نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات ماهی منتشر کرد:
برای یک نظام تمامیت خواه کار دشواری نیست که مردم را در جهل نگه دارد. به محض آن که به خاطر «درک ضرورت ها»، انضباط حزبی، همرنگی با نظام و شکوه و افتخار سرزمین مادری از آزادی ات چشم پوشیدی، از حق خود برای فهمیدن حقیقت صرف نظر کرده ای. اندک اندک، قطره قطره، شیره ی زندگی ات کشیده می شود، درست مثل این که رگ دستت را زده باشی، به همان قطعیت.
بخت بیدادگر از مشهور ترین کتاب ها در باب زندگی زیر سایه ی کمونیسم است. داستان زنی که از چاه سیاه نازیسم جان به در می برد تا به مغاکی بس عمیق تر و ظلمانی تر فروغلتد، یعنی اتحاد جماهیر شوروی، آرمانشهری که ویرانشهر شد. نویسنده می کوشد با کلمه، تنها ابزار بی قدرتان، این چرخه ی غم انگیز امید و نومیدی را به تصویر بکشد، چشم انتظار روزی که آفتاب آزادی را غروبی نباشد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
کتاب بخت بیدادگر خاطرات و زندگینامۀ نویسندۀ اهل چک، هدا مارگولیوس کووالی است که به شرح داستان زندگیاش از سال 1941 پرداخته است. کتاب درست از زمانی شروع میشود که آلمان نازی در اوج قدرت است و کشورهای مختلف اروپا از جمله پراگ را تحت اختیار خود درآورده است. روایت کتاب بخت بیدادگر ادامه پیدا میکند تا به بهار پراگ در سال 1968 میرسد که نقطه عطفی در تاریخ کشور پراگ است.
کتاب بخت بیدادگر یکی از مشهورترین کتابها دربارۀ زندگی زیر سایۀ آلمان نازی و کمونیسم است. نویسنده از سختیها و مشقت زندگی در اردوگاههای کار اجباری و راهپیماییهای مرگ سخن میگوید. این کتاب در واقع داستان زندگی زنی است که توانسته از دوران سیاه نازیسم جان به در ببرد اما متاسفانه گرفتار دوره سیاه دیگری در تاریخ کشورش همزمان با تسلط حزب کمونیسم میشود.
کتاب بخت بیدادگر خاطرات و زندگینامۀ هدا مارگولیوس کووالی است. مارگولیوس یهودیتبار بود و سالهای جنگ جهانی دوم را در گتوی ووچ و سپس در اردوگاههای کار اجبار آشویتس و گروس روزن گذراند. پس از تخلیۀ اردوگاه او توانست از راهپیمایی مرگ که طی آن اسیران را آنقدر راه میبردند که از گرسنگی، تشنگی یا خستگی بمیرند فرار کند اما به دلیل مجازاتهای سخت نازیها برای فراریان اردوگاه، همه از پذیرش او خودداری کردند. کووالی در قیام پراگ علیه نازیها در ماه مه 1945 نیز شرکت کرد. تنها عضوی از خانوادۀ او که از جنگ جان سالم به در برد همسرش، رودلف مارگولیوس بود.
او در کتاب بخت بیدادگر، که شرح خاطراتش از زندگی در دو دوران سیاه تاریخ است، شرح میدهد که چگونه یهودیانی که از اردوگاهها جان بهدر برده بودند باز هم اسیر یهودیستیزی میشدند. همچنین توضیح میدهد که چطور بسیاری از مردم چک از جمله شوهرش به کمونیسم علاقهمند شدند. همسرش که عهدهدار سمت در حزب کمونیست شده بود در ژانویۀ 1952 دستگیر و در نوامبر همان سال در دادگاه اسلانسکی که توسط شوروی برگزار شد مجرم شناخته شد و در 3 دسامبر همان سال اعدام شد.
در پی محاکمۀ شوهرش، کووالی از نظر حزب حاکم به یک منحرف اجتماعی تبدیل شد و به سختی توانست زنده بماند و از خطر زندانیشدن بگریزد، چون هر کسی حاضر نبود او را استخدام کند و در آن زمان بیکاری بر اساس قانون اساسی چکسلواکی غیرقانونی و جُرم بود.
کتاب بخت بیدادگر با حمله ارتشهای پیمان ورشو به چکسلواکی در سال 1968 به عنوان واکنشی به بهار پراگ به پایان میرسد. پس از تهاجم، کووالی به ایالات متحده مهاجرت کرد.
«سالن نمایشگاه آدم را یاد تیمارستانهای قرون وسطایی میانداخت. جز کسانی که اعصاب پولادین داشتند، همه در آستانهی فروپاشی بودند. چند بیمار بدحال، که آنها را با تخت روان آورده بودند، همانجا جان دادند. خانمی به نام تائوسیگ عقلش را پاک از دست داد، دندان مصنوعیاش را در آورد و پرت کرد طرف آقا و اربابمان، سرهنگ دوم فیدلر. نوزادان و کودکان یکریز گریه میکردند. درست کنار پدر و مادرم، مرد طاس چاق و قدر کوتاهی روی چمدانش نشسته بود و فارغ از هیاهوی دور و برش ویولن مینواخت. کنسرتو در رِ ماژور بتهوون را میزد و یک بخش را بارها و بارها تکرار میکرد.»
«گاهی فکر میکنم وقتی مردم میگویند همهچیز میگذرد، خودشان هم نمیدانند منظورشان چیست. گذشتهی واقعی آن چیزی است که در ذهن ییندیرسِک میگذشت، وقتی گوشتهی اتاق خوابیده بود و مرا میدید که در سرما و گرما بیرون میروم. گذشتهی واقعی آن چیزی است که در ذهن مادرم میگذشت، وقتی پشت سیمخاردارهای گتوی ووچ ترانهی «خانهام کجاست؟» را برای خواهرزادهی محتضرش میخواند. گذشتهی واقعی در خودش محصور است و هیچ خاطرهای به جا نمیگذارد.»
اگر به کتابهای تاریخی و زندگینامه علاقهمند هستید و دوست دارید در مورد حکومتهای کمونیستی و زندگی در اردوگاههای کار اجباری بیشتر بدانید، حتماً کتاب بخت بیدادگر را بخوانید.
هدا مارگولیوس کووالی نویسنده و مترجم اهل چک بود که در سال 1919 به دنیا آمد و در سال 1919 از دنیا رفت. کووالی از پدر و مادری یهودی در پراگ، چکسلواکی به دنیا آمد و تا سال 1941 آنجا زندگی میکرد تا زمانی که خانوادهاش به همراه 5000 یهودی دیگر به اردوگاه گتوی ووچ در مرکز لهستان منتقل شدند. او که با عشق دوران کودکیاش ازدواج کرده بود، زمانی که یهودیان در سال 1944 به اردوگاه کار اجباری آشویتس فرستاده شدند از والدینش جدا شد.
پس از رسیدن به آشویتس، او را برای کارگری و زندهماندن انتخاب کردند بنابراین او توانست از اردوگاههای گتوی ووچ و آشویتس جان سالم به در ببرد اما پدر و مادرش فوراً به اتاق گاز فرستاده و کشته شدند. هنگامی که جبهۀ شرقی جنگ بین آلمان و اتحاد جماهیر شوروری به اردوگاه نزدیک شدند، اسیران این اردوگاه را تخلیه کردند. او و چند زن دیگر تصمیم گرفتند در راه برگن بلسن به پراگ فرار کنند. پس از ورود به شهر، مارگولیوس متوجه شد که اکثر افرادی که در طول جنگ در شهر مانده بودند، آنقدر از تهدید و مجازاتهای آلمانیها میترسیدند که حاضر نبودند به یک فراری از اردوگاه کمک کنند.
هنگامی که نیروهای شوروی سرانجام پراگ را از کنترل نازیها آزاد کردند، حزب کمونیسم قدرت گرفت. تجربیات شوهرش در اردوگاههای کار اجباری آشویتس و داخائو باعث شد که او کمونیست شود. به رغم تردید مارگولیوس، همسرش شاغل در دولت کمونیستی شد. در سال 1952 شوهرش در جریان محاکمۀ اسلانسکی به جرم توطئه، مجرم شناخته شد و به دار آویخته شد. وضعیت مارگولیوس بسیار بد شد، او را محکوم به ارتباط با دشمن کردند، از کارش اخراج شد، او را از آپارتمانش بیرون انداختند و سپس به دلیل بیکاری و بیخانمانی مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
تا زمانی که حزب کمونیست در قدرت بود او و پسرش ایوان، در شرایط فقیرانهای زندگی میکردند. مارگولیوس نتوانست شغل خوبی پیدا کند و از نظر اجتماعی طرد شد. او دوباره ازدواج کرد اما همه با او و همسرش رفتار بدی داشتند. آنها در سال 1968 زمانی که از سمت کشورهای پیمان ورشو به کشورشان حمله کردند عازم ایالات متحده شدند. او زندگینامهاش را در سال 1973 منتشر کرد و تا سال 1996 به وطنش بازنگشت.
مارگولیوس در سال 1985 رمانی به نام نوینا را به زبان چک منتشر کرد. او پس از تحمل یک دوره بیماری طولانی در سن 91 سالگی در پراگ درگذشت.
«هر از چند گاهی کتابی میخوانیم که فوریتهای زمان ما و خودمان را در چشمانداز قرار میدهد و ما را با واقعیتهای تاریکتر طبیعت انسانی روبهرو میکند.» - آنتونی لوئیس، نیویورک تایمز
«داستانی از روح انسان در رام نشدنیترین حالت آن... یکی از زندگینامههای برجستۀ قرن.» - سان فرانسیسکو کرونیکل، بزرگترین روزنامۀ شمال کالیفرنیا
«خاطرهای خارقالعاده... امکان ندارد این کتاب را بخوانید و نویسندۀ آن را تحسین نکنید. مستندی آرام و خشن از مصیبت مردم چک در زمان ما.» - آلفرد کازین، نویسنده و منتقد ادبی
«یک جستوجو در گوگل نشان میدهد که چندین کالج این کتاب را آموزش میدهند اما شایسته است که بیشتر از آن مشهور باشد.» -کلایو جیمز، منتقد، روزنامهنگار و نویسندۀ استرالیایی
«داستانی غمانگیز که با طنز و لطافت روایت شده است.» - پابلیشرز ویکلی، مجلۀ خبری تجاری هفتگی آمریکایی
کتاب بخت بیدادگر از سایت گودریدز امتیاز 4.3 از 5 و از سایت آمازون امتیاز 4.7 از 5 را به دست آورده است.
کتاب بخت بیدادگر، با نام زیر تیغ ستارۀ جبار نیز منتشر شده است.
کتاب بخت بیدادگر با ترجمۀ راضیه خشنود را نشر ماهی منتشر کرده است. این کتاب داستان زندگی پرمشقت هدا مارگولیوس کووالی است که هم از اردوگاههای کار اجباری نازی جان سالم به در بُرد و هم تحت حکومت کمونیسم زندگی کرد.
میتوان گفت کتاب بخت بیدادگر گونهای شهادتنامه به حساب میآید. نویسنده، خود یکی از بازماندگان هولوکاست است. او از آشویتس گریخته است، یکی از بدنامترین و بیرحمانهترین اردوگاه مرگ نازیها. فراموش نکنیم که او دو دوران تلخ استیلای نازیها و کمونیسم را درک کرده است و برای همین یک شاهد و راوی خوب برای وحشت قرن بیستم اروپا است.
- کتاب کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم، مجموعهای از مقالات اسلاونکا دراکولیچ نویسنده و روزنامهنگار اهل کرواسی که در این مقالهها نگاهی به زندگی زنان اروپای شرقی تحت رژیمهای کمونیستی انداخته است.
- کتاب کافه اروپا، از اسلاونکا دراکولیچ، که مجموعه مقالات این نویسندۀ اهل کرواسی است که در روزنامهها و نشریات مختلف منتشر شده است. این نویسنده در این کتاب نیز تجربیاتش از زندگی در حکومتهای کمونیستی را به تصویر کشیده است.
- کتاب دیدار دوباره در کافه اروپا اثر اسلاونکا دراکولیچ، که در آن خواننده را دعوت به اندیشیدن و تعمق در زندگی روزمره کرده است.
- کتاب انگار آنجا نیستم، شاهکار ادبی اسلاونکا دراکولیچ که داستان یأس و قربانی شدن همیشگی زنان زیر سایه و ستم مردان را به تصویر کشیده است.
- کتاب بالکان اکسپرس، نظریات و یادداشتهای اسلاونکا دراکولیچ دربارۀ جنگ یوگسلاوی از سال 1991 تا سلال 1992 است و نویسنده کمی از زندگی خودش نیز در این کتاب صحبت کرده است.
- کتاب راهنمای بازدید از موزه کمونیسم، طنز تلخ اسلاونکا دراکولیچ که در آن از زبان حیوانات مختلف، داستان زندگی مردان قدرتمند و وقایع سیاسی دنیا را تعریف میکند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
رمانگونه ای از آنچه واقعا بر یک ملت رفت. جنگ جهانی و کشتار و قتل و نسلکشی. پایان این همه اما خفقان شوروی استالینی