تاریخ فلسفه
تخفیف

%10

تاریخ فلسفه (3)(فلسفه اواخر قرون وسطا)(شومیز)

(29)

3,500,000ریال

3,150,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
3990

علاقه مندان به این کتاب
28

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
4

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب تاریخ فلسفه

انتشارات علمی فرهنگی منتشر کرد:
دوره نه جلدی تاریخ فلسفه، به قلم چارلز کاپلستون، که به هفت عده‌ای از مترجمان زبده به فارسی ترجمه شده است. مجموعه‌ای را دردسترس خوانندگان فارسی زبان قرار می‌دهد که تا حد زیادی می‌تواند آنان را از متن‌های دیگر بی‌نیاز سازد. زیرا هدف نگارنده بوده است که سیر تحول فلسفه را از آغاز تا اواخر قرن بیستم با زبانی ساده و روان برا خواننده تحصیل کرده معمولی بیان کند.
فردریک کاپلستون در تاریخ ۱۰ آوریل ۱۹۰۷در بریتانیا متولد شد. خانواده کاپلستون پیرو فرقه انگلیکان بودند، اما خود او در ابتدای دوران دانشجویی به سال ۱۹۳۰ به یسوعی‌ها پیوست.
مجموعه ۹ جلدی تاریخ فلسفه کاپلستون، از جمله کتب معتبر و تحسین شده تاریخ فلسفه است. از دیگز تلاش‌های فلسفی او، می توان به بازخوانی و بسط آرای توماس آکویناس در باب براهین، پنجگانه اشاره نمود. کاپلستون همچنین به خاطر مناظره در باب وجود خداوند با برتراند راسل در ۱۹۴۸ و مناظره درباره تحصل گرایی منطقی باجی، فردریک کاپلستون سرانجامدر ۳ فوریه ۱۹۹۴ در لندن در گذشت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب تاریخ فلسفه (3) اثر فردریک چارلز کاپلستون

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

تاریخ فلسفه (3) از سایت گودریدز امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

تاریخ فلسفه (3) از سایت آمازون امتیاز 4.8 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی کتاب تاریخ فلسفه (۳):

تاریخ فلسفه، اثری سترگ دربارهٔ فلسفهٔ غرب است. کشیش انگلیسی فردریک چارلز کاپلستون با نوشتن این کتاب تحولی در عرصۀ تاریخ‌نگاری فلسفۀ غرب ایجاد کرد. این کتاب ابتدا در 9 جلد بین سال‌های 1946 و 1975 منتشر شد. کتاب پیشِ روی شما،‌ جلد سوم این مجموعه است که ابتدا در سال 1953 منتشر شد و نویسنده در آن به فلسفهٔ اواخر قرون وسطا و دورهٔ رنسانس از اوکام تا سوئارس پرداخته است و این جلد متفکرانی مانند دکارت، هابز یا هیوم را نیز دربرمی‌گیرد که راه مدرنیته را هموار کردند و در بیشتر محافل روشنفکری اگر نگوییم کاملاً، اما به‌طرزی مورد غفلت قرار گرفتند. این اثر برخی از موضوعات جلد اول و دوم تاریخ فلسفهٔ کاپلستون را نیز پوشش می‌دهد.

واکنش‌های جهانی به کتاب تاریخ فلسفه:

«متن استاندارد فلسفهٔ مقدماتی تبدیل به کتابی جامع و کامل برای هزاران دانشجوی ایالات متحده شده است.» - دایره‌المعارف بریتانیکا

چرا باید کتاب تاریخ فلسفه را بخوانیم؟

مهم‌ترین تاریخ فلسفه‌ای که بعد از سیر حکمت در اروپا در دسترس ایرانیان قرار گرفت تاریخ فلسفۀ فردریک کاپلستون است. مجموعه‌ای که با همت مترجمان زبدۀ فارسی‌زبان به بار نشسته است. مترجمان که هر کدام از سرآمدان ترجمه در زمان خود بودند. گرچه کاپلستون در اصل این تاریخ فلسفۀ 9 جلدی را برای محصلان مدارس کاتولیک نوشته بود، اما نشانی از تعصب دینی در آن دیده نمی‌شود و این نقطه قوت این تاریخ فلسفه منحصربه‌فرد است. کاپلستون در این کتاب بینشی بسیار وسیع و دقیق از فلسفهٔ قرن 14 تا 16 ارائه داده است که مانند آن را در هیچ کتاب دیگری نخواهید یافت. نوشته‌ها و دانسته‌های او دربارهٔ فیلسوفان و متفکران این عصر بسیار جامع و خواندنی است.

جملات درخشانی از کتاب تاریخ فلسفه (۳):

«در جلد پیشین، پیشرفت فلسفهٔ قرون وسطی از تولّد آن در دورهٔ ماقبل قرون وسطای نخستین نویسندگان مسیحی و آباء ]کلیسا[ تا رشد آن در اوایل قرون وسطی، و تا بلوغ آن در قرن سیزدهم را پی‌گیری کردم. بلوغ آن، همان‌طور که دیدیم، تا حدّ زیادی به اقتضای آشنایی کامل‌تر آن با فلسفهٔ یونانی، به‌خصوص در شکل ارسطوگرایی، بود که در قرن دوازدهم و نیمهٔ نخست [قرن] سیزدهم روی داد. دستاورد بزرگ قرن سیزدهم در قلمرو عقلانی درک ترکیبی از عقل و ایمان، و فلسفه و الهیات بود. البته، به‌تعبیر دقیق، باید به‌جای «یک ترکیب» از «ترکیب‌ها» سخن گفت، زیرا اندیشهٔ قرن سیزدهم را نمی‌توان به‌حق با ارجاع به فقط یک نظام مشخص کرد؛ اما نظام‌های بزرگ آن دوره، به‌رغم اختلافات خود، به‌خاطر پذیرش اصول مشترک از وحدت و یگانگی برخوردار بودند. قرن سیزدهم دورهٔ اندیشمندان سازنده و راهگشا، و الهی‌دانان و فیلسوفان نظری‌ای بود که امکان داشت عقاید یکدیگر راجع به این یا آن مسئله را نقد کنند اما درعین‌حال در پذیرش اصول بنیادین مابعدالطبیعه و توانایی ذهن برای فراتر رفتن از پدیده‌ها و دستیابی به حقیقت ماوراء‌الطبیعی با یکدیگر توافق داشته باشند. به طور مثال، ممکن است اسکوتوس آموزه‌های شناخت و تشابه قدّیس توماس را از برخی جهان نقد کرده باشد؛ اما اسکوتوس آن آموزه‌ها را نسبت به آنچه که، درست یا نادرست، مصالح عینیتِ شناخت و تأملِ مابعدالطبیعی تلقی می‌کرد مورد نقد قرار داد.»

«خواه ارسطوئیان افراطی دانشکدهٔ فنون پاریس تعالیم ارسطو را صرفاً آن‌گونه که تفسیر می‌کنند شرح دهند، بدون اشاره به‌درستی یا نادرستی آن‌ها، خواه آنان اثبات کنند که آن‌‌ها درست هستند، وضعیت فعالیت خلّاق [آنان] دقیقاً یکی است. زیرا آنان در هر دو مورد، و در هر صورت بدون اینکه تعمّدی در میان باشد، چیزی نیفزودند. این فیلسوفان دانشکدهٔ الهیات بودند که اندیشمندانی فعّال و خلّاق بودند، به‌طوری که احساس کردند مجبورند به بررسی نقّادانهٔ ارسطوگرایی بپردازند و، اگر در اصل آن را بپردازند و، اگر در اصل آن را بپذیرند، آن را نقّادانه مورد بازاندیشی قرار دهند. بیشتر درصدد این هستم که همین مطلب را مطرح کنم. موضع مورد قبول ارسطوئیان افراطی بر جدایی بنیادی بین الهیات و فلسفه دلالت داشت. اگر بناست که به گزارش خود آنان از فعالیتشان بهائی داده شود آنان فلسفه را با تاریخ، با شرح عقاید فیلسوفان پیشین، یکی گرفته‌اند. فلسفه‌ای که به این معنا فهمیده شود بدیهی است که از الهیات مستقل است، زیرا الهیات نمی‌تواند تحت تأثیر این حقیقت باشد که برخی عقاید مورد اعتقاد برخی اندیشمندان هستند. از سوی دیگر، اگر الهی‌دانان در این اندیشه بر حقّ باشند که درواقع مقصود ارسطوئیان افراطی تأکید بر صدق قضایای مشکل‌آفرین است، یا اگر تأکید بر این است که این‌ها قضایایی هستند که بدون اینکه خدا دخالتی داشته باشد، صادق بوده‌اند راجع به استقلال کامل فلسفه از الهیات همین نتیجه به دست می‌آید.»

«در عمل، این گرایش به این معناست که فیلسوفی که آن را پذیرفته باشد در پرتو ایمان به فلسفه پرداخته است، حتی اگر در فلسفهٔ خود آشکارا و صریحاً ایمان را به کار نگرفته باشد. به‌علاوه، حفظ این گرایش به‌واسطهٔ این حقیقت تسهیل شده است که اندیشمندان بزرگ قرن سیزدهم در وهلهٔ نخست الهی‌دان بودند: آنان فیلسوف ـ الهی‌دان بودند. درعین‌حال، به محض اینکه فلسفه به‌عنوان رشته‌ای پذیرفته شود که در ذات خود آزاد و مستقل است، فقط باید این انتظار برود که میل دارد در طی زمان به راه خود برود و باید، گویی، در تعهدات خود بی‌تاب بوده و از جایگاه خود به‌عنوان کنیز الهیات بیزار باشد. و درواقع، همین که فلسفه برنامه معمولی فیلسوفانی باشد که در وهلهٔ نخست، و حتی محنصراً، فیلسوف می‌باشند طبیعی است که پیوند فلسفه با الهیات ناپدید گردد. به‌علاوه، وقتی فیلسوفان به وحی‌باوری راسخ نداشته باشند فقط باید انتظار برود که جایگاه الهیات و فلسفه برعکس گردد، و فلسفه به این میل یابد که الهیات را تابع خود سازد، موضوع الهیات را در فلسفه جای دهد یا حتی الهیات را به طور کلی نادیده بگیرد. درواقع این تغییر و تحوّلات را بعدها به‌خوبی مطرح خواهم کرد؛ اما، دست‌کم بدون ابهام، می‌توان گفت که علت بعید آن‌ها ظهور نظام ارسطوئی در اوایل قرن سیزدهم است.»

دربارهٔ کتاب تاریخ فلسفه‌:

کتاب نُه جلدیِ تاریخ فلسفه اثر فردریک کاپلستون که ارائه‌ای جدی از توسعهٔ فلسفه برای دانشجویان حوزه‌های کاتولیک تلقی می‌شود، بسیار فراتر از هدف سادهٔ نویسنده پیش رفت و تحسین‌برانگیزترین تاریخ فلسفه به زبان انگلیسی شد. کاپلستون، یک یسوعی بود که با دانش بسیار در آکسفورد کار می‌کرد و زمانی که با ای.جی اِیر بحثی افسانه‌ای دربارهٔ وجود خدا و امکان متافیزیک به راه انداخت، می‌دانست که به خورد دانشجویان الهیات آن‌قدر پایان‌نامه و شواهد داده‌اند که آن‌ها با اکثر متفکران بزرگ تاریخ چندان آشنا نشده‌اند. کاپلستون با نوشتن تاریخچه‌ای کامل از فلسفهٔ غرب، سعی کرد این مشکل را مرتفع سازد و جایگاهی خاص به هر متفکر برجسته بدهد و اندیشه‌های آنان را به‌طور کامل توضیح بدهد. نتیجهٔ تلاش‌های شگرف کاپلستون، تاریخچه‌ای از فلسفه شد که بعید است هیچ‌کس بتواند کتابی بهتر از آن بنویسد.

در جلد سوم تاریخ فلسفه چه می‌خوانیم؟

کاپلستون در نخستین بخش جلد سوم تاریخ فلسفه به فلسفهٔ قرن چهاردهم پرداخته است. این آخرین جلدی است که نویسنده در آن به قبل از دوران «مدرن» در رابطه با فلسفه پرداخته است. او در این کتاب به استدلال فلسفی در اواخر قرون وسطای اروپا (عصر ایمان) و ظهور تفکر مدرن، به‌ويژه تفکر علمی در دورهٔ رنسانس می‌پردازد. اساساً این کتاب با تفکر فیلسوفان قرن چهاردهم، به‌ویژه اوکام آغاز می‌شود. فلسفهٔ ارسطویی، به‌رغم نقایض فاحشش تأثیر عمیقی داشت چون چشمان اروپاییان را به روی بسیاری از جنبه‌های مهم تفکر «بت پرستان» باز کرد و الهیات مسیحی اروپایی را با تفکر فیلسوفان یهودی و اسلامی که تحت تأثیر نظریهٔ ارسطو بودند پیوند داد. ایمان مسیحی که در آن دوران به تمرکز بر امور ماوراءالطبیعی و درک و توجیه باورهای دینی منجر شده بود، جهان اروپایی تحت‌تأثیرِ ارسطو را به سمت جهان مادی، علم و فناوری کشاند. گرچه در این زمان تفکر وسطایی و مسیحیت هنوز تأثیر عمیقی داشت. در بخش‌های پایانی این کتاب کاپلستون از این تاریخ بیشتر بر روی یکی از متفکران مسیحی رنسانس، یعنی فرانسیس سوارز تمرکز کرده است.

بخشی از فهرست مطالب تاریخ فلسفه

فصل ۱: مقدمه
۱. قرن سیزدهم؛ ۲. قرن چهاردهم در برابر [قرن] سیزدهم؛ ۳. فلسفه‌های رنسانس؛ ۴. احیاء فلسفهٔ فارسی.
فصل ۲: دوراندوس و پطرس اوربولی
۱. ژمز اهل مِس؛ ۲. دوراندوس؛ ۳. پطرس اوربولی؛ ۴. هنربکوس اهل هارکلی؛ ۵. رابطهٔ این دانشمندان با اوکام‌گرایی.
فصل ۳: اوکام (۱)
۱. زندگی؛ ۲. آثار؛ ۳. وحدت فکر.
فصل ۴: اوکام (۲)
۱. اوکام و مابعدالطبیعهٔ دوات؛ ۲. پطرس اسپانیایی و منطق واژه‌گرا؛ ۳. منطق اوکام و نظریهٔ کلیات؛ ۴. دانش واقعی و عقلانی؛ ۵. حقایق ضروری و برهان.
فصل ۵: اوکام (۳)
۱. شناخت شهودی؛ ۲. قدرت خدا بر ایجاد «شناخت» شهودی از شیء ناموجود؛ ۳. امکان نظم جهانی؛ ۴. رابطه‌ها؛ ۵. علّیت؛ ۶. حرکت و زمان؛ ۷. نتیجه.

اگر از خواندن کتاب تاریخ فلسفه لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب تاریخ فلسفه‌ی راتلج اثر سی‌.ال.‌تن سرگذشت و سیر تاریخی فلسفه است. تاریخ فلسفه شامل زندگی‌نامۀ فیلسوفان، آراء و نظرات فلاسفه و سیر تحولات فلسفی در کشورهای مختلف دنیا است. مجموعه کتاب‌های تاریخ فلسفۀ راتلج برجسته‌ترین دوره‌های تفکر بشری را به ترتیب زمانی پوشش می‌دهند. این کتاب‌ها تاریخ فلسفه را از زمان نخستین فلاسفه در سدۀ ششم قبل از میلاد تا عصر حاضر دربرمی‌گیرد و مهم‌ترین تحولات فلسفی را با دیدی موشکافانه مورد بررسی عمیق قرار می‌دهد. این مجموعه راهنمایی ارزشمند و جامع برای آغاز فلسفه است.

• کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر آنتونی کنی فیلسوف و متخصص الهیات بریتانیایی است. این کتاب سرگذشت استنثانی فسلفه و شکوفایی آن در جهان مدیترانه است. این کتاب یکی از معتبرترین کتاب‌هایی است که بعد از تاریخ فلسفۀ کاپلستون نوشته شده و در معروف‌ترین دانشگاه‌های دنیا در مقطع کارشناسی تدریس می‌شود. کنی در این کتاب دربارۀ رشد اندیشه‌هایی حرف می‌زند که تفکر و جامعۀ غربی را شکل دادند.

دربارۀ فردریک چارلز کاپلستون‌: نویسندهٔ کتاب تاریخ فلسفه

تاريخ فلسفه

فردریک چارلز کاپلستون در سال1906 میلادی به دنیا آمد. ادبیات کلاسیک را در آکسفورد به پایان برد، در سال 1925 به مذهب کاتولیک درآمد، در سال 1930 به جامعهٔ یسوعیان پیوست، و در سال 1937 رسماً کشیش شد. او تحصیلات خود در فلسفه را در دانشگاه آکسفورد شروع کرده و از دانشگاه گرگوری رُم دکترای فلسفه گرفت و در سال 1939 به استادی تاریخ فلسفه در کالج هیپتراپ درآمد و از سال 1952 تا 1965 استاد مابعدالطبیعه در دانشگاه گرگوری رُم بود. وقتی هیتراپ در سال 1970 جزو دانشگاه لندن شد او نخستین رئیس و استاد تاریخ فلسفهٔ آنجا و مدیر دانشکدهٔ الهیات دانشگاه لندن شد. او در سال 1977 «استاد ممتاز» این دانشگاه و در همین سال بازنشسته شد، و به سال 1994 دار فانی را وداع گفت.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی