نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات گستره منتشر کرد:
ارتباط میان بخشش و فراموشی همواره چالشی بزرگ در تاریخ فلسفۀ اخلاق بشری بوده است و فارغ از هر پاسخی که در ارتباطات فردی بدین پرسش داده شود، همچنان این سؤال مطرح خواهد بود که آیا چنین پاسخی قابلتعمیم در مقیاسهای جمعی همچون ملّت، قوم و فرقه نیز خواهد بود؟ آیا فراموشی بدون بخشش امکانپذیر است؟ ژیژک با چرخشی روانشناختی حرف ماندلا را برعکس کرده و میگوید «فراموش نمیکنم؛ اما میبخشم» و این را به ناخودآگاه و تیرگیهای مانده در آن ربط میدهد. در روانشناسی فردی، کنشِ بخشش فرایندی ارادی است. در واقع بخشش و فراموشی دو روی یک سکه نیستند، بهویژه که فراموشی میتواند موجبات تکرار رویدادهای رنجبار را فراهم کند. فروید میگوید خاطرات بد، مایۀ حس عمیق و دردناک اندوه، قطع علاقه و توجه به جهان خارج و ازدستدادن قابلیّت مهرورزی میشود و نهایتاً افسردگی و ماخولیا را در پی دارد. پل ریکور با توجه به همین ایدۀ فرویدی، از حافظهای میگوید که با تکرار خاطرات رنجبار، گویی به ازدسترفتگی خود خو کرده است. این تکرار و عدم بخشش موجب میشود که فرد از مسئولیت زندگی بگریزد و اینکه اجبار به تکرار، همواره علیه خاطره قد علم میکند. سوگواری، بهزعم فروید، نوعی یادآوری است، تمرینی دردناک که در خاطره اتفاق میافتد. با کنش سوگواری، واقعیت ازدسترفتن چیزی را میپذیریم. نکتۀ مهم سخن ریکور این است که سوگواری بهتر و شفابخشتر از افسردگی است. اگر خاطرات بد را به فراموشی بسپاریم -کنشی که روان بهصورت ناخودآگاه همواره انجام میدهد و خاطرات بد را به نهانخانۀ تاریک میفرستد- همواره این خطر وجود دارد که این خاطرات بهیکباره از سلول تاریک خویش برون ریزند، به فرد یورش آورند و سلامتی وی را به مخاطره افکنند. در واقع روش کیسۀ زباله دُزوآل همین مشکل را دارد: اینکه خاطرات بد را، بهجای آنکه طبق شیوۀ فروید با کُنش یادآوری و حلکردن معضلات و عقدههای سرکوبشده به سامان آوریم، حلناشده در کیسۀ زبالهای که روی کول خود داریم بیندازیم. آیا این کیسۀ زبالۀ پُر از آشغالهای دورریختنی، تا ابد گنجایش دارد؟ و اینکه آیا پس از مدتی مبدل به آشغالهای دوستداشتنی نمیشوند و به ما قدرت مظلومنمایی و نقش فرد قربانی را عطا نمیکنند؟
دیوید ریف در این کتاب، با هنرمندی تمام، به این مطالب بسیار مهم میپردازد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.