

کتابخانه نیمه شب (شومیز)
انتشارات کوله پشتی منتشر کرد:
بین مرگ و زندگی یه کتابخونهست، و توی اون کتابخونه، قفسههای کتاب تا ابد ادامه دارن. هر کتاب شانس امتحان کردن یکی از زندگیهایی رو بهت میده که میتونستی تجربهشون کنی. تا ببینی اگه انتخاب دیگهای کرده بودی، چی میشد... اگه شانس این رو داشتی که حسرتهات رو از بین ببری، کار متفاوتی انجام بدی، چه اتفاقی میفتاد.»
جایی آنسوی لبۀ دنیا کتابخانهای هست با تعداد بیشماری کتاب، که هر کدام قصۀ یک زندگی را روایت میکنند. یکی قصۀ زندگیات به همین شکل کنونیاش است و دیگری قصۀ زندگیات با این فرض که زمانی در جایی انتخاب متفاوتی کرده باشی. همهمان همیشه در این فکریم که شاید زندگیمان میتوانست متفاوت باشد، اما اگر شانس این را داشته باشی که به این کتابخانه بروی و خودت تمام زندگیهای دیگرت را ببینی چه؟ امکان دارد هر کدام از این زندگیها بهتر از زندگی کنونیات باشند؟
در رمان جدید و مسحورکنندۀ مت هیگ به نام کتابخانۀ نیمهشب، دقیقاً همین پرسش برای نورا سید پیش میآید. نورا این انتخاب را دارد که زندگیاش را با زندگی جدیدی عوض کند، مسیر شغلی جدیدی را پیش بگیرد، روابط شکستخوردۀ سابقش را ترمیم بخشد و طبق رؤیای کودکیاش، یخچالشناس بشود. اما همچنین باید حین سفر در دل کتابخانۀ نیمهشب، به درون خودش نگاهی بیندازد و آنچه واقعاً به زندگی معنا و ارزش میبخشد، پیدا کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
اینفوگرافیک کتابخانهٔ نیمهشب

معرفی کتابِ کتابخانه نیمهشب اثر مت هیگ
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
جوایزی که رمانِ کتابخانه نیمهشب از آن خود کرده است:
• نامزد دریافت جایزهٔ بهترین کتاب داستانی گودریدز در سال 2020
معرفی رمانِ کتابخانه نیمهشب اثر مت هیگ:
واکنشهای جهانی به رمانِ کتابخانه نیمهشب:
«بهراستی داستان زیبایی است.» - فیرن کاتن، مجری تلویزیون و رادیو
«رمانی نشاط آور و تکاندهنده دربارۀ حس پشیمانی، امید و داشتن فرصتهای دوباره.» - دیوید نیکولز، رماننویس و فیلمنامهنویس اهل بریتانیا
«داستانی شگفتانگیز و بسیار زیبا. کتابخانه نیمه شب همان چیزی است که از یک داستانسرای نابغه مثل مت هیگ انتظار دارید.» - جوآنا کانن، نویسنده انگلیسی
«من عاشق کتابهای این مرد هستم.» جودی پیکولت رماننویس آمریکایی
«کتابی زیبا که میتوان در آن غرق شد.» - زوئی بال، مجری رادیو و تلویزیون بریتانیایی
«هیگ یکی از الهامبخشترین نویسندگان محبوب در زمینۀ سلامت روان در عصر ماست و در آخرین رمانش، او مفهومی هوشمندانه و جذاب را در نظر گرفته و داستانی دلگرمکننده خلق کرده است که حکمت را به همان روش ساده و فریبندهای مانند بهترین داستانهای میچ آلبوم ارائه میدهد.» - ایندیپندنت، روزنامه آنلاین بریتانیایی
«کتابخانه نیمهشب حتماً حال و هوای شما را عوض میکند و روحیۀ شما را بالا میبرد.» - واشنگتن پست
«یک کتاب خواندنی و جذاب ... چشماندازی از امکان بیحدوحصر، راههای جدید، زندگیهای جدید از یک دنیای کاملاً متفاوت. ممکن است این دقیقاً همان چیزی باشد که ما را در زندگی به دردسر و مشکل میاندازد.» -مجلۀ نیویورک تایمز
«جذاب... توجهای به افراد معمولی: مکاشفههای معمولی، مردمی عادی و بینهایت دنیاهایی که در انتخابهای معمولی ریشه دارند.» - روزنامۀ گاردین
«کتابخانۀ نیمهشب یک کتاب درخشان و سرگرمکننده است.» - دیلی میل
«یک افسانۀ زیبا، یک زندگی شگفتانگیز برای عصر مدرن، همۀ ما در دنیایی گیر کردهایم که آرزو میکنیم متفاوت باشد.» -جودی پیکولت، نویسندۀ کتاب بهخاطر خواهرم
چرا باید رمانِ کتابخانه نیمهشب را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتابِ کتابخانه نیمهشب:
«نورا نُه ساعت پیش از آنکه تصمیم به مردن بگیرد، بیهدف در بدفورد قدم میزد. شهر در نظرش مثل خط تولید انبوهِ اندوه بود؛ محوطهٔ ورزشی شهر که کَفَش را سیمان ریگدار کرده بودند و پدر مرحومش آنجا شنا کردنش را تماشا میکرد، رستوران مکزیکیای که با دَن رفته بود تا فاهیتا بخورند، بیمارستانی که مادرش در آن درمان میشد. دَن دیروز به او پیام داده بود. نورا، دلم برای صدات تنگ شده. میشه صحبت کنیم؟ د. بوس. نورا جواب داده بود که بهطرز مسخرهای سرش شلوغ است و وقت ندارد (چه خندهدار!) بااینحال بهنظر غیرممکن بود که پیام دیگری برای دِن بفرستد. نه بهخاطر اینکه احساسی به او نداشته باشد، بلکه دقیقاً بهخاطر اینکه هنوز دوستش داشت و نمیخواست دوباره احتمال آسیب رساندن به او را به جان بخرد. زندگی دَن را نابود کرده بود. کمی پس از اینکه نورا عروسیشان را دو روز پیش از مراسم لغو کرد، دَن موقع مستی در پیامی به او نوشت: زندگیم پر از آشوب شده. جهان میل به آشوب و آنتروپی داشت. این از صول اولیهٔ ترمودینامیک بود. شاید حتی اصول اولیهٔ وجود. کارَت را از دست میدهی و بعد، اتفاقات بد دیگری میافتد. باد میان درختان نجوا میکرد. باران باریدن گرفت.»
«در ابتدا مِه آنقدر فراگیر بود که نورا نمیتوانست هیچچیز ببیند، تا اینکه کمکم ستونهایی در دو سمتش پدیدار شدند. در مسیری ایستاده بود که دو سمتش ستونها ردیف شده بودند. رنگ ستونها مثل مغز خاکستری بود و لکههای آبی روشن داشت. بخارهای مِهمانند مثل ارواحی که دوست نداشته باشند دیده شوند از بین رفتند و شبح چیزی از پشتشان پدیدار شد. چیزی مستطیلی و جامد. شبح یک ساختمان. تقریباً هم اندازهٔ کلیسا یا سوپرمارکتی کوچک. نمایی سنگی و همرنگ با ستونها داشت و درِ چوبی بزرگی وسطش بود. جزئیات ریز و ظریف سقف و همچنین ساعت بزرگ جلوی آن تصویر شکوه و جلال را القا میکرد. ساعت درست جلوی نقطهٔ اتصال شیبهای دو سمت سقف قرار گرفته و اعداد رومی با رنگ سیاه روی آن نوشته شده بودند. عقربههایش نیمهشب را نشان میدادند. پنجرههای تاریک و طاقدار با قابهای سنگی در فواصل مساوی روی دیوار جلویی ساختمان کار شده بودند. در نگاه اول نورا فقط چهار پنجره دید، اما یک لحظه بعد مطمئن بود که پنج پنجره میبیند. به این نتیجه رسید که حتماً اشتباه شمرده. با توجه به اینکه دورتادورش هیچچیز دیگری نبود و جای دیگری نداشت که برود، محتاطانه قدمی بهسمت ساختمان برداشت. به ساعت دیجیتال روی مچش نگاه کرد. 00:00:00 طبق آنچه ساعت میگفت، دقیقاًنیمهشب بود. نورا منتظر ماند تا ثانیهٔ بعدی سر برسد، اما نرسید.»
تحلیلی بر رمانِ کتابخانه نیمهشب:
کتابخانه نیمهشب و انتخابهای بسیار:
خلاصهٔ رمان کتابخانه نیمهشب:
مضامین اساسی کتاب کتابخانه نیمهشب:
یکی از بزرگترین و اصلیترین مشکلات شخصیت اصلی کتابخانه نیمه شب این است که حس میکند در زندگی هیچ کار قابل توجهی انجام نمیدهد. نورا فکر میکند که وجود به معنای تجربۀ لحظات شگفتانگیز به جای پستیهاست و زندگی واقعی مطمئناً جایی به غیر از محل زندگیاش است. نورا به این دلیل اقدام به خودکشی میکند که در مدتی کوتاه چیزهای زیادی را از دست داده است و این از دست دادن باعث میشود که احساس کند هیچ چیز معناداری در زندگیاش وجود ندارد. هنگامی که نورا قدم به کتابخانه نیمه شب میگذارد آرام آرام متوجۀ هدف اصلی زندگی میشود. نورا از طریق صحبتهای خانم الم، تجربیات زندگی و فلسفههای کاربردی میآموزد که دیدگاه قبلیاش در مورد زندگی چقدر اشتباه بوده است.
انتخاب و پشیمانی
این کتاب نیز مثل زندگی بسیاری از آدمها دربارۀ شخصی است که به زندگی خود نگاهی میاندازد و از تصمیمی که گرفته به شدت احساس پشیمانی میکند. در واقع نویسنده میخواهد قدرت انتخاب و پشیمانی را به خواننده نشان دهد و از او میخواهد قبل از اینکه دیر شود تغییراتی ایجاد کند و صرفاً در حسرت گذشته غرق نشود. نویسنده در کتابخانه نیمه شب از بسیاری جهات به بررسی تفاوت بین داشتن و نداشتن هدف در زندگی نیز میپردازد. پیام اصلی این است که در هر دو مورد، راهی که فرد برای دنبال کردن زندگی انتخاب میکند ممکن است باعث پشیمانیاش بشود. در واقع هر تصمیمی که بگیریم ممکن است باعث پشیمانی شود اما معمولاً پشیمانی زمانی رخ میدهد که شما فکر کنید تصمیم درستی نگرفتهاید.
افسردگی
داستان کتابخانه نیمه شب دربارۀ زنی است که از افسردگی بالینی رنج میبرد. او میگوید که پزشکش آن را «افسردگی موقعیتی» میداند اما یا دروغ میگوید و یا روانشناس خیلی خوبی ندارد چون افسردگی موقعیتی در پاسخ به یک رویداد آسیبزا پیش میآید و معمولاً ماندگار نیست، میآید و میرود و نورا در واقع افسردگی مزمن دارد. در واقع چیزی که در بسیاری از زندگیهای نورا مشترک است، افسردگی اوست. شاید اینطور به نظر برسد که این کتاب، درمانی برای افسردگی ارائه میکند اما در حقیقت مت هیگ که خود در 24 سالگی به افسردگی مبتلا شده بود، بهخوبی میداند که افسردگی مسئله ساده و پیشپاافتادهای نیست و درمان آن با یک کتاب، آن هم کتاب داستانی غیرممکن است. او اما با زیرکی تلاش میکند نشان دهد که شکستن چرخه افسردگی علاوه بر کمک بیرونی یعنی حضور خانم الم در کتابخانه نیمه شب، دیدن نتیجه انتخابهای متفاوت و تجربیات مثبت و منفی و همچنین دیدن کسانی که نورا عمیقاً دلتنگ آنها بود اما در زندگی خودش نمیتوانست آنها را ببیند، نیازمند کمک درونی نیز هست. این کمک درونی به عقیدۀ هیگ میتواند پذیرش مسئولیت احساسات و نتایج انتخابها و زندگیمان و تلاش برای معنابخشی به زندگی با وجود این مشکلات باشد. تلاشی که در انتها نورا را از کتابخانه نیمه شب نجات میدهد.
عالم برزخ
در کتاب مت هیگ، مکانیسمی که انتقال از طریق آن صورت میگیرد کتابخانهای با نام کتابخانه نیمه شب است. این ساختار جادویی، فضایی بین مرگ و زندگی را اشغال کرده است. نمای آن شبیه کتابخانهای معمولی است و قفسههایی پُر از کتاب دارد اما در مقیاسی بینهایت.
شخصیتهای اصلی داستان کتابخانه نیمهشب:
نورا زنی 35 ساله اهل بدفورد انگلستان و قهرمان کتاب کتابخانه نیمه شب است. نورا باهوش و بااستعداد است اما تحت فشارهای عظیم زندگی و انتظارات بیش از حد عزیزانش توان و ظرفیت خود را از دست میدهد. وقتی به سی سالگی میرسد خودش را در حال مبارزه میبیند. زندگیاش راکد و یکنواخت است، احساس میکند تمام فرصتهای زندگیاش را به خاطر بلاتکلیفی به هدر داده و پشیمانیهای فزایندهاش از همه طرف به او فشار میآورد. سلامت روان نورا به شدت بر روابط او در طول رمان تأثیر میگذارد. روابطش با تنها برادرش جو به شدت خراب شده است. بهترین دوستش، ایزی، در استرالیا زندگی میکند و جواب پیامهایش را نمیدهد. والدینش مُردهاند و به نظر میرسد هیچکس در دنیا به او نیازی ندارد. وقتی گربهاش - یا در واقع آخرین مسئولیتش- میمیرد، سلامت روانیاش بالاخره متزلزل میشود و نورا دست به خودکشی میزند. نورا در ابتدا نسبت به فرصتی که کتابخانه نیمه شب در اختیارش قرار میدهد بدبین است اما بعد شروع به تغییر میکند. هر چه بیشتر به نسخههای مختلف واقعیت میبرد و از آن خارج میشود انگیزههای اطرافیان و تناقضات انتخابهای شخصی را بهتر درک میکند: انتخابهای به ظاهر خوب همیشه نتایج خوبی نخواهند داشت و بهبودیافتن چیزی در زندگی اغلب به معنای قربانیکردن چیز دیگری است. در نهایت نورا نسبت به جهان پیرامونش بسیار جزئینگر میشود و حتی زندگی ایدهآل در نظرش متظاهرانه به نظر میرسد. رسیدن به این نقطه به او این امکان را میدهد که حالا قدردان زندگی و عزیزانش باشد و دوریهایشان را ببخشد.
کتابدار
خانم الم ابتدا کتابدار مدرسۀ نورا در دوران نوجوانیاش در بدفورد است. او دو نقش متفاوت اما مرتبط را در متن کتاب برعهده دارد: کتابدار واقعی مدرسۀ نورا و راهنمای خیالی نورا در کتابخانه نیمه شب. هر دوی آنها ویژگیهای شخصیتی مشترکی دارند. هر دو مهربان، عاقل و تا حدودی پرافاده هستند و هر دو نسبت به ظرفیتهای نورا سختگیرند. خانم الم دنیای واقعی وقتی پدر نورا فوت کرد او را به سمت موفقیت سوق داد و شفقت زیادی از خود نشان داد. خانم الم خیالی همین مراقبت را نسبت به نورا در زمان حال نشان میدهد و به او کمک میکند تا در میانی زندگیهای بسیار حرکت کند و وجودش باعث میشود تا نورا بتواند در عالم میان مرگ و زندگی خونسردیاش را حفظ کند. او به نورا توضیح میدهد که هر کتابی که در قفسهها قرار دارد در واقع دریچهای به سوی یک زندگی متفاوت است و فقط یک کتاب از این امر مستنثنی است. کتابی سنگین و سمی که خواندن بیش از چند خط آن برای نورا خطرناک خواهد بود. نورا در دنیای واقعی دوباره با خانم الم واقعی در یک مرکز مراقبتی در بدفورد ارتباط برقرار میکند. گرچه فقط نورا ارتباط بین دو نسخۀ خانم الم را میفهمد. تفکرات کتابدار بازنشسته در مورد زندگی و مسئولیت شخصی منعکس کنندۀ نسخۀ خیالی نورا از او است.
جو سید
جو برادر نورا است. در زندگی اصلی نورا این دو از هم جدا شدهاند. ماهیت رابطۀ آنها در زندگیهای مختلفی که نورا امتحان میکند متفاوت است و این یکی از نگرانیهای اصلی نورا هنگام کشف واقعیتهای متفاوت زندگیاش است. جو موسیقیدانی ماهر است اما به مصرف بیرویۀ الکل گرایش دارد و این قضیه بر رابطهاش با نورا تأثیر شدیدی میگذارد. در نسخههایی از زندگی نورا که با برادرش رابطۀ بهتری دارد جو معمولاً هوشیار است و الکل مصرف نمیکند.
اَش
اش در زندگی واقعی نورا، مردی مهربان، باهوش و دستوپاچلفتی است که در بدفورد زندگی میکند نورا و اَش در طول بزرگسالی بارها با یکدیگر برخورد کردهاند اما به دلیل ورود دن به زندگی نورا هیچوقت با هم قرار نمیگذارند. موقعی که گربهاش درست قبل از اقدام به خودکشی نورا میمیرد، اَش کسی است که در خانهاش را میزند و مرگ گربهاش را به او اطلاع میدهد. شادترین زندگی جایگزین نورا همان زندگیای است که در آن دعوت اش به صرف قهوه را میپذیرد. آنها در این زندگی با هم ازدواج میکنند، صاحب دختری میشوند و در کمبریج به خوبی در کنار هم روزگار میگذرانند و نورا از رد کردن دعوت اَش در زندگی واقعی پشیمان میشود.
دن
دن نامزد سابق نورا است. وقتی رمان شروع میشود نورا از اینکه ازدواجش را با دن بر هم زده بسیار پشیمان است. در کتابخانه نیمه شب این فرصت را پیدا میکند تا ازدواج با دن را تجربه کند. او حین این تجربه متوجۀ مسائل و نکتههای زیادی میشود. این درک نشان دهندۀ اولین تغییر عمده در نگرش نورا نسبت به انتخابهای زندگیاش است.
ایزی
ایزی بهترین دوست نورا است. در زندگی اصلی نورا این دو تا حدی از هم دور شدهاند و رابطۀ نورا با ایزی یکی از اصلیترین جنبههایی است که او در زندگیهای متفاوتش در کتابخانه نیمه شب به ارزیابیاش میپردازد.
اگر از خواندن کتابِ کتابخانه نیمهشب لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب هر دو در نهایت میمیرند اثر آدام سیلورا نویسندهٔ آمریکایی است. این کتاب داستان دو پسر به نامهای متئو و روفوس است که پس از تماس پیک مرگ، متوجه میشوند که تنها یک روز از زندگیشان باقی مانده است. متئو و روفوس دو پسر کاملاً متفاوت هستند که از طریق برنامهٔ «آخرین دوست» با هم آشنا میشوند و به دلیل همین تفاوت، آخرین روز متفاوتی را نیز تجربه میکنند.
• کتاب در جستجوی آلاسکا اثر جان گرین نویسندۀ آمریکایی است. نویسنده این کتاب را بر اساس دوران نوجوانی خودش نوشته است. این کتاب داستان پسری به نام مایلز هالتر «پاج» است که برای یافتن معنای «شاید بزرگ» به مدرسۀ شبانهروزی در آلاسکا میرود اما در آنجا با دختری به نام آلاسکا آشنا میشود و پس از مرگ آلاسکا همهچیز برایش تغییر میکند.
• کتاب مغازه جادویی اثر جیمز آر دوتی جراح مغز و اعصاب است و در سال 2016 منتشر شد. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای دنیا است و گروه کیپاپ بیتیاِس نیز خواندن آن را به همه توصیه کردند. این کتاب داستان زندگی و کودکی خودِ نویسنده است که با ورود به یک مغازۀ جادویی و یاد گرفتن مراقبه زندگی و آیندهاش دگرگون شد.
• کتاب برچیدن کتابخانهام اثر آلبرتو مانگل داستاننویس و مترجم آرژانتینی است. داستان این کتاب از زمانی شروع میشود که دولت فرانسه به نویسنده اطلاع میدهد که اقامتش سر رسیده و باید خاک این کشور را ترک کند؛ این نویسنده که کتابخانهای 35 هزارجلدی دارد در این کتاب از برچیدن کتابخانهاش میگوید که کاری نهچندان خُرد و کوچک است.
• کتاب شهر و دیوارهای نامطمئنش چهاردهمین رمان هاروکی موراکامی نویسندهٔ مشهور ژاپنی است. این کتاب داستانی عاشقانه است دربارهی جستوجو؛ قصیدهای است در بزرگداشت کتابها و کتابخانههایی که این گنجینهها را در خود جای دادهاند، و تمثیلی است برای این روزگار غریب. داستان در مرز خیال و واقعیت روایت میشود و میان شهر محصور، میان دیوارها و دنیایی که میشناسیم یا تصور میکنیم میشناسیم، رفتوبرگشت دارد.
دربارۀ مت هیگ: نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی

فعالیتها و آثار دیگر مت هیگ:
دربارۀ محمدصالح نورانیزاده: مترجم کتابِ کتابخانه نیمهشب

















شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













