بعد از سکوتی کفر همه را در میآورد چشمانش را میبندد و با زحمت زیاد میگوید من هم... من هم خیانت کردهام. نفسی از سر آسودگی میکشیم و یکی از ما میگوید آفرین... ادامه بده. به او نه، به خودم. میگوییم چه شاعرانه چه شاعرانه در تمام این سالها هیچوقت طوری که دلم خواست زندگی نکردهام
بعد از سکوتی کفر همه را در میآورد چشمانش را میبندد و با زحمت زیاد میگوید من هم... من هم خیانت کردهام. نفسی از سر آسودگی میکشیم و یکی از ما میگوید آفرین... ادامه بده. به او نه، به خودم. میگوییم چه شاعرانه چه شاعرانه در تمام این سالها هیچوقت طوری که دلم خواست زندگی نکردهام