سفرنامه اروپا

(0)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
2325

علاقه مندان به این کتاب
44

می‌خواهند کتاب را بخوانند
3

کسانی که پیشنهاد می کنند
3

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب سفرنامه اروپا

انتشارات برج منتشر کرد:
«خلاصه بگویم، عطش سیری‌ناپذیر دیدن چیزها و جاهای جدید به جانم افتاده بود، عطش ساختن پانوراماهای کلی و ترکیبی، عطش تأثیرگذاری مناظر و چشم‌اندازها. بعد از این اعترافات، چه انتظاری از من دارید؟ چه برایتان تعریف کنم؟ چه تصویری بسازم؟ چه توصیفی بکنم؟ یک نمای پانوراما؟ چیزی که پرنده در پروازش می‌بیند؟ اما آخر خودتان اولین نفری خواهید بود که به من می‌گویید: خیلی بلند پریده‌ای.»
سال 1862 است، ظاهراً فیودور داستایفسکی برای مشورت با پزشکان اروپایی و علاج حمله‌های صرع راهی اروپا شده‌است، اما این سفر بدل می‌شود به سیاحتی در شهرهای برلین، لندن، پاریس، فلورانس، میلان و وین. حاصل این سفر یادداشت‌هایی بود که اولین‌بار در مجله‌ی زمان به‌ سردبیری خود او منتشر شد. این یادداشت‌ها حاصل تأملات او در باب چگونگی نگرش روس‌ها به دنیای آزاد اروپای مرکزی است. از منظر داستایفسکی‌شناسان این یادداشت‌ها یکی از صریح‌ترین و بی‌پرده‌ترین آثار داستایفسکی است؛ او عامدانه پرده از درونیاتش در برخورد با فرهنگ اروپایی برمی‌دارد و از مقاومت در برابر وسوسه‌ی تأثیرپذیری از فرهنگ غربی حرف می‌زند. به‌نظر می‌رسد اولین جرقه‌های ذهنی داستایفسکی را باید در این سفرنامه جست‌وجو کرد؛ افکاری که بعدها حاصلش کتاب یادداشت‌های زیرزمینی شد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

سفرنامهٔ اروپا

تصویر جلد کتاب سفرنامه اروپا

تأملات زمستانی بر تأثرات تابستانی (فیودور داستایفسکی)

سال 1862 ظاهراً فیودور داستایفسکی، نویسندۀ مشهور روسی برای مشورت با پزشکان اروپایی و علاج حمله‌های صرع راهی اروپا می‌شود. اما این سفر تبدیل به سفرهایی سیاحتی به شهرهای برلین، لندن، پاریس، فلورانس، میلان و وین شد. حاصل این سفرها یادداشت‌هایی است که اولین بار در ماهنامۀ زمان به چاپ رسید. این مجله متعلق به خود داستایفسکی بود و سردبیر آن نیز برادرش بود. این مقاله شامل تأملات او در مورد دیدگاه مردم روسیه از اروپاست. این سفر نقطه عطفی در زندگی داستایفسکی بود چون داستایفسکی از دوران کودکی و نوجوانی‌اش شوقی برای ادبیات اروپایی داشت.

معرفی کتاب سفرنامه‌ٔ اروپا اثر فیودور داستایفسکی

به عنوان عضوی از روشنفکران روسیه، به‌طور کلی اروپا و فرهنگش به همان اندازۀ روسیه و فرهنگش برای داستایفسکی مهم بود. حالا برای اولین بار در زندگی‌اش، کل این سرزمین شگفتی‌های مقدس با تمام واقعیت پیچیده‌اش در برابر او آشکار شده است. در این مقاله داستایفسکی به شرح سفرش با قطار به اروپا، توصیف لندن و پاریس پرداخته و پرترۀ افرادی را به تصویر کشیده که در آن‌جا ملاقات کرده است (تأثرات تابستانی). در عین حال این مقاله سندی مهم در پیدایش اندیشه اجتماعی/فلسفی خود داستایفسکی است (تأملات زمستانی). به هر صورت این‌ها تأملات زمستانی بر تأثرات تابستانی هستند. بنابراین زمستان با تابستان آمیخته شده است.

خلاصۀ کتاب

این کتاب برخی جنبه‌های سیاسی، مذهبی و اجتماعی اروپا را در برگرفته است. گرچه داستایفسکی مارکسیست نبود اما با برخی از انتقادات کارل مارکس از اروپا موافق بود. داستایفسکی که خودش به جنبش سیاسی اواسط قرن نوزدهم یعنی پاون‌اسلاویسم معتقد بود فرهنگ اروپایی را به دلیل فساد آن دوست نداشت و از هموطنانش که سعی داشتند این فرهنگ را تقلید کنند به شدت انتقاد می‌کرد. نوشته‌های داستایفسکی در مورد لندن قدرتمند و خیال‌انگیز است. شهری که روز و شب شلوغ است به وسعت دریا؛ صدای جیغ و زوزۀ ماشین‌ها، راه‌آهن‌هایی که روی خانه‌ها ساخته شده‌اند (و به زودی زیر خانه‌ها) ساخته می‌شوند. سرمایه‌گذاران جسور؛ هوایی اشباع شده از زغال سنگ؛ باغ‌ها و پارک‌های عمومی باشکوه؛ بخش‌های وحشتناک شهر مثل وایت‌چپل‌ با جمعیت فقیر، وحشی و گرسنه‌‌اش...

پاریس به داستایفسکی اجازه می‌دهد تا علیه بورژاوزی، آن طبقه که به طور ناعادلانه بدرفتاری می‌کنند دست به دعوایی طولانی بزند. او به شدت و اغلب به طرز خنده‌داری نسبت به فرانسوی‌ها تندی می‌کند. داستایفسکی همان ابتدای فصل دوم، نقل قولی را از فانویزین، نویسندۀ فرانسوی نقل قول می‌کند که «فرانسوی‌ها عقل سلیمی ندارند و اگر هم داشته باشند آن را بزرگ‌ترین بدبختی خود می‌شمارند.» ظاهراً فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها تعصب را در مفسران روسی برمی‌انگیزند. خود داستایفسکی از این موضوع آگاه است و با حیله‌گری اظهار می‌کند که این تعصب بازتاب انتقام برخی اشتباهات گذشته است.

مضامین اساسی کتاب سفرنامۀ اروپا

جنبه‌های مذهبی
داستایفسکی در طول سفرهایش هم به پروتستان‌ها (در انگلستان) و هم به کاتولیک‌ها برخورد کرد. او معتقد بود که انگلیکان‌ها (فرقه‌ای مجزا و مستقل در مسیحیت) «مفتخر و غنی هستند... باشکوه و جدی به فضایل اخلاقی‌شان پایبندند و به حق خودشان برای موعظه‌های اخلاقی تأکید دارند.» در این میان داستایفسکی اعتقاد داشت که کشیش‌های کاتولیک از خیریه استفاده می‌کنند تا فقرا را به تغییر دین سوق دهند. در جای دیگر این مقاله داستایفسکی چنین استدلال کرد که ارتدکس برتر از هر دوی این‌هاست و از وحدت درون کلیسا، نه به اجبار، محافظت می‌کند. داستایفسکی همچنین به تشکیل فرقه‌های مبهم در انگلستان اشاره می‌کرد. منظورش البته انبوه کلیساها و هیئت‌های پروتستان و همچنین سازمان‌های امدادی کاتولیک در لندن بود.

مسائل اجتماعی
مشاهدات داستایفسکی در مورد مشخصه‌های انگلیسی و فرانسوی دقیقا برعکس مشاهدات بسیاری از مسافران آن دوره است. داستایفسکی معتقد است که فرانسوی‌ها ریاکار و غیرمنطقی هستند، همچنین مشاهده کرد که پلیس مخفی فرانسه چطور تودۀ مردم را سرکوب کرده است. داستایفسکی معتقد است که انگلیسی‌ها برعکس، بسیار به خودشان مغرورند. انگلیسی‌های مرفه حاضر نیستند حتی قدمی برای رسیدگی به مصائب فقرا که متأصل هستند بردارند و خود را بسیار والاتر می‌دانند. مثل تمام بازدیدکنندگان خارجی لندن در اواسط قرن نوزدهم، داستایفسکی تحت تأثیر وسعت‌ آن قرار گرفت (لندن بزرگ‌ترین شهر مرکزی بر روی کرۀ زمین بود)، تعداد زیادی از مردم آن‌جا زندگی می‌کردند. از دید داستایفسکی، با وجود رفاه، ثبات و رضایت جامعه، وحشتناک‌ترین و غیرانسانی‌ترین حالت فقر نیز در آن‌جا وجود داشت.

اهمیت ادبی و نقد
داستایفسکی به ضعف‌هایی در یادداشت‌های زمستانی‌اش اعتراف کرد، عمدتاً به این دلیل که سفرش به برخی مناطق اروپا (به ویژه آلمان) خیلی گذرا بود و نتوانست به درستی آن‌ها را ارزیابی کند. حتی منتقدان همدل نیز دریافتند که سبک داستایفسکی در این اثر کمی ضعیف است. با این‌حال این اثر حاوی موضوعاتی است که بعدها در کتاب یادداشت‌های زیرزمینی‌اش نیز ذکر شد و برخی منتقدان این کتاب را اولین پیش‌نویس کتاب بعدی و موفق‌تر او می‌دانند.

دربارۀ نویسندۀ کتاب سفرنامه‌ی اروپا

تصویر نویسنده کتاب سفرنامه اروپا

فیودور میخاییلویچ داستایفسکی یکی از برجسته‌ترین نویسندگان روسی و تاریخ ادبیات است. عمدۀ داستان‌های داستایفسکی مثل شخصیت خودش دربارۀ سرگذشت مردمی عصیان‌زده، بیمار و روان‌پریش است. داستایفسکی در سال 1845 رمان کوتاه «مردم ففیر» را نوشت و به واسطۀ نوشتن همین کتاب وارد محافل نویسندگان شد و برای خودش شهرتی کسب کرد. دو سال بعد از آن نیز داستان‌های «همزاد»، «آقای پروخارچین» و «خانم صاحبخانه» را منتشر کرد. از جمله آثار معروف او می‌توان به «جنایت و مکافات (1866)»، «قمار باز (1866)»، «ابله (1869)» و «برادران کارامازوف» اشاره کرد. داستایفسکی در اوایل فوریۀ سال 1881 در اثر خون‌ریزی ریه درگذشت.

دربارۀ مترجم کتاب سفرنامه‌ی اروپا

یلدا بیدختی نژاد در سال 1365 به دنیا آمده و دانش آموختۀ زبان و ادبیات روسی است. دورۀ کارشناسی زبان روسی و ارشد را در دانشگاه تهران به پایان رسانده و از اوایل دهۀ نود کار ترجمه را به صورت حرفه‌ای شروع کرد. بیدختی نژاد که شیفتۀ ادبیات کلاسیک است اولین ترجمه‌هایش هم از همین دنیای کلاسیک برگزید. از جمله آثار ترجمه شده‌اش می‌توان به «تدفین پارتی» نوشتۀ لودمیلا اولیتسکایا اشاره کرد که نشر برج اقدام به چاپ آن کرده است.

تصویر مترجم کتاب سفرنامه اروپا

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی