مسیر رستگاری

(0)

900,000ریال

810,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
34

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مسیر رستگاری

انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:
پرستاران در دوران دفاع مقدس با از خودگذشتگی و ایثار مثال زدنی خود، نقش‌آفرینی کردند. آنها در آن دوره باید نقش روانشناس، جامعه شناس، روانکاو، مشاور و مربی را در آن شرایط ایفا می‌کردند. بنابراین کار پرستاران تنها پرستاری و درمان مجروحان نبود؛ بلکه آنها هم سنگ صبور رزمندگان و هم در برهه‌ای از تاریخ جنگ تحمیلی که امکان اهدای خون به مجروحان و آسیب‌دیدگان وجود نداشت، این وظیفه را بر عهده می گرفتند و پیشقدم می‌شدند. دکتر بهزاد نیز از همین دست پرستارانی ست که همه وجودش را وقف جبه و مجروهان جنگ کرده بود. با اینکه او پرستار بود و به عنوان نیروی پرستار اعزام شده بود اما همه اورا به عنوان دکتر می شناختند و صدا میزند. این کتاب روایت یک عمر مجاهدت دکتر محمد رستگاری، پرستاری که مجاهدت‌هایش از دوران دفاع مقدس آغاز و تا ایام دفاع از سلامت ادامه داشته را با قلمی روان و ساده به تصویر کشیده است.

گزیدۀ متن:
آن روز شاید اندازۀ یک جنگ مجروح آوردند بیمارستان. آن‌قدر سرم شلوغ بود که حتی نمی‌توانستم نفسی تازه کنم. گلویم خشک شده بود و می‌سوخت. درگیری رسیده بود به نزدیک بیمارستان. گاه‌گُداری از در و پنجره‌ها سرک می‌کشیدم توی خیابان تا ببینم چه خبر است. مأموران رژیم مرتب حمله می‌کردند و مردم فرار می‌کردند. یک دختربچه هم تک‌وتنها کِز کرده بود کنار خیابان و فرار مردم را نگاه می‌کرد. پنج‌شش‌ساله می‌زد. با چشم گشتم دنبال پدر و مادرش. یکی از مریض‌ها صدایم زد. می‌خواستم بروم سراغش که دیدم سروصدا زیاد شد. آمدم دم درِ اورژانس. ساختمان فعلی تغییر کرده. آن روز چند تا پله می‌خورد و وارد لابی وسط بیمارستان می‌شدیم. دویدم لب پله‌ها. دیدم یک پاسبان آن‌طرف خیابان روی زانو نشسته است و دارد نشانه‌گیری می‌کند. کاظمی بود. اصلاً فکرش را نمی‌کردم به کی می‌خواهد شلیک کند. دیگر این‌طرف خیابان را نگاه نکردم. چند دقیقه بعد صدای داد مردی پیچید توی بیمارستان. های‌های گریه می‌کرد و داد می‌زد رضوان
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی