نیم کیلو باش ولی عاشق باش

انتشارات نسل‌نوانديش منتشر کرد: بعضي از کتاب‌ها براي ما قصه مي‌گويند تا بخوابيم، و بعضي ديگر قصه مي‌گويند تا ما بيدار شويم. مردي زني را خواست، پيش از آن که آن زن به خانه‌ي شوهر آيد، او را ابله برآمد و يک چشم وي نابينا شد. مرد نيز چون آن را بشيند، گفت: «مرا چشم درد آمد.» پس از آن گفت: «نابينا شدم.» آن زن را به خانه‌ي وي آوردند و بيست سال با آن زن بود. آن‌گاه زن بمرد. مرد چشم باز کرد. گفتند: « اين‌چه حال است؟» گفت: «خويش را نابينا ساختم تا آن زن از من اندوهگين نشود.» گفتند: «تو از همه‌ي جوانمردان پيشي گرفتي.» فروشگاه اينترنتي 30بوک