نجواگر

کتاب نجواگر از سایت گودریدز امتیاز 4 از 5 را دریافت کرده است.

کتاب نجواگر از سایت آمازون امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.

نجواگر رمان ترسناک، تاریک و معمایی نویسندۀ انگلیسی با نام مستعار الکس نورث است که در سال 2019 منتشر شد. این کتاب یکی از هیجانی‌ترین رمان‌های مخوف پلیسی است. نجواگر داستان یک قاتل زنجیره‌ای معروف به نام «نجواگر» است که با ربودن پنج پسر کوچک، یک شهر کوچک در بریتانیا را وحشت‌زده می‌کند چون هیچ بچه‌‌ای که نجوایش را می‌شنید زنده نمی‌ماند. نجواگر حالا بیش از یک دهه است که در زندان به سر می‌برد.

«نجواگر کتابی است که به زیبایی نوشته شده. اگر دوست دارید بترسید، نجواگر حتماً شما را خواهد ترساند.» - نیویورک تایمز

«نجواگر داستانی درخشان است. این کتاب خوانندگان کتاب‌های توماس هریس و استیون کینگ را راضی خواهد کرد.» - بوک‌لیست

«نجواگر کتابی تأثیرگذار و ترسناک است.» - اینترنیمنت ویکلی

«الکس نورث روایتی خیره‌کننده و حیرت‌انگیز را به تصویر می‌کشد و کاوش ظریف و پایه‌ای از روابط بین پدران و پسران است. این کتاب باورنکردنی است.» - جو و آنتونی روسو

«نجواگر هیجان‌انگیزترین کتاب معمایی است که بعد از کتاب آدم برفی یو نسبو خوانده‌ام. ترس این کتاب حتی بیشتر از مجموعه کتاب‌های یو نسبو است و در عین حال رمانی تکان‌دهنده دربارۀ روابط بین پدران و پسران است. اندوه، فقدان و بهبودی بخش بزرگی از نجواگر است.» - الکس مایکلیدس، نویسندۀ کتاب بیمار خاموش

«کتاب نجواگر از ابتدا ترسناک است، هر چه بیشتر پیش می‌رود ترسناک‌تر می‌شود و حتی انتهای آن نیز ترسناک است. خوانندۀ عزیز بهتر است با مسئولیت خود به خواندن آن ادامه دهید. یک کتاب هیجان‌انگیز، جاه طلبانه و عمیقاً رضایت‌بخش، نجواگر ترکیبی از کتاب‌های هارلن کوبن، استیون کینگ، و توماس هریس است. هنوز پوست من پس از خواندن آن مورمور می‌شود.» - ای.جی فین نویسندۀ کتاب زنی پشت پنجره

نجواگر یکی از ترسناک‌ترین و هولناک‌ترین رمان‌های سال 2019 است. اگر به کتاب‌های پلیسی، معمایی و هیجانی مانند کتاب‌های استیون کینگ و توماس هریس علاقه‌مند هستید مطمئن باشید نجواگر نیز خواب را از چشمان‌تان می‌رباید.

«جیک. خیلی چیزها هست که دلم می‌خواد بهت بگم، اما همیشه، توی حرف زدن با هم مشکل داشتیم، مگه نه؟ برای همین، باید برات بنویسم. اولین باری که من و ربکا از بیمارستان آوردیمت خونه رو خیلی خوب یادمه. شب تاریکی بود و برف می‌بارید و توی زندگی‌ام، هیچ‌وقت، با این احتیاط رانندگی نکرده بودم. دو روزت بود و توی یه صندلی بچه که پشت ماشین بود گذاشته بودیمت، ربکا کنارت آروم خوابش برده بود، هر چند وقت یک بار از آينه، صندلی عقب رو می‌دیدم تا مطمئن شم حالت خوبه و جات امنه. چون می‌دونی چیه، جیک؟ واقعاُ بدجوری ترسیده بودم. تنها بچۀ خانواده‌ام بودم و اصلاً هیچ تجربه‌ای دربارۀ بچه‌ها نداشتم و حالا، اونجا و در اون لحظه، مسئولیت بچۀ خودم به گردنم افتاده بود. تو به‌شکل باورنکردنی و غیرممکنی کوچک و آسیب‌پذیر به نظر می‌اومدی و من برای این مسئولیت بزرگ اصلاً آماده نبودم.»

«وحشتناک‌ترین کابوس هر پدر و مادری دزدیده شدن فرزندشان توسط فردی غریبه است. اما از لحاظ آماری، این اتفاقی به‌شدت نادر است. در واقع، بچه‌ها بیشتر از جانب اعضای خانوادۀ خودشان و پشت درهای بسته مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند. دنیای بیرون ممکن است ترسناک و تهدیدآمیز به نظر برسد، اما حقیقت این است که بیشترِ غریبه‌ها آدم‌های معقولی‌اند و خانه می‌تواند از هر جای دیگر خطرناک‌تر باشد. مردی که داشت نیل اسپنسر شش‌ساله را از آن سوی زمین بایر تعقیب می‌کرد این موضوع را به‌خوبی می‌دانست. به‌آرامی گام برمی‌داشت، هماهنگ با نیل در پشت ردیفی از بوته‌ها، مدام مواظب پسرک بود. نیل به‌آرامی حرکت می‌کرد، اصلاً متوجه خطری نبود که تهدیدش می‌کرد. هر از چند گاهی، لگدی به زمین خاکی می‌زد و گرد و خاک سفیدی بلند می‌کرد که بخشی از آن روی کفش‌های کتانی‌اش جا می‌انداخت. آن مرد، حالا، با احتیاط بیشتری به تعقیبش ادامه می‌داد.»

«صدای بلندی در این فضای ساکت پیچید. شیشه کامل نشکست، اما سنگ از آن عبور کرد و سوراخی با لبه‌های برنّده، درست شبیه جای گلوله، ایجاد کرد. نیل سنگ دیگری برداشت و دوباره، کارش را تکرار کرد. این بار، تیرش به هدف ننشست. بعد، دوباره، امتحان کرد. سوراخ دیگری روی صفحه ایجاد شد. به نظر می‌رسد از این بازی خوشش آمده. و بعد، آن مرد دلیلش را فهمید. این نابود کردن و خراب کردن، به‌نوعی، شبیه خشم فزاینده‌ای بود که این پسر در مدرسه نشان می‌داد. تلاشی بود که برای به جا گذاشتن اثری در دنیایی که انگار چشمش را روی وجودش بسته. همۀ این‌ها از نیازش به دیده شدن ناشی می‌شد... از نیازش به توجه، نیازش به دوست داشته شدن. چون این چیزی است که تمام بچه‌ها در اعماق وجودشان به‌دنبال آن می‌گردند. حالا، قلب آن مرد تندتر می‌زد، فکرش هم قلبش را به درد می‌آورد. از میان بوته‌های پشت پسر، بی‌صدا، قدمی به پیش گذاشت و بعد، اسمش را نجوا کرد.»

کتاب نجواگر داستانی جنایی و معمایی و مملو از عشق، غم، فقدان، خیانت و قتل است. نویسنده در کنار این داستان معمایی به زندگی سه نسل پرداخته است، یک پدربزرگ، یک پدر و یک پسر که درگیر تحقیقات و پروندۀ یک قاتل زنجیره‌ای می‌شوند.

تام کندی پس از مرگ ناگهانی همسرش به این نتیجه می‌رسد که شروع دوباره در خانه‌ و شهری جدید باعث خواهد شد که حال خودش و پسرش بهتر شود بنابراین خانه‌اش را می‌فروشد و همراه با پسر کوچکش جیک به شهری جدید نقل‌ مکان می‌کند. اما این شهر جدید گذشته‌ای بسیار تاریک دارد. بیست سال پیش یک قاتل زنجیره‌ای چندین نفر از ساکنین این شهر را ربوده و به قتل رسانده است. تا زمانی که فرانک کارتر سرانجام دستگیر می‌شود. به او لقب «نجواگر» داده‌اند چون قربانیان خود را با زمزمه‌کردن زیر پنجره‌هایشان به بیرون از خانه می‌کشاند. البته این یک جنایت قدیمی است و دردسری برای تام و جیک ندارد چون تنها نگرانی‌ آن‌ها مستقر شدن در این خانۀ جدید است. تام و جیک در خانۀ جدیدشان مستقر می‌شوند اما در همان زمان پسر کوچکی ناپدید می‌شود. ناپدیدشدن این پسر کوچک شباهت وحشتناکی به جنایات فرانک کارتر دارد و شایعات قدیمی مبنی بر این‌که او یک همدست دارد در شهر پخش می‌شود. اکنون کارآگاهان آماندا بک و پیت ویلیس باید قبل از این‌که دیر شود پسر را پیدا کنند حتی اگر این بدان معنا باشد که پیت باید دوباره دشمن بزرگ خود نجواگر را در زندان ببیند. پلیس به دنبال قاتل است تا این‌که پس از مدتی از جیک رفتارهای عجیبی سر می‌زند. جیک می‌گوید که زمزمه‌ای را در کنار پنجره‌اش می‌شنود!

• بیمار خاموش اثر الکس مایکلیدیس نویسندۀ انگلیسی است. این کتاب داستان زندگی یک نقاش معروف است که ظاهراً با شوهرش زندگی خوبی دارد. اما یک شب زمانی که شوهر آلیسیا به خانه بازمی‌گردد، آلیسیا پنج بار به صورت او شلیک می‌کند و او را به قتل می‌رساند و پس از آن نیز سکوت اختیار می‌کند. آیا پشت این سکوت مرگبار رازی نهفته است؟

• آن دختر  اثر روث وِر، نویسندۀ بریتانیایی و خالق رمان‌های جنایی و راز آلود است. این رمان داستان دختری است که در دانشگاه شاهد مرگ نزدیک‌ترین دوستش است و به گمان خودش با شهادتش قاتل را به زندان انداخته است اما پس از یک دهه متوجه می‌شود که ظاهراً فردی بی‌گناه را به زندان انداخته و تصمیم می‌گیرد هر طور شده قاتل واقعی را پیدا کند.

• آپارتمان پاریس اثر لوسی فولی نویسندۀ پرمخاطب کتاب‌های «فهرست مهمانان» و «مهمانی شکار» است. این کتاب داستان زنی به نام جس است که بی‌پول و تنهاست و تازه شغلش را از دست داده است. جس تصمیم می‌گیرد مدتی را در منزل برادر ناتنی‌اش بماند اما وقتی به پاریس می‌رسد هیچ نشانی از برادرش نیست.

• خانه‌ای پیش از تاریکی اثر رایلی ساجر نویسندۀ کتاب‌های معمایی است. این کتاب چهارمین اثر این نویسنده و داستان دختری به نام مگی هولت است که در پنج سالگی با خانواده‌اش به بانبری و عمارتی ویکتوریایی نقل مکان می‌کند اما حوادثی عجیب باعث می‌شود آن‌ها بیست روز بعد از این عمارت فرار کنند. مگی حالا سی ساله است و حرف هیچ‌کس را در مورد اتفاقات آن عمارت باور نمی‌کند برای همین تصمیم می‌گیرد به آن خانه برگردد تا ضمن تعمیر خانه، به اسرار آن پی ببرد.

• کتاب سایه‌ها اثر دیگری از الکس‌ نورث است که در آن بار دیگر به سراغ ژانر جنایی و معمایی رفته است. این کتاب دربارۀ رؤیاهایی است که در نهایت به قتل ختم می‌شوند. داستان سایه‌ها دربارۀ چند نوجوان است که دست به قتلی آیینی و وحشتناک می‌زنند. یکی از قاتل‌ها دستگیر می‌شود و دیگری، بدون هیچ ردی ناپدید می‌شود. پل آدامز که به این قتل ارتباط دارد نیز بدون این‌که به پشت سر خود نگاهی بیندازد زادگاه‌اش را ترک می‌کند تا این‌که بیست‌وپنج‌سال بعد مجبور می‌شود به خانه‌اش برگردد.

• کتاب سه‌شنبه گذشت اثری از نیکی جرالد و شان فرنچ، زوج نویسنده است که با نام مستعار نیکی فرنچ آثارشان را به چاپ می‌رسانند. این کتاب داستان یک روان‌درمانگر است که چون شاهد اصلی پرونده مشکل روان‌پریشی دارد و نمی‌تواند درست صحبت کند، درگیر یک پروندهٔ جنایی می‌شود.