%10


دفعات مشاهده کتاب
15962
علاقهمندان به این کتاب
96
میخواهند کتاب را بخوانند.
5
کتاب را پیشنهاد میکنند
32
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
4
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات کراسه منتشر کرد:
تاریخ تکرار میشود...
این جمله را بارها و بارها خواندهایم و شنیدهایم اما بزرگترین ایراد تاریخ این است که از آن عبرت نمیگیریم! حالا هرقدر هم که تکرار شود!
جفتپا وسط تاریخ یک روایت تکراریست، زیاد خوانده شده و مابهازا و مشابه زیاد دارد و اغلب قصههایش هم برای همهمان آشناست، یک جورهایی همان تکرار تاریخ است اما امیدوارم اینبار شما از آن درس بگیرید!
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786229776544
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
210 صفحه
نوبت چاپ
3
وزن
230 گرم
سال انتشار
1401
معرفی کتاب جفت پا وسط تاریخ اثر فریور خراباتی
جفت پا وسط تاریخ چهارمین اثر فریور خراباتی، طنزپرداز و نویسنده است. این کتاب اثری در ژانر طنز با محوریت تاریخ است و روایتی ساده، خلاصه و طنز از تاریخ تمام کشورهایی است که نویسنده توانسته است اطلاعاتی تاریخی در مورد آنها بیابد. نویسنده بدون افتادن در دام تکرار یا زیادهگویی، داستان شکلگرفتن تاریخ کشورهای مختلف را بیان کرده است.
چرا باید کتاب جفت پا وسط تاریخ را بخوانیم؟
احتمالاً زمانی که نام تاریخ کشورها به میان میآید به یاد درسهای نهچندان دلچسب تاریخ مدرسه میافتید و حتی شاید به همین دلیل خواندن تاریخ را کنار گذاشته باشید اما با کتاب جفت پا وسط تاریخ نظرتان تغییر خواهد کرد. سادهنویسی و همهفهم بودن یکی از اصلیترین ویژگیهای این کتاب است. نویسنده در این کتاب با زبانی طنز و جذاب، تاریخ را بیان کرده است و بدون شک این کتاب شیرین و جذاب تاریخی را دوست خواهید داشت.
جملات درخشانی از کتاب جفت پا وسط تاریخ:
«برای خیلی ازمردم دنیا اهمیتی ندارد که در اکوادور چه خبر است. باور کنید برای خود مردم اکوادور هم اهمیتی ندارد آنجا چه خبر است. کشوریست در شمال غربی آمریکای جنوبی (نزدیک انگلیس!) و پایتخت آن «کیتو» نام دارد که نشان میدهد آنجا هیچکس حق ندارد شاخبازی دربیاورد و ادعا کند، چون بلافاصله به او میگویند: «کی تو؟» این موضوع البته خیلی هم دم دستی نیست، بلکه در مورد رؤسای جمهور اکوادور هم صدق میکند و هرکس که انتخاب میشود، اگر کشته نشده یا بر اثر کودتا دودمانش را به باد ندهند، پشت بلندگو میرود و میگوید: «بنده از امروز رییسجمهور این کشور هستم!» و حضار به او میگویند: «کی تو؟» و او خیلی زود با کاخ ریاستجمهوری خداحافظی میکند. در واقع همهی اینها را گفتم که بدانید ما فضول هستیم که میرویم سراغ تاریخ و شرایط کشور اکوادور و الان از خود مردم اکوادور هم بپرسید آنجا چند شهر و استان دارند، جواب میدهند: «ببند بابا، قهوهات از دهان افتاد.» اما شاید باورتان نشود که ما ایرانیها همه جا حضور داریم و حتی در اکوادور جمعیتی به نام «ایرانیان اکوادور» وجود دارد که بیش از پنجاه سال است به اکوادور رفتهاند اما خروجیشان در حد لسآنجلس نیست.»
«آفریقای جنوبی کشور عجیبی است (ببینید من چه نویسندهی مهربونیام که از اولش لو میدم). همین که یک کشور سه تا پایتخت داشته باشد، به اندازه کافی تعجببرانگیز نیست؟ رییسجمهور این کشور در پرتوریا، مجلس این کشور در کیپتاون و دادگاه عالی آنها در بلومفونتین است اما پرجمعیتترین شهر ژوهانسبورگ است (یعنی شتر با بارش گم میشه توی این پراکندگی سیاسی!) یعنی هرکس هر شهری را دوست داشته، قوهی خودش را به آنجا برده است. این کشور در کنار کشورهای نامیبیا، بوتسوانا (از پایههای ثابت مراسم بینالمللی برخی کشورها که برای سیر کردن خودشان به این مراسم میروند) زیمباوه، موزامبیک (یا شاید سرامبیک!) سوازیلند (آخ آخ!) و لسوتو قرار دارد. جالب است بدانید که لسوتو کشوری است در داخل آفریقای جنوبی که مردم خود این کشور هم خیلی اصراری ندارند که کشور باشند اما توی رودربایستی گیر کردهاند. آفریقای جنوبی سالها تحت استعمار کشورهای مختلف قرار داشت و کمپانی هند شرقی که کمپانی استعمار و آدمکشی و قتل و دستگیری انسانهای بیگناه بود، مردم این کشور را به جایی رساند که به آنها گفتند: «حداقل اون کمپانیش رو حذف کنید اسمش رو بذارید باشگاه ورزشهای رزمی هند شرقی!» نخستین دریانورد اروپایی که موفق شد از آبراههای آفریقای جنوبی گذر کند یک پرتغالی بیکار بود به نام «بارتلومیودیاس» که به جای اینکه برود و کریستیانو رونالدو یا کارلوس کیروش بشود، رفت کاوشگر شد و نام این منطقه را «دماغه توفانها» نامید و بعدها دریانورد هنری نام آنجا را به «دماغه امید نیک» تغییر داد و بزرگترین نگرانی سران قبایل آفریقای جنوبی این بود که یک وقت این اروپاییها که اغلب بیادب هم هستند، از دماغ پایینتر نروند و مثلا نام آنجا را «لگن امید» نگذارند.»
«بزرگترین کالای صادراتی اریتره، نمک و پوست (حیوانات) است. اقتصاد این کشور سالهاست در شرایط بخش دوم نام این کشور (تِره!) دستوپا میزند. این کشور که در شمال شرقی آفریقا قرار دارد، در سال 1993 از اتیوپی جدا شد اما بلافاصله حاکمان اتیوپی پشیمان شدند و جنگ را آغاز کردند. در آن دوران بزرگ اریتره به فرماندهان نظامی اتیوپی گفت: «با دست پس میزنی، لایلای، با پا پیش میکشی، ناینای، دلِ دیوونه رِ به آتیش میکشی!» سیاستمداران اتیوپی هم معمولا به این صورت هستند که اول با یک کاری موافقت میکنند، بعد نظرشان عوض میشود و پشیمان میشوند که دیگر فایدهای ندارد و تا آن کشور را با خاک یکسان نکنند، بیخیال نمیشوند. پایتخت کشور اریتره شهر «اسمره» نام دارد و یکی از مهمترین شهرهای این کشور آفریقایی، شهر «ادی کیه» است که قاعدتا باید حالت سوالی مطرح شود. یعنی بگوییم «ادی کیه؟!» نام این کشور هم خیلی بیربط است و از واژهای یونانی به نام «سرزمین سرخ» برگرفته شده که هیچ ربطی به شرایط این کشور ندارد و ظاهرا آنجا هم یک برنامه فوتبالی داشتهاند که هر نظرسنجیای که آنجا انجام میگرفته، در نهایت رنگ قرمز و سرخ رأی بیشتری میآورده، در نتیجه از میان سرزمین آبی و زرد و سبز و قرمز، در نهایت سرزمین قرمز بیشترین رأی را به دست آورده است. البته نباید از شرایط اقتصادی این کشور غافل شویم که مردم آنجا قرنهاست با سیلی صورت خود را «سرخ» نگه میدارند و شاید این نام ارتباطی با شرایط گلمنگلی اقتصاد اریتره داشته باشد.»
«آفریقای جنوبی کشور عجیبی است (ببینید من چه نویسندهی مهربونیام که از اولش لو میدم). همین که یک کشور سه تا پایتخت داشته باشد، به اندازه کافی تعجببرانگیز نیست؟ رییسجمهور این کشور در پرتوریا، مجلس این کشور در کیپتاون و دادگاه عالی آنها در بلومفونتین است اما پرجمعیتترین شهر ژوهانسبورگ است (یعنی شتر با بارش گم میشه توی این پراکندگی سیاسی!) یعنی هرکس هر شهری را دوست داشته، قوهی خودش را به آنجا برده است. این کشور در کنار کشورهای نامیبیا، بوتسوانا (از پایههای ثابت مراسم بینالمللی برخی کشورها که برای سیر کردن خودشان به این مراسم میروند) زیمباوه، موزامبیک (یا شاید سرامبیک!) سوازیلند (آخ آخ!) و لسوتو قرار دارد. جالب است بدانید که لسوتو کشوری است در داخل آفریقای جنوبی که مردم خود این کشور هم خیلی اصراری ندارند که کشور باشند اما توی رودربایستی گیر کردهاند. آفریقای جنوبی سالها تحت استعمار کشورهای مختلف قرار داشت و کمپانی هند شرقی که کمپانی استعمار و آدمکشی و قتل و دستگیری انسانهای بیگناه بود، مردم این کشور را به جایی رساند که به آنها گفتند: «حداقل اون کمپانیش رو حذف کنید اسمش رو بذارید باشگاه ورزشهای رزمی هند شرقی!» نخستین دریانورد اروپایی که موفق شد از آبراههای آفریقای جنوبی گذر کند یک پرتغالی بیکار بود به نام «بارتلومیودیاس» که به جای اینکه برود و کریستیانو رونالدو یا کارلوس کیروش بشود، رفت کاوشگر شد و نام این منطقه را «دماغه توفانها» نامید و بعدها دریانورد هنری نام آنجا را به «دماغه امید نیک» تغییر داد و بزرگترین نگرانی سران قبایل آفریقای جنوبی این بود که یک وقت این اروپاییها که اغلب بیادب هم هستند، از دماغ پایینتر نروند و مثلا نام آنجا را «لگن امید» نگذارند.»
«بزرگترین کالای صادراتی اریتره، نمک و پوست (حیوانات) است. اقتصاد این کشور سالهاست در شرایط بخش دوم نام این کشور (تِره!) دستوپا میزند. این کشور که در شمال شرقی آفریقا قرار دارد، در سال 1993 از اتیوپی جدا شد اما بلافاصله حاکمان اتیوپی پشیمان شدند و جنگ را آغاز کردند. در آن دوران بزرگ اریتره به فرماندهان نظامی اتیوپی گفت: «با دست پس میزنی، لایلای، با پا پیش میکشی، ناینای، دلِ دیوونه رِ به آتیش میکشی!» سیاستمداران اتیوپی هم معمولا به این صورت هستند که اول با یک کاری موافقت میکنند، بعد نظرشان عوض میشود و پشیمان میشوند که دیگر فایدهای ندارد و تا آن کشور را با خاک یکسان نکنند، بیخیال نمیشوند. پایتخت کشور اریتره شهر «اسمره» نام دارد و یکی از مهمترین شهرهای این کشور آفریقایی، شهر «ادی کیه» است که قاعدتا باید حالت سوالی مطرح شود. یعنی بگوییم «ادی کیه؟!» نام این کشور هم خیلی بیربط است و از واژهای یونانی به نام «سرزمین سرخ» برگرفته شده که هیچ ربطی به شرایط این کشور ندارد و ظاهرا آنجا هم یک برنامه فوتبالی داشتهاند که هر نظرسنجیای که آنجا انجام میگرفته، در نهایت رنگ قرمز و سرخ رأی بیشتری میآورده، در نتیجه از میان سرزمین آبی و زرد و سبز و قرمز، در نهایت سرزمین قرمز بیشترین رأی را به دست آورده است. البته نباید از شرایط اقتصادی این کشور غافل شویم که مردم آنجا قرنهاست با سیلی صورت خود را «سرخ» نگه میدارند و شاید این نام ارتباطی با شرایط گلمنگلی اقتصاد اریتره داشته باشد.»
تحلیلی بر کتاب جفت پا وسط تاریخ:
شاید در نگاه اول خواندن تاریخ کشورهایی مانند قزاقستان، السالوادور یا نیجر بهنظرتان چندان جالب نیاید، اما نویسنده در واقع تاریخ این کشورها را دوبرابر جذابتر و خواندنیتر نوشته است. فریور خراباتی که دستی در طنزپردازی نیز دارد، این بار برای کتاب چهارمش به سراغ تاریخ رفته است و شرح مختصری از تاریخ ملل مختلف را از زاویهای متفاوت ارائه کرده است. شما با خواندن این کتاب تاریخ و طنز نهتنها با تاریخ مللهای مختلف آشنا میشوید بلکه این تاریخ و روایتها را هیچگاه فراموش نخواهید کرد.
ایدۀ نوشتن کتاب جفت پا وسط تاریخ چطور به ذهن نویسنده رسید؟
فریور خراباتی معتقد است که تاریخ تنها در یک کشور تکرار نمیشود بلکه تمام جهان ممکن است تاریخ را تکرار کنند. صفحهای طنز در فیسبوک که حوادث ایران را به زبانی طنز روایت میکرد او را بهشدت تحت تأثیر قرار داد و برای او سؤال شد که ممکن است در سایر نقاط جهان نیز چنین اتفاقاتی بیفتد؟ و شروع به تحقیق کرد. یعنی مثلاً اگر شلوغی مترو در تهران مورد نقد قرار میگرفت او به سراغ وضعیت متروی دیگر کشورها میرفت و در مورد آنها تحقیق میکرد. کتاب قبلی او «عجیبالاتفاقات» در مورد اتفاقهای مهم در جهان بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و بنابراین او کتاب جفت پا وسط تاریخ را طوری نوشت که ادامهای برای کتاب «عجیبالاتفاقات» باشد. او در کتاب «عجیب الاتفاقات» سعی کرد گریزی به اتفاقات عجیب کشورهای جهان بزند و این بار در کتاب جفت پا وسط تاریخ، خلاصهای از تاریخ آنها را به زبانی طنز روایت کند.
اگر از خواندن کتاب جفت پا وسط تاریخ لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• طنزیمات رولت روسی اثر دیگری از فریور خراباتی است. این کتاب مروری بر تاریخ روسیه با نگاهی شیرین و طنز است. فریور خراباتی در این کتاب فضای سیاسی و متفاوت حاکم بر کشور روسیه را به زبانی طنز، متفاوت و جذاب بیان کرده است.
• عجایب الاتفاقات اثر طنز دیگری از فریور خراباتی است. او در این کتاب خبرهای دیگر کشورها را به زبانی طنز و جذاب نوشته است. این کتاب در واقع برشی مختصر از تاریخ بعضی از کشورها است که به زبان طنز روایت شده است.
• عجایب الاتفاقات اثر طنز دیگری از فریور خراباتی است. او در این کتاب خبرهای دیگر کشورها را به زبانی طنز و جذاب نوشته است. این کتاب در واقع برشی مختصر از تاریخ بعضی از کشورها است که به زبان طنز روایت شده است.
دربارۀ فریور خراباتی: نویسنده و طنزپرداز

فریور خراباتی طنزپرداز و نویسندۀ ایرانی است که در سال 1365 در اصفهان به دنیا آمد. او را بیشتر بهخاطر نوشتن وقایع تاریخ جهان به زبان طنز میشناسند. مقالههای او که با نگاه انتقادی و طنز وقایع مختلف را روایت میکند در نشریاتی همچون همشهری، ایران، آرمان و ماهنامۀ خطخطی به چاپ میرسد. او در سایر رسانهها مانند رادیو و تلویزیون نیز حضور داشته است و برنامههایی مثل «یک فنجان سلامت»، «ویتامین سه»، «یک یک»، «فرمول یک» و «شکرستان» برنامههایی است که طنزپردازیهایشان برعهدۀ او بوده است. او از سال 1395 به فعالیت در حوزۀ داستاننویسی و انیمیشن رو آورد.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

محمد امین طالبی زاده
24 آبان 1400
خیلی دلم می خواد هرچه زودتر این کتاب رو بخونم نمیدونم چرا ولی به نظر جالب میاد

ام البنین صادقی
23 آبان 1400
تاریخ جغرافیای جامع همه ی کشورهای دنیا در قالب طنز
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده













