تخفیف های شگفت انگیز
مجله 30بوک
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات پارمیس منتشر کرد:
اگر ماجراهای تام سایر را نخوانده باشید من را نمی شناسید، ولی مهم نیست. آن کتاب را آقای مارک تواین نوشته و بیشتر مطالبش را هم راست گفته. البته بعضی جاهایش را زیادی کش داده ولی اشکالی ندارد چون بیشترش حقیقت دارد. من تا به حال کسی را ندیده ام که اصلا دروغ نگفته باشد چه خاله پولی یا آن زن بیوه و یا حتی ماری. در آن کتابی که گفتم بیشترش راست است و فقط کمی مطالبش را کش داده، در مورد خاله پولی یا همان خاله تام، ماری و آن زن بیوه همه چیز توضیح داده شده است.
پایان آن کتاب این گونه بود که من و تام سکه هایی که دزدها در غار پنهان کرده بودند را پیدا کردیم و پولدار شدیم. به هر کدام مان شش هزار دلار رسید، همه اش هم سکه های طلا. وقتی آن همه پول روی هم جمع می شد هوش از سر آدم می برد. قاضی تچر آن پول را از ما گرفت و با آن به داد و ستد پرداخت و هر روز سود آن را به ما می داد. او در تمام سال روزی یک دلار به ما سود می داد و این همه پول آنقدر زیاد بود که آدم نمی دانست با آن چه کند. بیوه دوگلاس من را به فرزندی قبول کرد و گفت من را یک آدم درست و حسابی بار خواهد آورد، ولی زندگی کردن در خانه واقعاً سخت و کسالت آور است مخصوصاً که این بیوه به طرز خسته کننده ای منظم و دقیق است. بنابراین من که دیگر نتوانستم تحمل کنم از خانۀ او بیرون زدم. لباس های کهنه و پاره ام را به تن کردم و کلاه حصیری ام را بر سر گذاشتم و خوشحال و رها به راه افتادم ولی وقتی تام سایر من را دید گفت که خیال دارد دستۀ دزدها راه بیندازد و اگر من برگردم و آدم حسابی شوم، می توانم به آنها ملحق شوم. این بود که دوباره برگشتم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نشر پارمیس
