همین حوالی

(0)

1,250,000ریال

1,125,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1177

علاقه مندان به این کتاب
23

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب همین حوالی

انتشارات ماهی منتشر کرد:
«هر بار محیط پیرامونم تغییر می‌کند، غم بزرگی بر دلم می‌نشیند، غمی بزرگ‌تر از اندوه ترک مکانی گره‌خورده با خاطرات تلخ و شیرین. این خود تغییر است که مرا برمی‌آشوبد، درست همچون وقتی که شیشه‌ای را تکان می‌دهی و مایع درونش تار و کدر می‌شود.»
کتاب «همین حوالی» نوشته‌ی جومپا لاهیری، اولین رمان این نویسنده به زبان ایتالیایی است. راوی، زنی چهل و پنج‌ساله، در فصل‌های خیلی کوتاه یک سال از عمرش را برای خواننده روایت می‌کند. اگرچه به ظاهر هر کدام از این فصل‌ها وقایع پیش‌پاافتاده و روزمره‌اش است اما در هرکدام بخش مهم و تأثیرگذاری از زندگی‌اش را بازگویی می‌کند. درونمایه‌ی اصلی داستان تنهایی و تغییر است، تغییری که به واسطه‌ی روزمرگی شاید چندان به چشم ما نیاید اما جومپا لاهیری با تکه‌تکه کردن و فشرده و مختصرگویی توانسته نظر ما را به این تغییرات به ظاهر ساده جلب کند.
رمان به کلاژی می‌ماند که از برش‌های کوچک زندگی با ظرافت هنرمندانه‌ ساخته شده است. همین برش‌های خیلی کوتاه و در عین حال به هم پیوسته به تدریج ذهن مالیخولیایی شخصیت را نشان می‌دهد. دنیایی که کمتر به آن توجه می‌کنیم. مثلاً او مدام به خاطرات دوران کودکیش باز می‌گردد و زمان حال او به گذشته‌اش پیوند می‌خورد و در می‌یابد در اوج پختگی و میان‌سالی چگونه کودکی‌اش همراه با او می‌آید.
راویِ بی‌نام داستان در فصل روی کاناپه نزد روانکاوش می‌رود و این‌چنین تعریف می‌کند: «کارش را همیشه با یک جمله آغاز می‌کرد: «لطفاً شروع کن.» انگار هر جلسه اولین و آخرین باری بود که هم‌دیگر را می‌دیدیم هر جلسه به شروع رمانی می‌مانست که بعد از فصل اول رها شده باشد.» نویسنده نیز با انتخاب ساختار نوآورانه‌ی هر فصل همین حس را به خواننده می‌دهد؛ چیزی شبیه خود زندگی... رمانی تکه‌تکه از فصل‌های اول رمانی که نیمه‌تمام می‌ماند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (2)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فائزه قربانی
    • 0

    مادرم در حال حاضر، همچون تکه نوارچسب کهنه‌ای در یک آلبوم بریدهٔ روزنامه، به زندگی چسبیده است. هر لحظه ممکن است کنده شود، اما هنوز سر جایش است. کافی است صفحه را ورق بزنی تا چسب از کاغذ جدا شود و لکهٔ مستطیل‌شکل کم‌رنگی از خود به جا بگذارد.

  • تصویر کاربر

    • فائزه قربانی
    • 0

    هر خریدی خوشحالم می‌کند، حالا هرقدر هم ناچیز. هرکدامشان به‌نوعی به زندگی‌ام اعتبار می‌بخشد.

عیدی