کوچه سلطان امیر احمد

(0)
نویسنده:

موجود نیست

  • نویسنده
  • نشر
دفعات مشاهده کتاب
79

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب کوچه سلطان امیر احمد

انتشارات علم منتشر کرد:
از چهارراه پنجه شاه تا جلو بازار گذر نو، یک بُر آژان ریخته بود و مقابل میدان کهنه دوتا جیپ بی سقف پشت هم پارک بود که مردان نظامی با پوتین های ساق بلند مشکی دورتادور آن ایستاده بودند. درست مثل سوسک مرده ای که مورچه ها دوره اش می کنند.
به نظر می آمد ژاندارم های میرپنجی باشند که به استقبال از مافوق دور هم جمع شده اند یا قزاق های هم قطاری که به انتظار عملیات و صدور فرمان آماده باش بودند.
همهمه ی گنگ و آمد و رفت های مشکوک! انگار شهر آبستن حادثه ای تازه بود... یک رویداد مهم تاریخی!! مردم ملتهب و پرهیجان، اما بی حرف می گذشتند. در نگاهشان ترس بود و بلاتکلیفی. جماعت کاسبکار صدایشان از ته گلو بیرون می آمد.
- این لامسبای بی دین دیگه چه خوابی دیدن!؟
- لابد خبری شده وگرنه به خیابون که با چند خیز می شه از اول به آخرش رسید، این همه مأمور نمی خواد!
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی