گل شوران

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
1232

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب گل شوران

انتشارات افراز منتشر کرد:
کتاب «گُلِ شوران»، که عنوان آن از یک گُل افسانه‌ای مشهور در میان ما کردها گرفته شده، اولین رمان من است که در سال‌های آغازین دهه‌ی هفتاد، به زبان کردی نوشته شده است. رمانی که حوادث آن در زمینه‌ی تاریخی میان دو جنگ جهانی اول و دوم، در یک شهر کوچکِ مرزی، در کردستان، اتفاق افتاده است. در مهمترین مقطع از تاریخ معاصر ایران و کردستان، در دورانی که مردم ما از سویی با تبعاتِ ویرانگرِ این دو جنگ بزرگ، اشغال بیگانگان، آوارگی، قحطی و گرسنگی دست به گریبان بوده و از سویی دیگر تحت تاثیر فرآیندِ مخرب دولت-ملت‌سازی بر مبنای یکسان‌سازی فرهنگی و سیاستِ سرکوب اقوام و اتنیسیته‌های گوناگون حکومتِ دیکتاتوریِ رضاخانی، ناچار به تحمل شدیدترین فشارهای سیاسی و فرهنگی بوده‌اند. تا اینکه در اولین فرصت، با بهره‌گیری از ضعف و ناتوانی حکومت مرکزی، در سال‌های پایانی جنگ جهانی دوم، اقدام به قیام عمومی و بنیانگذاری اولین حکومت محلی مردمی و دمکراتیک در بخش بزرگی از کردستان کردند، که البته دولت مستعجل بود و دوام چندانی نداشت. مجموع این مسایل و مصایب و آنچه که بعدها پس از شکست حکومت خودمختار کردستان بر سر کوشندگان راه آزادی و خانواده‌هایشان آمد دستمایه‌های من برای نوشتن این رمانِ کم‌حجم بوده است.
من در این رمان داستان افول و نابودی یک خانواده‌ی اصیل کرد را در شهر زادگاهم «بانه» روایت کرده‌ام، که بارها و بارها طعمه آتش تخاصمات کوچک و بزرگ شده است. داستان شکست جنبشی آزادی‌خواهانه که مایه‌ی امید مردم رنج کشیده و تحت ستم بوده، و تراژدی زندگی و مرگ مبارزین این جنبش...
خوشبختانه «گل شوران» در طول این سال‌ها رابطه‌ى خوبی با مخاطبان و خوانندگانش در کردستان ایران، عراق و ترکیه برقرار کرده و بارها در این سه کشور چاپ و منتشر شده است. صمیمانه امیدوارم که ترجمه‌ی آن به زبان شیرین فارسی، به قلم شیوای مترجم محترم سرکار خانم «مستوره درخشی» نیز رضایت خاطر خوانندگان هموطنم را فراهم بیاورد.
عطا نهایی
-
«لاس» پسر بزرگ «وسو آغا» پس از پانزده سال و درست در سالروز مرگ خودش به خانه بازگشت. در دشت «قایبَرد» در حوالی شهر، سایه‌‌اش پیشاپیش او جلو می‌‌رفت و در تاریکی سرِشب گم می‌‌شد. آن‌‌چنان با عجله از کنار رودخانه و از میان درختان چنار‌‌ و بید می‌‌گذشت که قورقور قورباغه‌‌ها و خش‌‌خش شاخ و برگ خشک درختان را احساس نمی‌‌کرد، با احتیاط از روی سنگ‌‌های گُدار رودخانه گذشت و قدم‌‌هایش را به باریکه راهی سپرد که پس از گذشت سال‌‌ها هنوز آن را به خوبی می‌‌شناخت، غافل از آن‌‌که باید از برابر قصابخانه‌‌ای بگذرد که به تازگی در آن مسیر ساخته شده‌‌بود.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی