نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات سیراف منتشر کرد:
«نه اینکه پا گذاشته بود به حریمشون...»
دست لاغر و استخونی اش را گذاشت لبه ی تخت. به کمرش کش و قوسی داد و تکه ی تنباکوی خوراکی را، که حسابی گوشه ی لبش نم برداشته بود، مک زد و بعد تف کرد توی خارهای پشت سرش و باصدای واضح تری تکرار کرد:
«پا گذاشته بود به حریمشون. خب نباید می رفت. هرچی گفتند نرو، به خرجش نرفت. خودش هم می فهمید.»
باغبان گیج شده بود. چشمان ریزو میشی قهوه چی، پشت نیاب های مهره پیچی شده مراد را دید. ببین...»
- باغبان رد نگاه او را دنبال کرد. آفتاب سرظهر که ول شده بود همه جا، از لای پیش های نخل به داخل قهوه خانه می ریخت و دود و دم قلیان و چپق بود که سینه کش نور به بالا می خزید. باغبان از پشت یکی از همین شیارها چهره ی مراد را دید. لاغر و نحیف بود. حجم سنگینی از وجودش روی پای راست بود و پای چپش می لنگید.
قهوه چی ادامه داد: «عاشقیه دیگه... می گن... اما خریته.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.