%10


دفعات مشاهده کتاب
132
علاقهمندان به این کتاب
1
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات پرسمان منتشر کرد:
خون روی لب باریکش میلغزید و قلبش بیسامان شده، همهجای تنش به تپش افتاده بود.
تار میدید، اما میدید که جنازهء آشولاش آبرا را با زیلویی پاره بیرون آوردند و کنج سکو پرتاب کردند.
بغض حال شکفته شدن هم نداشت اما وقتی موی پریشان شدهای را لای سیاهه چادر دید، اشک روی گونه و صورت خاک گرفتهاش پخش شد. جگرش کباب شد. هقهق گریه کرد و بر سر و پایش کوفت.
خندهء مستانهء مردی که شهنازش را به دوش میکشید، نفسش را بند آورد. دست بلند کرده با تمام قوا فریاد زد:
(کجا میبریدش از خدا بیخبرا؟)
کسی او را نمیدید. صدایش شنیده نمیشد.
دلش میخواست مشت مشت گل شل به پوزهء نره گرگی بمالد که وقت حمل شهناز آب از دهانش شره میکرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786001873706
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
288 صفحه
نوبت چاپ
3
وزن
322 گرم
سال انتشار
1402
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














76٬500 تومان
85٬000
%10