

انتشارات ایهام منتشر کرد:
یار دور قشنگم! می بینید همه چه بی تابانه به دنبال وصالت هستیم؟ عشاقت یک به یک خود را برای رسیدن به شما آماده می کنند.
حضرت عشق! پناه این روزهایم! می گویند شهید راه عشق شده ام. عروسی که حجله ی عروسی اش در بهشت زهرا به پا می شود. راست می گویند. قرار بود برایتان سفید بپوشم، اما یکباره جهان شمشیرش را از رو بست و رخت عزا به تنم کرد اما مرا باکی از هیچ چیز نیست. روزی گیسوان پریشانم را شانه می زنند و مرا غسل می دهند و آنگاه کفن سفیدم را به تن می کنند و من این بار بعد از عمری سیاهی با لباس سفید به دیدارتان می آیم. این بار که مرا دیدید چنان سفت دستانم را بگیرید که دیگر حتی ذره ای فاصله بینمان نیفتد. آخر می دانید حضرت عشق! ما دلمان نفس کشیدن در هوای شما را می خواهد. به خدایمان هر روز می گوییم بهای این عشق را این بار حاضریم با جانمان پرداخت کنیم اما استجابتمان نمی کند. نمی دانم. شاید هنوز آن قدر که باید عصاره ی وجودمان اشک نشده و از چشمان بی گناهمان جاری نشده...
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













