دیلماج
تخفیف

%20

دیلماج

(12)

1,450,000ریال

1,160,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1207

علاقه مندان به این کتاب
18

می‌خواهند کتاب را بخوانند
2

کسانی که پیشنهاد می کنند
3

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دیلماج

میرزا یوسف‌خان مستوفی مشهور به دیلماج در تاریخ چهره‌ی ناشناخته و رازآلودی است. عده‌ای تحسین و تمجیدش كرده‌اند: از آن دسته دلباختگان وطن بود كه در راه حصول آزادی و پیشرفت مدنیت ایران سر از پا نمی‌شناخت و عده‌ای خوار و خفیفش داشته‌اند: «خیانتی نبود كه نكرد و رذالتی نبود كه بروز نداد.» اما این چهره‌ی پیچیده، در زندگی‌نامه‌ی خود نوشته‌اش بسیار بسیط و ساده است: «لكه‌ای بودم در آیینه‌ی وجود. به‌جا خواهم ماند یا نه، خود نمی‌دانم. اگر بمانم از این پس هر كه به قصد دیدار خود در این آیینه نظر كند، یوسف دیلماج را خواهد دید.» حمیدرضا شاه‌آبادی در رمان خود، دیلماج، شخصیت‌ها و حوادثی آفریده است كه همه نام و رنگی از تاریخ و واقعیت دارند اما هیچ‌یك واقعی نیستند.

نظرات کاربران (2)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • کوثر محمودی
    • پاسخ به نظر

    داستانش جالب بود. روایت از زندگی‌ مردی هست که قرار بود تاثیر گذار باشه، حوادث عجیبی براش رقم می‌خوره اما چیزی که در نهایت پیش میاد، چیزی نبوده که انتظارشو داشته

  • تصویر کاربر

    • حسین محبی
    • پاسخ به نظر

    سفری به گذشته های دور و حال و احوال ایران در زمان قاجار .از زبان میرزایوسف. داستانی که تاریخ را برای ما بازگو میکند. حمیدرضا شاه آبادی قلم به شدت قوی داره. کتاب کافه خیابان گوته داستان مستقلی است که بعد از خواندن این کتاب به سراغش برید . از زبان یکی از شخصیت های حاضر در این کتاب نوشته شده است

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سورنا صلواتی
    • 2

    در مملکتی که هیچ‌کس مأذون نباشد لفظ قانون و اسم حقوق را به زبان بیاورد. در مملکتی که مال و جان و ناموس و تمام زندگی خلق موقوف به بوالهوسی رؤسا باشد. در ملکی که هر جاهل و نانجیب بتواند بر مسند وزارت خود را مالک و رقاب کل ملت قرار بدهد. در آن مملکت همت ملوکانه و عدالت ظل‌الهی چه معنی خواهد داشت. ص 91

  • تصویر کاربر

    • سورنا صلواتی
    • 1

    از نوشتن چیزی عاید نمی‌شود. رعیت جملگی بی‌سوادند و توان درک نوشته‌ای را ندارند تا در ایشان اثر کند. شاه و درباریان نیز جهل و فقر را در میان خلق و خوش‌تر می‌دارند چرا که حکومت بر مردم جاهل بسیار آسان‌تر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند. پس ایشان هم بر حقایق چشم می‌بندند و در پی خوش‌گذرانی و عیش خود هستند. ص 69

  • تصویر کاربر

    • سورنا صلواتی
    • 1

    آن‌قدر در معنی عشق و حالات مردم این روزگار و فی‌الجمله وضع دنیا و ماهی‌ها اندیشه کردم تا روشنم شد که در این دنیای بی‌اعتبار هیچ چیز را دلبستگی نشاید و هیچ عشقی به قدر عمر عاشق و معشوق نپاید. ص 54

  • 1
  • 2
عیدی