انتشارات چشمه منتشر کرد:
«اولین تلنگر را مادر شوهرش زد، وقتی كه اسم كوچكش را فراموش كرد و صدا زد : "عروس، بیا پایین." روزهای بعد با معنای عروس بیشتر خو گرفت. هر چه بود عروس بود و یك روز فهمید كه عروس یك نفر نیست. صدها و هزارها عروس دیگر است. رفته رفته دانست كه عروس یك عالم معنا دارد كه بیشترش به او مربوط نمیشود. به صدها عروس پیش از او مربوط میشود. فهمید كه هر كاری میكند، سایهای از خاطره و رفتار و منش عروسهای قبل را هم با خودش دارد. طول كشید تا بفهمد كه بیرون آمدن از آن قالب حاضر و آماده سخت است، نشان دادن و ثابت كردن این كه متفاوت است. مثل تمام عروسها نیست. آدمی است كه از این به بعد باید تعریف بشود، نه این كه تعریف قبل از خودش را یدك بكشد. همهی رفتارهایش به عروس بودنش منسوب میشد، با عروس بودنش داوری میشد ، نه خود خودش》
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
میترا تلفن کرد. گفت چه روزی بلیت بگیریم و چه تاریخی و چه ساعتی حرکت کنیم. عاشق تشریفات است. انگار می خواستیم به تگزاس امریکا برویم نه به یکی از دهات های آمل. گفت کدام گوشه ترمینال بایستیم که عباس گممان نکند. همه می دانستیم که عباس آقا زحمت گشتن به خودش نمی دهد. چرخی می زند و سریع برمی گردد خانه و خیلی راحت می گوید نبودند.