در مملکتی که هیچکس مأذون نباشد لفظ قانون و اسم حقوق را به زبان بیاورد. در مملکتی که مال و جان و ناموس و تمام زندگی خلق موقوف به بوالهوسی رؤسا باشد. در ملکی که هر جاهل و نانجیب بتواند بر مسند وزارت خود را مالک و رقاب کل ملت قرار بدهد. در آن مملکت همت ملوکانه و عدالت ظلالهی چه معنی خواهد داشت. ص 91
داستانش جالب بود. روایت از زندگی مردی هست که قرار بود تاثیر گذار باشه، حوادث عجیبی براش رقم میخوره اما چیزی که در نهایت پیش میاد، چیزی نبوده که انتظارشو داشته
سفری به گذشته های دور و حال و احوال ایران در زمان قاجار .از زبان میرزایوسف. داستانی که تاریخ را برای ما بازگو میکند. حمیدرضا شاه آبادی قلم به شدت قوی داره. کتاب کافه خیابان گوته داستان مستقلی است که بعد از خواندن این کتاب به سراغش برید . از زبان یکی از شخصیت های حاضر در این کتاب نوشته شده است