نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات یکشنبه منتشر کرد:
نولسون: آره؟ شاید، اما ازدواج به تو... مالكیت نمی ده. تو مالک کسی نمی شی صرفا به خاطر اینکه باهاش ازدواج کردی. من سعی کردم خودم رو وفق بدم؛ سعی کردم همون چیزی بشم که... چیزی که اون می خواست باشم - زندگی اجتماعی، دورهمیا، مسائل خونگی ؟ زن به مرد ثروتمند، آراسته لباس پوشیدن، بیرون رفتن تمام وقت باهاش بودن... همسر بودن. (رو به تماشاگران من می خواستم زندگی خودمو داشته باشم. می خواستم کسی بشم. نمی خواستم به من بگن چی کار می تونم بکنم و چی کار نمی تونم چی درسته و چی نیست.
مرد: تو توی جامعه ای ازدواج کردی که...
نولسون: ... که می خواستن هر کاری رو که می کنی تأیید کنن؛ من تلاش کردم! نقش و بازی کردم، اما... اون دیگه من نبودم.
مرد: ازت انتظار می رفت خودتو وفق بدی.
نولسون: آره، با چیزای زیادی که بهشون نیازی نداشتم و نمی خواستمشون.
مرد: زندگی اینه؟
نولسون به آینه نگاه کردم - به آینه ی بزرگی که توی ورودی هال جایی که زندگی می کردیم بود - غرب پارک مرکزی - و به خودم نگاه کردم – آراسته و آماده برای بیرون رفتن، لباس خوب، کت خزدار بلند، موهای مرتب و نگاه کردم و با خودم گفتم، داون کیه؟! اون زن کیه؟» خودمو نمی شناختم.
بخشی از نمایشنامه
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.