عمارت گالانت

(0)

3,000,000ریال

2,700,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
2554

علاقه مندان به این کتاب
23

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب عمارت گالانت

انتشارات تندیس منتشر کرد:
ویکتوریا الیزابت شواب نویسنده‌ی آمریکایی است که با خلق مجموعه‌ها و آثار مستقل، در حوزه‌های کودک، نوجوان و بزرگسال مطرح شده است. از این نویسنده‌ی جوان که در آثار بزرگسالش از تلخص اسمی وی. ای. شواب استفاده میکند تاکنون بیش از سی رمان منتشر و به زبان‌های مختلف ترجمه شده است.
از شواب تاکنون رمان‌های شرور، و انتقامجو از مجموعه‌ی تبهکاران و رمان‌های تاریک ترازجادو، اتحاد سایه‌ها و شوالیه‌های روشنایی از مجموعه‌ی سایه‌های جادو در ایران در انتشارات کتابسرای تندیس منتشرشده است.
موجود آن طرف دیوار می‌تواند زندگی این دنیا را ببلعد، اما اولیویا در دنیای آن طرف دیوار می‌تواند به آن زندگی دوباره دهد. آیا این موهبت است یا شر؟ نمی‌داند. - بخشی از کتاب
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب عمارت گالانت اثر وی. ای. شواب

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

عمارت گالانت از سایت گودریدز امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.

امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

عمارت گالانت از سایت آمازون امتیاز 4.2 از 5 را دریافت کرده است.

جوایزی که کتاب عمارت گالانت از آن خود کرده است:

• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز
• پرفروش‌‌ترین کتاب ساندی تایمز
• پرفروش‌ترین کتاب یواِس‌اِی تودی
• پرفروش‌ترین کتاب ایندی و کایرکاس

معرفی رمان عمارت گالانت:

رمانِ فانتزی عمارت گالانت اثر وی ای. شواب نویسندهٔ آمریکایی است که در ژانر فانتزی تاریک نوشته شده است و این رمان در سال 2022 منتشر شد و بلافاصله پرفروش‌ترین رمان  ساندی تایمز شد. این رمان داستان دختری یتیم و ناشنوا به نام اولیویا است که تنها پیوندش با گذشته و خانواده‌اش، دفترچه خاطرات مادرش است، دفترچه‌ای پر از هشدارهای ترسناک و پیغام‌هایی مبهم دربارهٔ مکانی به اسم گالانت. یک روز اولیویا مجبور می‌شود قدم به عمارت گالانت بگذارد و خیلی زود به تاریخچهٔ شوم گالانت و ارتباط این عمارت با خانواده‌اش پی می‌برد؛ تاریخچه‌ای که او را از زمرهٔ انسان‌های عادی خارج می‌‌کند.

واکنش‌های جهانی به رمان عمارت گالانت:

«عمارت گالانت رمانی است که استخوان‌هایتان را به لرزه می‌اندازد و شما را به یاد داستان‌های گوتیک و ترسناک شرلی جکسون و داستان‌های هوس‌انگیز و تاریک نیل گیمن می‌اندازد.» - پابلیشرز ویکلی

«دنیای عمارت گالانت گیرا است و شخصیت‌های خوب و داستانی فوق‌العاده ترسناک و جذاب دارد.» - کایرکاس ریویوز

چرا باید رمان عمارت گالانت را بخوانیم؟

عمارت گالانت داستانی تاریک و جادویی و البته هیجان‌انگیز از یک دختر نوجوان است که بین دنیا و سایه‌های آن گیر کرده است، دختری که باید میراثش را در آغوش بگیرد تا جلوی ورود تاریکی را بگیرد. این رمان مناسب نوجوانان است، اما خواندن آن را به کسانی که به رمان‌های فانتزی تاریک علاقه دارند توصیه می‌کنیم.

جملات درخشانی از کتاب عمارت گالانت:

«باران با ضربه‌های خود روی انبار باغ ضرب گرفته است. به آن، انبار باغ می‌گویند اما درواقع در مریلنس باغی وجود ندارد و این حتی انبار هم نیست. مثل گیاهی پژمرده به یک سمت شکم داده است؛ از فلز ارزان و چوب پوسیده ساخته شده است. کف زمین پر از ابزارهای رهاشده و خرده‌سفال‌های شکسته و ته سیگارهای دزدی است و اولیویا پرایِر در بین آنها در تاریکی زنگارگرفته ایستاده است و آرزو می‌کند می‌توانست فریاد بزند. می‌توانست درد تاول تازه‌ی قرمز روی دستش را به صدا تبدیل کند، انبار را واژگون کند، همان‌طورکه وقتی قوری آشپزخانه دستش را سوزاند آن را واژگون کرد؛ به دیوارها ضربه بزند، همان‌طورکه وقتی کلارا اجاق را روشن می‌گذاشت و با جسارتِ تمام وقتی‌ آه از نهاد اولیویا بلند می‌شد نیشخند می‌زد، دلش می‌خواست او را بزند. درد سفید داغ، خشم قرمز داغ، عصبانیت آشپز از خراب‌شدن خوراک و کلارا که با لب‌های غنچه‌شده می‌گفت: «آن‌قدر درد نداشت، صدایی از او درنیامد.» اگر کف دستش نمی‌سوخت، اگر آشپز نبود که مانعش شود، اگر این حرکت چیزی بیش از لذت کوتاه و تنبیه هفتگی نصیبش می‌کرد، اولیویا با دست‌هایش آن دختر را خفه می‌کرد. به همین دلیل دومین کار خوب بعد از این کار را انجام داد: از این جای جهنمی خفه‌کننده بیرون زد و آشپز هم به دنبالش فریاد زد.»

«وقتی کوچک‌تر بود دوست داشت تظاهر کند اینجا خانه‌اش است، نه مریلنس. و اینکه پدر و مادرش تازه آنجا را ترک کرده و تمیزکاری را به او سپرده بودند. البته که برمی‌گشتند. به محض اینکه خانه آماده می‌شد. تا آن موقع گردوخاک و تار عنکبوت‌ها را پاک می‌کرد، تکه‌های سفال را جمع می‌کرد و قفسه‌ها را مرتب می‌کرد. اما صرف‌نظر از تلاش او برای تمیزکردن آن انبار کوچک، هرگز آن‌قدر تمیز نمی‌شد که آنها برگردند. خانه یک انتخاب است. این چهار کلمه به تنهایی روی صفحه‌ای از دفتر خاطرات مادرش نشسته و آن‌قدر فضای سفید اطراف را گرفته‌اند که شبیه معما به‌‌نظر می‌رسند. در حقیقت هر چیزی که مادرش نوشته، شبیه معمایی در انتظار حل‌شدن است. حالا باران کُند شده و از مشت کوبنده، به ضربه‌های نرمِ گهگاهِ انگشتانی بی‌حوصله تبدیل شده است، اولیویا آهی می‌کشد و انبار را ترک می‌کند. بیرون همه‌چیز خاکستری است. روز خاکستری کم‌کم در شب خاکستری محو می‌شود، نور خاکستری کم‌زور به سنگفرش خاکستری می‌خورد که دور دیوارهای سنگی خاکستری مدرسه‌ی دختران مستقل میرلنس را گرفته است. کلمه‌ی «مدرسه» تصویر میزهای چوبی تمیز و مدادهای تراشیده‌ را در ذهن می‌آورد. تصویر آموزش. آنها قطعاً چیزی یاد می‌گیرند اما این یک آموزش کاربردی است که صرف کارهای عملی می‌شود.»

«سرپرست می‌گوید: «روی تخت.» گرچه هوا هنوز تاریک نشده است. اضافه می‌کند: «شاید بتوانی از این زمان برای فکر کردن درباره‌ی معنای دختر مریلنس بودن استفاده کنی.» اولیویا اصلاً دوست ندارد این کار را بکند، اما فقط سرتکان می‌دهد و تمام تلاشش را می‌کند تا پشیمان به‌نظر برسد. حتی یک‌بار تعظیم می‌کند، سرش را پایین می‌اندازد اما فقط برای این است که سرپرست نتواند پیچش لب‌ها و لبخند کوتاه جسورش را ببیند. بگذار خفاش پیر فکر کند او متأسف است. مردم فکرهای زیادی درباره‌ی اولیویا می‌کنند. بیشترشان اشتباه است. سرپرست دور می‌شود، مشخص است که نمی‌خواهد شام را از دست بدهد، اولیویا هم وارد خوابگاه می‌شود. کنار اولین تخت تردید می‌کند، به صدای خش‌خش دامن‌هایی گوش می‌دهد که در حال دورشدن هستند. همین که آگاتا می‌رود، دوباره بیرون می‌آید و به انتهای سالن و بخش سرپرست‌ها می‌رود. هر یک از سرپرست‌ها اتاق خودش را دارد. درها قفل هستند اما قفل‌ها قدیمی و ساده هستند، دندانه‌‌ی کلیدها خیلی پیچیدگی ندارند. اولیویا تکه‌ای سیم محکم از جیبش بیرون می‌آورد، شکل کلید آگاتا را به‌خاطر می‌آورد، دندانه‌ی آن به شکل ای است. کمی سروصدا دارد اما بعد قفل صدا می‌کند و در به روی اتاق خواب کوچک تمیزی باز می‌شود که پر از بالش‌هایی است که مانتراهای کوچکی روی آنها گلدوزی شده است.»

خلاصهٔ رمان عمارت گالانت‌:

عمارت گالانت داستان دختری نوجوان به نام اولیویا است. اولیویای چهارده‌ساله سه چیز را از دست داده است: مادر، پدر و صدا. مادرش که به یک‌باره ناپدید شده است و پدرش به مرور از زندگی‌اش بیرون رفت و صدا هم که شاید اصلاً لازم نباشد در موردش حرفی بزنیم چون او صدایی نمی‌شنود. اولیویا در مدرسهٔ دخترانهٔ میرلنس بزرگ شده و اکنون تقریباً وقت آن است که این مدرسه را ترک کند که ناگهان نامه‌ای از عمویی که هرگز ندیده به دستش می‌رسد. او برادر بزرگ‌تر پدرش است و اولیویا را به ملک خود، یعنی عمارت گالانت، دعوت کرده است. اولیویا البته از دفتر خاطراتش نام عمارت گالانت را شنیده است اما جایی را ندارد و چاره‌ای ندارد که دعوت عمویش را بپذیرد ولی زمانی که به این عمارت می‌رسد، متوجه می‌شود این نامه چندین سال دیر به دستش رسیده و عمویش مُرده است. عمارت خالی مانده و تنها چند خدمتکار در آن زندگی می‌کنند. اولیویا اجازه دارد در این عمارت بماند اما باید از دو قانون پیروی کند: بعد از غروب پایش را از درِ عمارت بیرون نگذارد و همیشه سمت راست دیواری راه برود که در امتداد لبهٔ غربی عمارت قرار دارد. اما اولیویا نمی‌داند که فراتر از این دیوار قلمرویی دیگر است، قلمرویی باستانی و جادویی که میراث خانوادگی اولیویا است و هر روز او را به سمت خود فرا می‌خواند.

اگر از خواندن کتاب عمارت گالانت لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب شهر ارواح اولین جلد از رمان‌های فانتزی و ترسناک اثر ویکتوریا شواب است. این کتاب داستان دختری به نام کاسیدی بلیک است که پس از وقوع یک حادثه می‌تواند ارواح مختلف را ببیند و وارد شهر اشباح بشود و همین داستان ماجراهای مختلفی را برایش رقم می‌زند.

• کتاب تونل استخوان‌ها جلد دوم کتاب شهر اشباح اثر ویکتوریا شواب است. این کتاب ادامه ماجرای کاسیدی بلیک است که ظاهراً هر کجا می‌رود، دردسر نیز به دنبالش می‌آید. این بار کاسیدی بلیک در تونل‌های ترسناک و وحشتناک شهر پاریس سرگردان می‌شود که به‌طور اتفاقی یکی از خطرناک‌ترین و قوی‌ترین اشباح شهر پاریس را بیدار می‌کند.

• کتاب زندگی نامرئی ادی لارو  اثر دیگری از ویکتوریا شواب است. داستان این کتاب فانتزی در سال 1714 رخ می‌دهد و داستان دختری سرکش و خیال‌پرداز است که دوست دارد آزاد زندگی کند. برای همین در ازای آزادی و جاودانگی روحش را در معامله‌ای به شیطان می‌فروشد و به نفرینی دچار می‌شود و برای همین نامش را برای همیشه تغییر می‌دهد. حالا دیگر هیچ‌کس او را به‌خاطر نمی‌آورد و او قرن‌ها زندگی کرده تا این‌که با مرد جوانی آشنا می‌شود و زندگی‌اش تغییر می‌کند.

دربارۀ وی ای شواب: نویسندهٔ آمریکایی

عمارت گالانت

ویکتوریا الیزابت شواب سال 1987 در کالیفرنیا به دنیا آمد و در نشویل بزرگ شد. او نویسندۀ آمریکایی است که برای نوشتن رمان «سایۀ تاریک‌تر از جادو» برندۀ جایزۀ لوکوس در سال 2020 برای بهترین رمان فانتزی شد. شواب در سال 2009 مدرک کارشناسی‌اش را در رشتۀ هنرهای زیبا از دانشگاه واشنگتن دریافت کرد. او ابتدا قصد داشت در رشتۀ اخترفیزیک تحصیل کند اما پس از گذراندن دوره‌های هنر و ادبیات تغییر رشته داد. ویکتوریا شواب اولین رمانش را در سال چهارم دانشگاه نوشت و این رمان را قبل از فارغ‌التحصیلی به شرکت دیزنی فروخت. پس از آن شروع به نوشتن داستان‌های بیشتری کرد. مجلۀ گاردین داستان Vicious او را کاوشی درخشان از افسانه‌های ابرقهرمانی و یک داستان هیجان‌انگیز و انتقام‌جویانه نامید و این کتاب نقدی ستاره‌دار از پابلیشرز ویکلی دریافت کرد و آن را یکی از بهترین کتاب‌های علمی-تخیلی، فانتزی و ترسناک سال 2013 می‌دانند. او بیشتر کتاب‌های داستانی برای کودکان و نوجوانان می‌نویسد و خالق سریال درام نوجوانان با نام «اولین کشتار» است که بر اساس داستان کوتاه او به همین نام در سال 2020 پخش شد.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی