگاتا کریستی، هیگاشینو از چیدمانهای سنتی یا نمادین استفاده میکند و با شخصیتهایش داستان پیچیدهٔ کتاب را به پیش میبرد. اگر به کتابهای جنایی و رازآلود علاقه دارید حتماً این کتاب را بخوانید. نیازی نیست که پیش از مطالعهٔ این کتاب دیگر داستانهای کارآگاه گالیله را خوانده باشید، اما خواندن دیگر کتابهای این کارآگاه خالی از لطف نخواهد بود.
«وقتی کارش در آموزشگاه هنر تمام شد ساعت از هفت گذشته بود. موبایلش را برداشت و درحالیکه داشت آمادة رفتن میشد تماس گرفت، ولی یوشتاکا موبایلش را جواب نمیداد. گذاشت مدتی زنگ بخورد، بعد قطع کرد و خط ثابت خانوادهٔ ماشیبا را گرفت، ولی نتیجهاش همان بود. شاید رفته جایی؛ ولی هیچوقت موبایلش را جا نمیذاره. به هر حال هیرومی تصمیم گرفت به خانهٔ او برود. در راه چندین بار تماس گرفت، ولی باز هم جواب نداد. بالاخره خودش را جلوی خانه یافت. از بالای دروازه نگاه کرد و دید که چراغ داخل اتاق نشیمن روشن است. باز هم نه کسی جواب داد و نه کسی دم در آمد. شانهای بالا انداخت و کلید آیانه را از کیفش درآورد، قفل در جلویی را باز کرد و رفت داخل. چراغ راهرو روشن بود. هیرومی کفشهایش را درآورد و از راهرو کوتاه گذشت. بوی ملایم قهوه را تشخیص داد. حتماً یوشتاکا در طول روز باز هم قهوه درست کرده بود. درِ اتاق نشیمن را باز کرد و خشکش زد. یوشتاکا بیحرکت روی زمین چوبی ولو شده بود. مایعی تیره از فنجان قهوهٔ کنارش بیرون ریخته و روی زمین پخش شده بود. باید آمبولانس خبر کنم ـ اون شماره که میگن باید بهش زنگ بزنی چنده؟ هیرومی با دستان لرزان موبایلش را درآورد، ولی هر چقدر به مغزش فشار آورد شماره یادش نیامد.»
«خانههای زیبایی در دو طرف پیچ سربالایی ملایم جاده قرار گرفته بود. حتی در روشنایی خفیف نورافکنها هم معلوم بود که برای نگهداریشان هزینهٔ زیادی صرف نشده بود. آن دسته از افرادی که در این محله زندگی میکردند برای تهیهٔ پیشپرداخت خانههایشان هیچوقت مجبور نبودند پسانداز کنند. تعداد زیادی ماشین پلیس در طول خیابان پارک شده بود. کوساناگی با دست روی شانهٔ رانندهٔ تاکسی زد: «همینجا پیاده میشم.» پیاده شد و در حال رفتن به سمت خانه به ساعتش نگاه کرد. ساعت از ده گذشته بود. گمونم قرار نیست فیلمه رو ببینم. فیلم را در سینما از دست داده بود، بعد هم که شنیده بود قرار است از تلویزیون پخش شود از کرایه کردن دیویدی آن هم منصرف شده بود. سر شب که آن تماس را دریافت کرده بود، چنان با عجله خانه را ترک کرده بود که یادش رفته بود دستگاه ضبطش را راه بیندازد. چون دیروقت بود، ظاهراً نظارهگری آن اطراف حضور نداشت. حتی خبرنگارها هم نرسیده بودند. بدون امید چندانی با خودش فکر کرد: فقط کاش یه پروندهٔ شستهرفته باشه، فیلم رو میتونم بذارم برای بعد. مأمور پلیسی با قیافهای عبوس جلوی خانه مراقب ایستاده بود. کوساناگی نشانش را درآورد، مأمور هم به او شببهخیر گفت. قبل از اینکه به طرف در برود مکثی کرد. به نظر میرسید همهٔ چراغهای خانه روشن باشند. صدای ضعیف صحبت از داخل به گوش میرسید. به آن سوی چمنهای جلوی خانه نگاه انداخت و کسی را دید که کنار پرچینی ایستاده بود.»
«ظاهراً آیانه در جریان قصد آنها برای بازجویی از خانوادهٔ ایکای قرار گرفته بود. کوساناگی از اینکه آیانه آنقدر حضور ذهن داشت که نگران فشارآوردن به کسی جز خودش باشد، شدیداً تحتتأثیر قرار گرفت. اوتسومی ماشین را آورد و با هم به طرف خانهٔ خانوادهٔ ایکای راه افتادند. کوساناگی وقتی در راه بودند، تماس گرفت. به محض اینکه خودش را مأمور پلیس معرفی کرد، لحن صحبت یوکیکو ایکای جدی شد. کوساناگی تأکید کرد که صرفاً میخواهند چند تا سؤال ساده بکنند، یوکیکو هم بالاخره نرم شد و آنها را به خانهشان دعوت کرد، ولی از آنها خواست یک ساعت به او وقت بدهند. دو کارآگاه کافهای پیدا کردند که بتوانند در آن منتظر بمانند و بعد رفتند داخل. کوساناگی لیوان شکلات داغش را برداشت و پرسید: «اون موضوعی که قبلاً راجع بهش حرف میزدی... واقعاً فکر میکنی خانم ماشیبا میدونه شوهرش بهش خیانت میکرده؟» موقع صحبت با خانم واکایاما ظرفیت قهوه نوشیدنش برای آن روز تمام شده بود. «فقط گفتم اینطور به نظر میومد.»
«ولی واقعاً فکر میکنی میدونه؟»
اوتسومی به داخل لیوانش زل زد و جواب نداد. «اگه میدونسته، پس چرا با شوهرش یا خانم واکایاما روبهرو نشده؟ حتی هیرومی رو به مهمونی شامش دعوت کرده. مردم معمولاً همچین کاری نمیکنن؛ میکنن؟»
«مطمئنم هر زن دیگهای بود به محض فهمیدن از کوره درمیرفت.»»
یوشتاکا قصد داشت از همسرش جدا شود و او را ترک کند، اما قبل از اینکه موفق به این کار شود با قهوهای حاوی آرسنیک مسموم شده و میمیرد. همسرش آیانه، مظنون اصلی این پرونده است اما پلیس پس از تحقیقات متوجه میشود که آیانه هنگام وقوع قتل صدها مایل دورتر از آنجا بوده است. کارآگاه کوساناگی، کارآگاه اصلی پرونده، قانع میشود و میپذیرد که آیانه هیچ ارتباطی با این قتل نداشته است. دستیارش کائورو اوتسومی اما متقاعد شده است که آیانه گناهکار است. با اینکه غرایز اوتسومی به او یک چیز میگویند، حقایق پرونده موضوع دیگری است. بنابراین او همان کاری را میکند که رئیسش وقتی با یک پروندة بسیار پیچیده مواجه میشد انجام میداد، او با پروفسور مانابو یوکاوا یا همان کارآگاه گالیله معروف تماس میگیرد. اما حتی ذهن درخشان دکتر یوکاوا نیز با این پرونده مشکل دارد و او باید راهی برای حل این قتل غیرممکن پیدا کند و قاتل واقعی را که احتمالاً بسیار خطرناک است پیش از آنکه دیر شود، پیدا کند.
• فداکاری مظنون ایکس اولین جلد از مجموعه کتابهای کارآگاه گالیله اثر نویسندۀ ژاپنی کیگو هیگاشینو است. این کتاب داستان یاسکو، مادری مهربان است که با تنها دخترش زندگی آرامی دارد تا اینکه سروکلۀ همسر سابق پیدا میشود. بعد از دقایقی هولناک که بر یاسکو و دخترش میگذرد، کمکی ناخوانده از همسایۀ ریاضیدانشان ایشیگامی به آنها میشود که پای کارآگاه کوساناگی را به ماجرا باز میکند.
• معادلهٔ نیمهٔ تابستان سومین جلد از مجموعه کتابهای کارآگاه گالیله اثر نویسندة ژاپنی کیگو هیگاشینو است. این کتاب داستان ماساتسوگو تسوکاهارا است که از دیوارة ساحلی سقوط کرده و میمیرد و همة شواهد همین را نشان میدهد اما چون تسوکاهارا کارآگاهی بازنشسته است پای پلیس جنایی توکیو و البته کارآگاه گالیله به این پرونده باز میشود.
• رژۀ خاموش چهارمین رمان از داستانهای کارآگاه گالیله است. دوست داشتنیترین شخصیت کیگو هیگاشینو در کتاب فداکاری مظنون ایکس، در رژۀ خاموش بازمیگردد تا با یک معمای پیچیده و چالشبرانگیز و چندین قتل با چند دهه فاصله روبهرو شود و بدون هیچ مدرک محکمی این معما را به سرانجام برساند.
کیگو هیگاشینو نویسندۀ ژاپنی و متولد شهر اوساکا است. او پس از فارغالتحصیلی از رشتۀ مهندسی برق، همزمان با فعالیت در رشتۀ خود، دست به قلم برد و مشغول نگارش رمانهای جنایی و معمایی شد. رمانهای هیگاشینو با استقبال مخاطبان و منتقدان ادبی ژاپن مواجه شد و علاوه بر فروش بسیار، تاکنون برندۀ دهها جایزه از محافل ادبی ژاپن، ایالات متحده و فرانسه شده است. هیگاشینو تنها رمانهای جنایی و کارآگاهی نمینویسد و گاهی نیز در حوزۀ ادبیات کودکان فعالیت میکند. تا به امروز از او هفتادوهشت عنوان کتاب به زبان ژاپنی به چاپ رسیده است و میتوان هیگاشینو را از مهمترین نویسندگان حوزۀ جنایی ژاپن و اساساً از نویسندگان مشهور دهههای اخیر در این کشور دانست. او در سال 1985 جایرۀ ادوگاوا رانپو را دریافت کرد و از سال 2009 تا 2013 به عنوان سیزدهمین رئیس سازمان معمایینویسان ژاپن فعالیت داشت. از میان آثار متعدد او، هشت عنوان به زبان انگلیسی ترجمه شدهاند که از این میان، چهار عنوان متعلق به مجموعۀ کارآگاه گالیله بودهاند و اولین و مهمترین رمان این مجموعه یعنی فداکاری منظون (X) در سال 2011 به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. سه اثر سینمایی از این رمان به زبانهای ژاپنی، کرهای و چینی اقتباس شده و گفته میشود قرار است اقتباسی هم به زبان انگلیسی از روی آن ساخته شود.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
عالی بود واقعا
نویسنده این کتاب در نوشتن داستان های پلیسی بسیار کاربلده و این کتاب یکی از کتاب های جذاب این نویسنده اس که خواننده را تا آخر کتاب مشتاق نگه می داره ... اگه به داستان های جنایی و پلیسی علاقه دارید از خواندنش لذت خواهید برد
بعد از کتاب فداکاری مظنون X ، کتاب مورد علاقه من از این نویسنده هست. پیشنهاد میکنم بخونید.