%10


دفعات مشاهده کتاب
302
علاقهمندان به این کتاب
3
میخواهند کتاب را بخوانند.
1
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
1
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات البرز منتشر کرد:
همانطور که ایستاده و محو تماشایش شده بودم، یک آن احساس کردم که چشمانش در حال باز شدن است. نفسم بند آمد. نگاهش به یکباره هشیار شد. قلبم از حرکت باز ایستاد.
برای یک دقیقه هر دو محو یکدیگر شدیم.
من و پدرم هر دو زبانمان بند آمده بود فقط به یکدیگر خیره شده بودیم.
اول پدرم دهانش را باز کرد تا چیزی بیان کند اما نتوانست. من شروع کردم.
در حالی که تمام تنم از هیجان دیدن و صحبت کردن با او میلرزید و نگاهم به دستش بود که همچنان روی قلبش گذاشته بود، آرام و آهسته گفتم:
میبخشید قربان، مزاحم شدم، مثل اینکه احوالتان چندان خوش نیست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9789644423819
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
584 صفحه
نوبت چاپ
18
وزن
670 گرم
سال انتشار
1402
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














414٬000 تومان
460٬000
%10