ژن جغد شب

(0)
نویسنده:

240,000ریال

216,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
114

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب ژن جغد شب

انتشارات سیب سرخ منتشر کرد:
پگاه برمی‌گردد و به صورت غافلگیر سرپیکو نگاه می‌کند. احتمالاً هر دو دارند غافلگیری را از صورت‌های یکدیگر جذب می‌کنند. انگار صورت سرپیکو در این سرما کش آمده، برخلاف خودش که انگار صورتش منجمد شده. حالا پگاه در اوج ناباوری پیروز این میدان شده. پیروزی بداهه بر تخیل. اما سرپیکو همه‌ی محاسباتش به‌هم ریخته. نه‌تنها محاسبات او که محاسبات مافوقش. یک نفر آن بالا بوده که دست همه را از پیش خوانده. حالا برود به کوشکی چه بگوید؟ اصلاً باید جواب پس بدهد؟ جواب پس دادن برای یک مأموریت رسمی است. آن‌ها که در مأموریت رسمی نیستند. گشت‌زنی شبانه‌ی امشبشان مال خودشان است. اگر توانایی خاصی هم دارند در هر مأموریت ممکن است شکل خاص خودش را پیدا کند. حالا امشب این‌طور شده. شاید به خاطر خستگی است یا آشفتگی درونی‌شان. به‌هرحال از صبح تا به الان روز خاصی بوده، کوشکی امروز را دارد در بیست‌‌وچهار سال قبل سیر می‌کند و خود فرجامی هم که عالمی دارد برای خودش. خصوصاً که شب است و او هم آدمِ شب و در آستانه‌ی مرخصی چند روزه یا چند هفته‌ای، البته بسته به نتیجه‌ای که همراهی‌اش با کوشکی خواهد داشت. پس بهتر است فقط توضیح بدهد یا یک گزارش مختصر. در این حد که آن دختر بالاخره به یک مکان امن که اسمش خانه است رسید. حالا مگر اهمیتی هم دارد که خانه خانه‌ی چه کسی باشد؟ به‌هرحال تمام مراحل طبیعی ورود یک آدم به خانه‌اش طی شده. دختر خودش را معرفی کرده و مادر در را باز کرده. احتمالاً کوشکی هم می‌پذیرد. کوشکی آدم بی‌آزاری‌ست. فقط جدی است. برایش فرقی نمی‌کند که در مأموریت باشد یا نباشد، او از قسمش از لباسش از ماشین اداره‌اش و حتی از نگاه دیگران به شغلش دستور می‌گیرد. جایی که فکر کند لازم است جدی برخورد کند می‌کند ــ حتی اگر این جدیت نتیجه‌ای دلخواه نداشته باشد. یا اصلاً نتیجه‌ای نداشته باشد. دست‌کم کوشکی این وجدان همیشه معذبش را آرام کرده. اینکه فرجامی چه توضیحی بدهد یا ندهد چندان اهمیتی ندارد...
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی