%10


دفعات مشاهده کتاب
814
علاقهمندان به این کتاب
2
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:
نور خورشید از پنجره چوبی اتاق به صورت سعید خورد. چشم هایش را باز کرد و خمیازهای کشید. مثل هر روز قبل از صبحانه سری به برداش زد، کنارش نشست و حسابی قربان صدقه اش رفت. بعد سبد را برداشت تا تخم مرغ ها را جمع کند. وارد لانه مرغ ها که شد، شروع کرد به دنبال کردن آنها. آن قدر شیطنت کرد که سروصدای حیوانات زبان بسته بلند شد. برادرش یاسر از داخل اتاق بلند گفت: «سعید ! بدو بیا صبحونه ات رو بخور. دیر شده ! رفتی تخم مرغ جمع کنی با صدای مرغا رو دربیاری.» سعید همین طور که با سبد پراز تخم مرغ از لانه مرغ ها بیرون می آمد، گفت: نمی دونم چرا این مرغا نمی ذارن تخم هاشون رو جمع کنم فکرکنم خسیس شدن !» سبد را لب حوض گذاشت، وارد اتاق شد و کنار سفره نشست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسندگان
نشر
شابک
9786222850463
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
وزیری
تعداد صفحه
24 صفحه
نوبت چاپ
14
وزن
65 گرم
سال انتشار
1402
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسندهها














27٬000 تومان
30٬000
%10