

مدرسه رویایی
نشر قطره منتشر کرد:
اين کتاب جذاب از خاطرات کودکي دربارهي يک مدرسهي ايدهآل در توکيو، در دوران جنگ جهاني سخن ميگويد که آموزش را با تفريح، آزادي و محبت درآميخته بود. در اين مدرسهي غيرمعمول، به عنوان کلاس درس، به جاي اتاق، از واگنهاي کهنهي قطار استفاده شده بود. مردي فوقالعاده ـ مؤسس و مدير مدرسه، سوساکو کوباياشي ـ که باور جدي به آزادي بيان و عمل داشت، مدرسه را اداره ميکرد. او به آموزگارانش توصيه ميکرد «مانع بلندپروازيهاي کودکان نشويد» يا «رؤياهاي کودکان از رؤياهاي شما بزرگتر است.» توتوـ چانِ کتاب، در بزرگسالي، به يکي از معروفترين شخصيتهاي تلويزيوني ژاپن تبديل شد، تتسوکو کوروياناگي. او که در شش سالگي با برچسب يک کودک مشکلدار از اولين مدرسهاش اخراج شده بود، موفقيتش را در زندگي، مديون اين مدرسهي خارقالعاده و مديرش است. مديري که همواره به او ميگفت; «ميداني، تو واقعاً دختر خوبي هستي.» او متقاعد شده بود که هر کودکي (مهم نبود که چهقدر مشکل داشته باشد) با طبيعت دروني (فطرت) خوبي به دنيا ميآيد که فقط به پرورش نياز دارد. آزادي شخصي که به دانشآموزان اين مدرسه داده شده بود، نه تنها در ژاپن که در سراسر دنيا، با آموزش جاري آن زمان، بسيار متفاوت بود. اهميت و موفقيت آشکار اين روش، خواننده را ترغيب ميکند که آموزش دورهي ابتدايي خود را دوباره مرور و ارزيابي کند. نکات فوق و تأثير عميق اين روايت، ميليونها نفر را از سنين مختلف به خود علاقهمند کرده است و آن را به يک کتاب پرفروش، با فروش بيش از هفت ميليون نسخه، در ژاپن تبديل کرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
معرفی کتاب مدرسه رویایی اثر تتسوکو کورویاناگی
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
معرفی کتاب مدرسه رویایی:
واکنشهای جهانی به کتابِ مدرسهٔ رویایی:
«مدرسهٔ رویایی، کتابی ظریف و پُر از عمق زیبایی شناختی و فلسفی است.» - لایبرآری ژورنال
«تتسوکو کورویاناگی در رمانِ مدرسهٔ رویایی به میلیونها ژاپنی یادآوری کرد که کودکان دوست دارند آموزش چگونه باشد.» - هرالد تریبون
چرا باید کتابِ مدرسه رویایی را بخوانیم؟
جملات درخشانی از کتاب مدرسه رویایی:
معلم زیبا و جوان آهی کشید و گفت: «واقعاً توانم تمام شده است.»
مادر کاملاً نگران و دستپاچه شده بود. از خودش میپرسید توتو-چان چهکاری کرده که آرامش همه را در کلاس بههم زده است! معلم در حالیکه با حالتی عصبی پلک میزد و به موهاش کوتاهش دست میکشید توضیح داد: «خب، برای شروع، او صدها بار درپوش میزتحریرش را باز و بسته میکند. من گفتهام هیچکس نباید اینکار را بکند. مگر اینکه بخواهد چیزی بردارد یا بگذارد. دختر شما دایماً در حال برداشتن یا گذاشتن چیزی است ـ برداشتن یا گذاشتن دفتر، جامدادی، کتابهای درسی و یا هر چیز دیگری. مثلاً، میخواهیم الفبا بنویسیم، دختر شما در میز تحریرش را بالا میکشد، دفترش را بیرون میآورد و در میز تحریر را از آن بالا ول میکند. سپس دوباره میز تحریرش را باز میکند، سرش را داخل آن میکند، یک مداد بیرون میآورد و سریع در میز تحریر را میبندد، یک «آ» مینویسد، اگر اشتباه کرده باشد یا آن را بد نوشته باشد باز هم در میز تحریر را باز میکند، یک پاککن برمیدارد و در میز تحریر را محکم میبندد.»
«مسلماً مادر باید کاری میکرد. این وضعیت برای سایر دانشآموزان هم مناسب نبود. او باید مدرسهی دیگری پیدا میکرد مدرسهای که مسئولانش دختر کوچک او را میفهمیدند و به او یاد میدادند که چگونه با دیگران بهسر ببرد. مدرسهای که مسئولانش دختر کوچک او را میفهمیدند و به او یاد میدادند که چگونه با دیگران بهسر ببرد. مدرسهای را که در راه رسیدن به آن بودند، مادر پس از یک جستوجوی طولانی یافته بود. مادر به توتو-چان نگفته بود که اخراج شده است. او دریافته بود که دختر نمیفهمید که آنچه انجام داده، اشتباه است و نمیخواست، او دچار هیچ عقدهای بشود. پس تصمیم گرفت تا زمانیکه توتو-چان بزرگ نشده است، چیزی به او نگوید. همهی آنچه مادر گفت، این بود: «چهقدر دلت میخواهد به یک مدرسهی جدید بروی؟ من دربارهی یک مدرسهی خوب چیزهایی شنیدهام.»
توتو-چان بعد از اینکه فکر کرد گفت: «باشد... اما...»
مادر فکر کرد: «چه شد؟ آیا او فهمیده که اخراج شده است؟»
اما کمی بعد توتو-چان با شادی پرسید: «فکر میکنید گروههای موسیقی خیابانی به مدرسه جدید خواهند آمد؟»»
«هنگامی که مادر و توتو-چان وارد شدند، مردی که در دفتر بود از روی صندلیاش برخاست. موهایش در بالا کمپشت بود و چند دندان نداشت، اما رنگ صورتش از سلامت او حکایت میکرد. با اینکه خیلی بلند نبود شانهها و بازوهای محکمی داشت و کت و شلوار تمیز نسبتا فرسودهای به رنگ مشکی پوشیده بود. توتو-چان با یک تعظیم شتابزده، با جرئت از او پرسید: «شما چه هستید یک مدیر مدرسه یا یکی رئیس ایستگاه؟»! مادر شرمسار شد اما قبل از اینکه فرصت توضیح دادن پیدا کند، او خندید و پاسخ داد: «من مدیر این مدرسه هستم.»
توتو-چان خوشحال شد، «اوه، من خیلی خوشحالم.» ادامه داد: «من میخواستم از شما خواهشی بکنم، من دوست دارم به مدرسهی شما بیایم.»
مدیر مدرسه یک صندلی به او تعارف کرد و رو به مادر گفت: «شما میتوانید به خانه بروید، من میخواهم با دخترتان صحبت کنم.»
توتو-چان یک لحظه اضطراب داشت، اما هر جور بود، توانست با آن بهخوبی کنار بیاید.
مادر با شجاعت گفت: «خوب، پس من او را با شما تنها میگذارم.» و پس از اینکه بیرون رفت، در را پشت سرش بست.»
تحلیلی بر کتابِ مدرسه رویایی:
خلاصهٔ داستان کتابِ مدرسه رویایی:
حواشی حول محورِ کتاب:
• در سال 1999، کورویاناگی کتاب خود با نام «کودکان توتو-چان: سفرهای سفیر حُسن نیت برای کمک به کودکان جهان» را منتشر کرد که شرحی از سفرهای او به سراسر جهان در مأموریتهای بشردوستانه بهعنوان سفیر حُسن نیت یونیسف است.
• قرار است انیمهای با اقتباس از این کتاب در سال 2023 ساخته شود.
اگر از خواندن کتابِ مدرسه رویایی لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
• کتاب آوای کوهستان اثر یاسوناری کاواباتا و یکی از درخشانترین آثار این نویسندهٔ ژاپنی است. این کتاب داستان مردی است که انگار مشکلات میان فرزندانش او را از مدار اقتدار خارج کرده و او تصمیم میگیرد خود را سپر مشکلات فرزندانش کند و نویسنده در این میان به مضامینی مانند عشق و گناه پرداخته است.
دربارۀ تتسوکو کورویاناگی: بازیگر و سفیر یونیسف


شاید بپسندید














از این نویسنده













