

هدیه ای که باقی ماند
انتشارات سیزده منتشر کرد:
استیو برانیگان در پی مرگ غم انگیز دختر نوزاد خود، در تلاش است تا خودِ فروپاشیدهاش را مجددا احیا کند و به زندگی طبیعی بازگردد. همسرش لکسی از حضور در خانهای که بعد از مرگ نوزاد، زندگی در آن غیر قابل تصور است امتناع میکند و به زندگی با همسرش بازنمیگردد. در یک شب سخت که استیو خود را بسیار ناامید و منفعل مییابد، صدایی را از اتاق قدیمی دخترش در طبقهی بالا میشنود؛ اتاقی که از زمان مرگ دلخراش نوزاد دربسته باقی مانده است، استیو قرار است پس از گشودن این در، با ماجرای هولناکی مواجه شود. از متن کتاب: در آن اتاق فقط یک پنجره بود و پردهها و گهواره هم آنجا نبود تا جلوی آن را بگیرد، چراغ خیابان از بیرون نور زرد کشیده و مهآلودی را بر کف چوبی میافکند. پتو در این برش از نور ضعیف جای گرفته بود. تمام کاری که میتوانستم انجام دهم این بود که با شگفتی غمانگیزی به آن خیره شوم. چرا آنجا بود؟ چطور آنجا آمده بود؟ با اینکه از آخرینباری که وارد این اتاق شدم خیلی گذشته بود، بدون شک میدانستم که پتو بعد از مرگ رابین هیچوقت آنجا نبوده است. با فرض اینکه صدایی که شنیده بودم صدای جابجایی پتو از محل اصلیاش بوده، چه کسی یا چه چیزی و از کجا آن را جابهجا کرده بود؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این مترجم













