

تعلیم ریتا
انتشارات یکشنبه منتشر کرد:
ریتا: کی گفته من قراره غیب بشم؟
فرانک: میشی ریتا. مجبوری. [دوباره به سمت قفسه ها بر می گردد]
ريتا: چرا مجبورم؟ این واحد ممکنه سالها طول بکشه و بعد از اینکه قبول شدم ممکنه بتونم بیام یه دانشگاه خوب این دور و بر درس بخونم.
فرانک: و ما برای همیشه به خوبی و خوشی زندگی می کنیم؟ رفتن تو بدیهیه مثل...
ريتا: مكبث؟
فرانک: [با لبخند] مثل تراژدی ، آره. اما این تراژدی نیست چون من خوشحال می شم ببینم داری می ری.
ریتا: خیلی متشکرم. (مکث) واقعا خوشحال می شی؟
فرانک: خوشحال از اینکه ببینم داری می ری ؟ خب، من قطعا دلم نمی خواد باقی عمرت رو تو یه همچین اتاقی هدر بدی. حالا... (همچنان دنبال کتاب می گردد)
ریتا: [بعد از چند ثانیه مکث] بعضی وقت ها واقعا می ری رو اعصابم. چند دقیقه پیش داشتم از خوشحالی پرواز می کردم اما حالا انگار تو مرده شورخونه ام.
بخشی از نمایشنامه
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این مترجم













