%10


دفعات مشاهده کتاب
5243
علاقهمندان به این کتاب
30
میخواهند کتاب را بخوانند.
5
کتاب را پیشنهاد میکنند
14
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات ایجاز منتشر کرد:
با خودم فکر میکردم اگه از این شهر برم هیچ والی دلش برام تنگ نمیشه اما اگه نرم دلم برای خودم تنگ میشه. با تمام وحشتم از رفتن، اینجا۔ تو شهری که هیچ کس صدامو نمیشنوه. دارم غرق میشم. باید برم. شاید اینجوری صدامو پیدا کنم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786227313963
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
168 صفحه
نوبت چاپ
20
وزن
180 گرم
سال انتشار
1403
معرفی کتاب سفر کوانتومی والِ تنها اثر ایمان سرورپور
تابهحال با خودتان فکر کردهاید اگر یک وال بودید و در زیر اقیانوسها زندگی میکردید چه احساسی داشتید؟ به کجا سفر میکردید؟ تنهایی یا زندگی را چطور تجربه میکردید؟ کتاب سفر کوانتومی وال تنها، داستانی جذاب و دلنشین دربارۀ یک وال تنها است که به سفری ماجراجویانه میرود. یک وال که در ابتدای کتاب خودش را چنین توصیف میکند:
«والها با صداست که همدیگه رو پیدا میکنن ولی من یه وال غیرعادی بودم؛ یه وال گنده، گندهتر از همۀ والها و البته لال، یعنی میگفتن که لالم. هیچکس با من حرف نمیزد یا حتی منو نمیدید. گاهی بلندبلند با خودم حرف میزدم اما خب کسی صدامو نمیشنید تا اینکه کمکم با خودمم حرف نزدم.»
«والها با صداست که همدیگه رو پیدا میکنن ولی من یه وال غیرعادی بودم؛ یه وال گنده، گندهتر از همۀ والها و البته لال، یعنی میگفتن که لالم. هیچکس با من حرف نمیزد یا حتی منو نمیدید. گاهی بلندبلند با خودم حرف میزدم اما خب کسی صدامو نمیشنید تا اینکه کمکم با خودمم حرف نزدم.»
خلاصۀ داستان سفر کوانتومی وال تنها
اساسیترین بحث کتاب سفر کوانتومی وال تنها مسئلۀ معرفتی و مهم «خودشناسی» است. ایمان سرورپور در کتاب سفر کوانتومی وال تنها، برخلاف دیگر نویسندگان که مستقیم و بیپرده صحبت میکنند از ماهیت داستانی استفاده کرده و حرفهایش را از طریق والی تنها و ماجراجویی و گفتوگوهای درونیاش به مخاطبین انتقال میدهد.
در این سفر این وال تنها با مشکلات و مسائل مختلفی روبهرو میشود که نماد همان بالا و پایینهای زندگی است. وال سعی میکند با روشهای ابتکاری خود، این چالشهای مختلف را حل کند.
ایمان سرورپور از همان ابتدای کتاب سفر کوانتومی وال تنها به شما نشان میدهد که با این کتاب میتوانید منِ گم کردهتان را بیابید. کتاب بسیار خودمانی و گرم و صمیمی شروع میشود و شما در سفری اعجابانگیز با وال قصه همسفر میشوید.
در این سفر این وال تنها با مشکلات و مسائل مختلفی روبهرو میشود که نماد همان بالا و پایینهای زندگی است. وال سعی میکند با روشهای ابتکاری خود، این چالشهای مختلف را حل کند.
ایمان سرورپور از همان ابتدای کتاب سفر کوانتومی وال تنها به شما نشان میدهد که با این کتاب میتوانید منِ گم کردهتان را بیابید. کتاب بسیار خودمانی و گرم و صمیمی شروع میشود و شما در سفری اعجابانگیز با وال قصه همسفر میشوید.
فهرست مطالب کتاب سفر کوانتومی وال تنها
فصل اول / بهشت تاریک
فصل دوم / آغاز
فصل سوم / پنگوئنها
فصل چهارم / خرچنگها
فصل پنجم / قلمروِ کوسهها
فصل ششم / خودکشی
فصل هفتم / ماهی پرنده
فصل هشتم / شهر وال تنها
فصل نهم / هیچکجا
فصل دهم / هشتپا و عروسهای دریایی
فصل یازدهم / آسمان، ماه، خونه
فصل آخر / آبهای گرمسیری
فصل دوم / آغاز
فصل سوم / پنگوئنها
فصل چهارم / خرچنگها
فصل پنجم / قلمروِ کوسهها
فصل ششم / خودکشی
فصل هفتم / ماهی پرنده
فصل هشتم / شهر وال تنها
فصل نهم / هیچکجا
فصل دهم / هشتپا و عروسهای دریایی
فصل یازدهم / آسمان، ماه، خونه
فصل آخر / آبهای گرمسیری
بریدههایی از کتاب سفر کوانتومی وال تنها
«با خودم گفتم این میتونه فقط توقفی کوتاه باشه، قرار نیست از مسیر منحرف بشم. عروسهای دریایی از هر طرف با دلبری منو به سمت خودشون میخوندن و دورم میچرخیدن، مثل گردابی که هر لحظه منو بیشتر و بیشتر در خودش فرو میبرد. من به سمت عروسهای دریایی کشیده میشدم. با اولین برخورد احساس کردم پوستم خراشیده شد، اما چیز مهمی نبود. من تقریباً در عروسهای دریایی غرق شده بودم. چند لحظه بعد احساس کردم تمام تنم میسوزه جوری که انگار سوزنهای بزرگی رو به همه جای بدنم فرو کرده باشن. زیبایی مجذوبکنندۀ عروسهای دریا باعث شده بود گزش اولین نیش رو حس نکنم و جایی به خودم بیام که تمام تنم در حال سوختن بود. سعی کردم با حرکت تند بالهها و دمم، این شایدهای موذی رو از خودم دور کنم اما فایدهای نداشت. بدن نرم اونها انگار نسبت به هر ضربه و حرکتی مقاوم بود. باورم نمیشد همین موجودات ظریف و شیشهای تونسته باشن والی به بزرگی یک صخره رو به دام بندازن.»
«به زخمهای عمیقی که از درون روی دیوارههای قلبت گذاشتم نگاه نکن؛ به من نگاه کن! من کیام؟ یه وال تنها در اقیانوس قلبت، رها شده با رؤیاهایی که شنیده نشدن، با نیازهایی که برآورده نشدن، با دری که همیشه به روم بسته بود. من از تو چیزی جز پذیرش نمیخوام، اینکه منو همینطور که هستم قبول کنی، با همۀ تاریکیها و ضعفهام، با همۀ نیازها و خواستههام. به دیگران نگاه نکن، از وجودم شرمنده نباش، فقط در کنارم باش، از این نترس که دیگران بفهمند تو هم خواستههایی داری، تو هم ضعفهایی داری. به من اعتماد کن. تو رو به جاهای شگفتانگیزی میبرم. به بکرترین و دستنخوردهترین رؤیاها، به نابترین و زیباترین سرزمینها، به کشفنشدهترین احساسات، به جواب این سؤال که من کیام و چرا اینجام؟ تاریکی من قدرتمنده انقدر که به تو مجال بیشترین درخشش رو میده.»
«اگه مثل شهر خرچنگها متهم میشدم به دروغگویی چی؟ تحمل یه ضربۀ دیگه برام غیرممکن بود، تحمل اینکه دوباره همه در موردم پچپچ کنن و صدای تق تق تق تق که هنوزم کابوسش گاهی با منه. اما من نمیخواستم چیزی رو بگم که نبودم. اینبار اصلاً مسئله من نبودم، نمیخواستم دنبال حقیقی کردن رويام باشم یا دیگران رو از خودم راضی کنم، من فقط دیگه نمیتونستم ببینم و چیزی نگم اما برای گفتنش نمیتونستم منتظر باشم تا روزی صدام رو پیدا کنم. همه از کوسهها اطلاعت میکردن و سختترین چالش من این بود که باور آزادی رو در دل ماهیهای دیگه تقویت کنم ولی نیاز به زمان داشتم، ماهیها باید درک میکردن که برده نیستن و من باید یاد میگرفتم حتی برای نجات دیگران صبور باشم.»
«تضاد عجیبی بود. یک بیهویتی مطلق. از یک سو، حس ارزشمند بودن در ذهن بعضی از خرچنگها و از سوی دیگه حس ترسی که آرامش منو دزدید. این یکی از مهمترین چیزهایی بود که فهمیدم؛ دروغ صرفنظر از اتفاقی که در جهان بیرونی رقم میزنه آرامش رو از جهانت میدزده؛ هر چی دروغ بزرگتر و بیشتر، از دسترفتن آرامش هم بیشتر و عمیقتر. گاهی فکری در ذهنم رژه میرفت که: «مگه تو چند تا دروغ گفتی، یکی دو تا دروغ که این حرفها رو نداره. تو که به کسی آسیب نمیرسونی، نون کسی رو نمیبُری یا کسی رو اذیت نمیکنی، خیلیها از تو بیشتر دروغ میگن و کارهای بدتری میکنن، این دو تا دروغ که چیزی نیست.» از طرف دیگه اما صدایی در قلبم میگفت: «همین دروغ رو هم نگو، تو با این دروغ جهانی رو نابود میکنی، تمام جهانی که در توست.» گاهی برای این صدا گریه میکردم؛ صدایی که انگار از اعماق قلبم به آرومی شنیده میشد.»
«به زخمهای عمیقی که از درون روی دیوارههای قلبت گذاشتم نگاه نکن؛ به من نگاه کن! من کیام؟ یه وال تنها در اقیانوس قلبت، رها شده با رؤیاهایی که شنیده نشدن، با نیازهایی که برآورده نشدن، با دری که همیشه به روم بسته بود. من از تو چیزی جز پذیرش نمیخوام، اینکه منو همینطور که هستم قبول کنی، با همۀ تاریکیها و ضعفهام، با همۀ نیازها و خواستههام. به دیگران نگاه نکن، از وجودم شرمنده نباش، فقط در کنارم باش، از این نترس که دیگران بفهمند تو هم خواستههایی داری، تو هم ضعفهایی داری. به من اعتماد کن. تو رو به جاهای شگفتانگیزی میبرم. به بکرترین و دستنخوردهترین رؤیاها، به نابترین و زیباترین سرزمینها، به کشفنشدهترین احساسات، به جواب این سؤال که من کیام و چرا اینجام؟ تاریکی من قدرتمنده انقدر که به تو مجال بیشترین درخشش رو میده.»
«اگه مثل شهر خرچنگها متهم میشدم به دروغگویی چی؟ تحمل یه ضربۀ دیگه برام غیرممکن بود، تحمل اینکه دوباره همه در موردم پچپچ کنن و صدای تق تق تق تق که هنوزم کابوسش گاهی با منه. اما من نمیخواستم چیزی رو بگم که نبودم. اینبار اصلاً مسئله من نبودم، نمیخواستم دنبال حقیقی کردن رويام باشم یا دیگران رو از خودم راضی کنم، من فقط دیگه نمیتونستم ببینم و چیزی نگم اما برای گفتنش نمیتونستم منتظر باشم تا روزی صدام رو پیدا کنم. همه از کوسهها اطلاعت میکردن و سختترین چالش من این بود که باور آزادی رو در دل ماهیهای دیگه تقویت کنم ولی نیاز به زمان داشتم، ماهیها باید درک میکردن که برده نیستن و من باید یاد میگرفتم حتی برای نجات دیگران صبور باشم.»
«تضاد عجیبی بود. یک بیهویتی مطلق. از یک سو، حس ارزشمند بودن در ذهن بعضی از خرچنگها و از سوی دیگه حس ترسی که آرامش منو دزدید. این یکی از مهمترین چیزهایی بود که فهمیدم؛ دروغ صرفنظر از اتفاقی که در جهان بیرونی رقم میزنه آرامش رو از جهانت میدزده؛ هر چی دروغ بزرگتر و بیشتر، از دسترفتن آرامش هم بیشتر و عمیقتر. گاهی فکری در ذهنم رژه میرفت که: «مگه تو چند تا دروغ گفتی، یکی دو تا دروغ که این حرفها رو نداره. تو که به کسی آسیب نمیرسونی، نون کسی رو نمیبُری یا کسی رو اذیت نمیکنی، خیلیها از تو بیشتر دروغ میگن و کارهای بدتری میکنن، این دو تا دروغ که چیزی نیست.» از طرف دیگه اما صدایی در قلبم میگفت: «همین دروغ رو هم نگو، تو با این دروغ جهانی رو نابود میکنی، تمام جهانی که در توست.» گاهی برای این صدا گریه میکردم؛ صدایی که انگار از اعماق قلبم به آرومی شنیده میشد.»
خواندن کتاب سفر کوانتومی وال تنها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر به رمانهای تخیلی علاقه دارید، خواندن کتاب سفر کوانتومی وال تنها را دست ندهید.
دربارۀ نویسندۀ کتاب سفر کوانتومی وال تنها

سید ایمان سرورپور در سال 1362 به دنیا آمد. او مدرک کارشناسیاش را در رشتۀ مهندسی صنایع از دانشگاه تهران دریافت کرد. سپس مدرک کارشناسی ارشدش را در رشتۀ مدیریت کسبوکار از دانشگاه آمریکایی I.O.W.H.E گرفت و مشاورۀ تحصیلی صدا و سیما است.
از دیگر آثار او میتوان به «کنکور و خدایی که در این نزدیکیست» و «تمام جهان در من است» اشاره کرد.
از دیگر آثار او میتوان به «کنکور و خدایی که در این نزدیکیست» و «تمام جهان در من است» اشاره کرد.
تحلیل سی بوک از کتاب سفر کوانتومی وال تنها
پیام و آموزههای کتاب سفر کوانتومی وال تنها بسیار زیاد است و خواندن آن به دل شما رویا، باور و امید میتاباند. با کتاب سفر کوانتومی وال تنها میآموزید که صدای خودتان را بشنوید. با خود واقعیتان به صلح خواهید برسید و یاد میگیرید چطور از خودتان دلجویی کنید و خودتان را ببخشید.
مدت زمانی که طول میکشد کتاب سفر کوانتومی وال تنها را بخوانید
اگر سرعت مطالعهتان 300 کلمه در دقیقه باشد حدوداً ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه طول میکشد تا کتاب سفر کوانتومی وال تنها را به طور کامل مطالعه نمایید.
اگر از کتاب سفر کوانتومی وال تنها خوشتان آمده، این کتابها را از دست ندهید
- جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ که نویسنده در آن از زبان یک مرغ دریایی به مخاطبین یاد میدهد که چطور باید در مقابل سختیها و مشکلات زندگی دوام بیاورند و هیچگاه امیدشان را از دست ندهند.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

حنانه عاشوری
01 مرداد 1403
من خیلی دوسش داشتم و اولین کتابی بود که از صفحه ی اول هم جذبش شدم

مریم نظری
22 اسفند 1402
بالاخره اگه ازم بپرسن کتاب مورد علاقهات چیه میتونم جواب بدم شاید کتاب برای همه خیلی جذاب نباشه اما تکتک کلمههای این کتاب به قلب من نفوذ کرد انگار من خودم اون وال بودم.

مهرناز بهروش
22 اسفند 1402
یکی از نکاتی که این کتاب رو فوقالعاده کرده اینه که انگار زندگی خودتونه و برای همین خیلی راحت میتونید با متن و شخصیت اصلی اون که یه وال هستش ارتباط بگیرید.

معصومه کوهی
26 آبان 1400
همه ی نوشته های اقای سرورپور عالی ان

امیرسعید صادقی کمجانی
24 آبان 1400
یک کتاب بسیار جالب و نمادین از والی تنها که در سفری 21 ساله براش «اپیفنی» اتفاق میافته و در طول این سفر خودش رو بهتر و کاملتر میشناسه. این کتاب پر از نکاتی در مورد خودشناسی است.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

مریم نظری
22 اسفند 1402
0
تا اون روز همیشه خونه یه جای امن بود؛ یه جا مثل بهشت تاریک. با خودم فکر میکردم اگه از این شهر برم هیچ والی دلش برام تنگ نمیشه اما اگه نرم دلم برای خودم تنگ میشه. با تمام وحشتم از رفتن، اینجا ـ تو شهری که هیچکس صدامو نمیشنوه ـ دارم غرق میشم. باید برم. شاید اینجوری صدامو پیدا کنم.

مهرناز بهروش
22 اسفند 1402
0
من عادت کرده بودم به اینکه دیگران بیتفاوت از کنارم رد بشن، عادت کرده بودم به تنهایی، به اینکه کسی صدامو نشنوه. من عادت کرده بودم گوشهای مثل گلولای کف اقیانوس بیحرکت باشم و کاری انجام ندم اما تا اون روز فکر میکردم حداقل باعث آزار کسی نبودم.
شاید بپسندید














از این نویسنده














162٬000 تومان
180٬000
%10