سبز و قرمز
تخفیف

%10

سبز و قرمز

(0)
نویسنده:

650,000ریال

585,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
315

علاقه مندان به این کتاب
8

می‌خواهند کتاب را بخوانند
7

کسانی که پیشنهاد می کنند
7

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب سبز و قرمز

انتشارات صدای معاصر منتشر کرد:
یکی از آن‌ها گیاهخوار است و دیگری گوشتخوار.
آیا می توانند سر یک میز غذا بنشینند؟
الیا، صاحب و سرآشپز آرمانگرای رستوران گیاهی لودمورت، واقع در یکی از شهرهای کوچک استان بریتنی در غرب فرانسه و متیو، مدیر بازاریابی بزرگترین تولید کننده ی گوشت خوک شهر است.
هیچ یک از آن ها نمی تواند جاذبه ای را که نسبت به یکدیگر احساس می کنند، انکار کند و چنین به نظر می رسد که ممکن است بتوانند سر یک میز غذا بنشینند. تا اینکه لیا به حقیقت پی می برد...
سبز و قرمز، هم زمان یک کمدی عاشقانه و کمدی خطاهاست. دو نفر از جهان های مختلف، در یکی از شهرهای کوچک فرانسه، به یکدیگر می پیوندند. در شهری که غوطه ور در فرهنگ غذاست.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب سبز و قرمز اثر آرماند شاول

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب سبز و قرمز از سایت گودریدز امتیاز 3.5 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتاب سبز و قرمز از سایت آمازون امتیاز 3.9 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمان سبز و قرمز:

سبز و قرمز اولین رمانِ آرماند شاول، روزنامه‌نگار فرانسوی است که در سال 2014 منتشر شد. این کتاب یک رمان کمدی، عاشقانه و پر از اشتباهاتی است که انسان‌ها ممکن است طی زندگی با آن مواجه شوند. این رمان داستان دو نفر از دو دنیای کاملاً متفاوت است که در یک شهر کوچک فرانسوی که برای غذاهایش به شهرت رسیده است و به واسطهٔ غذا سرنوشت‌شان به‌هم گره می‌خورد.

واکنش‌های جهانی به رمان سبز و قرمز:

«رمان سبز و قرمز، داستانی سرگرم‌کننده و جذاب دارد و دربارهٔ دو نفر با جذابیت متقابل است که وقتی صحبت از غذا می‌شود به‌هیچ وجه با هم تفاهم ندارند... این رمان یک کمدی عاشقانه است که نویسنده در آن عناصر داستان‌های شکسپیر را نیز به کار برده است... این رمان دربارهٔ غذا و واقعاً خوشمزه است.» - انجمن هِن هاوس

«رمان سبز و قرمز به سبک سینمایی نوشته شده است و بسیار جذاب و خواندنی است.» - شل گریوز

جملات درخشانی از کتاب سبز و قرمز:

«چلچراغ‌های رستوران لودم‌ورت که از چرخ‌های فلزی ساخته شده و با قاشق‌های چوبی تزئین شده بودند، اتاق غذاخوری خالی از مشتری و پر از میزهای گرد و صندلی‌های تازه رنگ‌شده را روشن کرده بود. روی پیشخوان، یک صندوق پول‌شمار بود که با قیمت گزافی تعمیر شده و تداعیگر گذشته‌ها بود. لیا از سرمای اتاق غذاخوری به خود لرزید. کیف دستی‌اش را روی زمین انداخت، برای خودش یک لیوان نوشیدنی ریخت و آهی کشید. فکر کرد: «کاش می‌توانست آن شب حداقل یک مشتری داشته باشد!» چه احمقی بود! سعی کرده بود با تلفیق اشیا قدیمی باکیفیت و بازیافت‌شده، به رستوران لودم‌ورت شکل و شمایلی منحصربه‌فرد بدهد؛ اما وقتی با دقت به آن زیربشقابی‌های ساخته‌شده از چوب‌پنبه‌های کهنه نگاه می‌کردی، چقدر زشت به‌ نظر می‌رسیدند! مثل آن ماهیتابه‌های مسی که از چرخ‌های دوچرخه‌ی روی سقف آویزان بودند. از کجا چنین فکر مضحکی به ذهنش رسیده بود؟ چرا همان شیوه‌ی معمول رستوران‌های گیاهی را در پیش نگرفته بود که انتخاب‌شان یا حال‌وهوای هندی با عودهای معطر بود یا ظاهری روستایی با میوه‌هایی که به‌شکلی کابوس‌مانند، بزرگ بودند و قالب‌هایی به‌شکل گیاهان داشتند. گرچه لوازم آشپزخانه‌ی او می‌توانست حسادت سرآشپز یک رستوران سه‌ستاره را برانگیزد، انگار بازهم خواسته‌هایش بسیار بیشتر از توانش بود. بیشتر پس‌اندازش صرف خرید یک اجاق اختصاصی، یک دستگاه بخارپز صنعتی و یک دیگچه‌ی برقی شده بود.»

«ژان کلاد هم عصبانی می‌شد و معترضانه اعلام می‌کرد که انسان‌ها در رأس هرم غذایی قرار دارند. و لیا در جواب می‌گفت که فکر نمی‌کنم کسانی که در ابتدای مسیحیت، در راه وفاداری به اعتقادات‌شان، در قفس شیرها به شهادت می‌رسیدند، با تو هم‌عقیده بوده باشند؛ سپس ژان‌کلاد ادعا می‌کرد که انسان هم مانند هر حیوان دیگری شکارچی بوده و این حق را داشته است که غذای خود را شکار کند. لیا هم او را به دلیل اینکه انسان را هم‌ردیف با حیوان قرار داده است، مورد تمجید قرار می‌داد. مگر نه اینکه اشتراک ژنتیکی ما انسان‌ها با بونوبوها 8/97 درصد و با خوک‌ها 95 درصد است؟ این مقایسه بین انسان و حیوان، حتی می‌توانست ژان‌کلاد را بیشتر هم عصبانی کند؛ پس او، لیا و گروه گیاه‌خواران را به این متهم می‌کرد که با موعظه‌های اخلاقی‌شان در مورد رنج حیوانات، مانع لذت بردن مردم از غذایشان می‌شوند. با وجود این، آیا لیا می‌توانست با دلایل علمی به او ثابت کند که بیرون کشیدن هویج از زمین باعث درد کشیدنش نمی‌شود؟ پس او را به این چالش دعوت می‌کرد که سیستم عصبی مرکزی هویج را نشانش دهد؛ و حتماً هم که ژان‌کلاد می‌توانست جایزه‌ی نوبل را از آن خود کند. این بار ژان‌کلاد از لیا می‌پرسید اگر هواپیمایی که سوار آن است، با کوه‌های آند برخورد می‌کند و تنها چیزی که لیا برای خوردن داشت، تنها یک قوطی کنسرو گوشت خوک و لوبیا بود، چه می‌کرد؛ لیا هم پاسخ می‌داد که گیاه‌خواری یک مذهب و دین نیست، بلکه فقط یک انتخاب است و اگر شرایط سخت این‌طور ایجاب می‌کردند، او نیز حتماً استثنا قائل می‌شد و بعد به این اشاره می‌کرد که صنعت گوشت در حال ویران کردن محیط‌زیست است.»

«بالاخره شارلین را توی دست‌شویی پیدا کرد که داشت از ظرفی که او زیر نشتی کاسه‌توالت گذاشته بود، آب می‌خورد. با اینکه شارلین از خانواده‌ی خوک‌ها محسوب می‌شد، ولی از یک توله‌سگ بزرگ‌تر نبود. لیا همیشه حس لطیفی نسبت به خوک‌ها داشت، همین‌طور نسبت به گرگ‌ها و کلاغ‌ها و نسبت به همه‌ی حیواناتی که هیچ‌کس دوست‌شان نداشت و درک‌شان نمی‌‌کرد؛ و همین‌طور آن حیواناتی که در هیچ دسته‌ی خاصی نمی‌گنجیدند. خوک‌ها تنها پستاندارانی هستند که نشخوار نمی‌کنند. آن‌ها دارای سُم‌های شکاف‌دارند که هوش‌شان آن‌ها را در مرتبه‌ای بالاتر از سگ‌ها و گربه‌ها و کمی‌ پایین‌تر از شامپانزه، اورانگوتان و فیل‌ها قرار می‌دهد. با اینکه خوک‌ها ناعادلانه به تنبلی معروف‌اند، می‌توانند با سرعت تقریبی سی‌مایل در ساعت بدوند. آن‌ها آن‌قدر خوب شنا می‌کنند که در گذشته دریانوردان آن‌ها را در سفرهای دریایی همراه خود می‌بردند، چون می‌دانستند که در موقعیت‌هایی مثل غرق شدن کشتی، خوک‌ها همیشه مستقیم به‌سمت خشکی می‌روند. اعضای داخلی بدن‌شان نیز آن‌قدر شبیه انسان است که یک خوک ماده می‌تواند طی عمل جراحی، میزبان جنین انسانی باشد. اگر بعضی از مذاهب خوردن گوشت خوک را ممنوع کرده‌اند، نه فقط به‌خاطر مسائل مربوط به سلامتی، بلکه به‌دلیل این شباهت آزاردهنده هم بوده است و...»

تحلیلی بر رمان سبز و قرمز‌:

سبز و قرمز رمانی جذاب و خواندنی است که غذا و گیاهخواری بخش عظیمی از آن را تشکیل می‌دهد. شخصیت زن این داستان لیا، گیاهخوار است و شخصیت مرد این داستان متیو، گوشتخوار و نویسنده در این رمان به کشمکش و تضادهای این دو نفر با هم می‌پردازد و این‌که آیا با این تفاوت فاحش می‌توانند در نهایت با هم به صلح برسند و در کنار یکدیگر عشق را تجربه کنند؟

خلاصه‌ٔ رمان سبز و قرمز:

لیا یک ایده‌آلیست و سرآشپز رستورانی گیاهی در یک شهر کوچک در فرانسه است و با مشکلات خاصی مواجه شده است و هیچ نمی‌داند این مشکلات از کجا سر راهش سبز می‌شوند. متیو اما مدیرِ بازاریابی بزرگ‌ترین تولید‌کنندهٔ گوشت خوک در شهر است و سعی دارد کسب‌وکار لیا را کساد کند و املاک و مستغلات این رستوران را تصاحب کند. لیا و متیو اولین بار طی یک دروغ با یکدیگر ملاقات می‌کنند، متیو تظاهر می‌کند که گیاه‌خوار است و سعی دارد به جامعهٔ محلی حقوق حیوانات نفوذ کند تا بتواند هر چه زودتر رستوران لیا را تعطیل کند. لیا شک می‌کند که متیو واقعاً حقیقت را نمی‌گوید اما حتی به ذهنش هم خطور نمی‌کند که قصد واقعی متیو چیست. آن دو به مرور به همدیگر جذب می‌شوند و به‌نظر می‌رسد تمایل دارند که با هم سر یک میز بنشینند و بیشتر با هم آشنا شوند، تا این‌که لیا حقیقت را می‌فهمد...

اگر از خواندن کتاب سبز و قرمز لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• تا پیش از آنکه مال تو شویم  اثر لیسا وینگیت نویسندهٔ آمریکایی است. این رمان داستان کودکان قهرمانی است که بازندهٔ این کتاب هستند و نویسنده معصومیت، ناتوانی و ضعف این کودکان در مقابل دنیای بزرگسالان را به تصویر کشیده است. این رمان داستان عده‌ای فرصت‌طلب است که حرص‌وطمع و امیال خودشان را با سوءاستفاده از کودکان فرو می‌نشانند و آن‌ها را گرفتار خود می‌کنند.

دربارۀ آرماند شاول: روزنامه‌نگار فرانسوی

سبز و قرمز

آرماند شاول روزنامه‌نگار و خبرنگار فرانسوی است که در اسپانیا و پرتغال فعالیت می‌کند. او در فرانسه بزرگ شده است و بخش زیادی از دوران کودکی‌اش را به‌دلیل کار پدرش به‌عنوان کشاورز مناطق گرمسیری در سنگال و برزیل گذراند. او قبل از شروع به کار در پرتغال و بعداً در اسپانیا، در پاریس روزنامه‌نگاری خواند. گرچه کارش در روزنامه‌نگاری مربوط به اقتصاد و دنیای تجارت است اما او به هنر نیز بسیار علاقه دارد و قبل از نوشتن رمان، دوره‌های نقاشی، نمایشنامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویسی را در پاریس گذراند. او پس از تماشای مستند Earthlings در سال 2006 گیاهخوار شد و از آن زمان به رژیم غذایی مخصوص روی آورد و به فلسفهٔ گیاهخواری علاقه پیدا کرد. در سال 2012، وبلاگی به زبان فرانسوی به راه انداخت و در آن مصرف‌گرایی را از منظر گیاه‌خواران بررسی می‌کند و مصاحبه‌هایی نیز در این زمینه با افراد برجسته انجام داده است. او در حال‌حاضر با همسر و پسر کوچکش در بارسلونا زندگی می‌کند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (5)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • حمیدرضا محمدی
    • پاسخ به نظر

    کتاب رو با اشتیاق خوندم. ده روزی باهاش وقت گذروندم و میتونم بگم برای کسانیکه مثل من با رمان ارتباط خوبی برقرار نمیکنن، یه گزینهٔ مناسب و یه شروع تازه برای تغییر این دیدگاه در سلیقهٔ کتابخوانیشونه. بخونید، یاد بگیرید، لذت ببرید و سرگرم شید. سپاس از همگی.

  • تصویر کاربر

    • پاسخ به نظر

    در این کتاب، شاول با لمس مجموعه ی وسیعی از احساسات و رفتارهای انسانی از جمله حیله و نیرنگ، تقلب، گناه و پشیمانی، کار قابل توجهی در زمینه ی نشان دادن پیچیدگی های روان انسان و همچنین عواقب آن ــ چه شخصی و چه جهانی انجام می دهد.

  • تصویر کاربر

    • مهر آسمان
    • پاسخ به نظر

    تازهدخریدمش بخاطر اینکه قصد دارم گیاهخوار بشم بعد از خوندن نظر کاملم رو مینویسم

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی