نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات بازتاب نگار منتشر کرد:
قدش برای سنش کوتاه نبود اما از قوز کوچکی که گردن او را فرورفته بین شانه ها نشان می داد کوتاه می نمود، و وقتی که، سال ها بعد، سنش زیادتر شد قد کوتاه مانده بود یا شاید از همین علت چنین به چشم می آمد. شاید. دست هایش از تناسب عادی درازتر بود که پاهایش را چپیده در تنه می دیدی. با چنین پاها هم خوب تند می دوید و هم در فوتبال محکم به توپ می کوبید - و محکم تر به ساق پای روبه روئی ها. بسیار مهربان و شوخ بود، با لبخندی همیشه حاضر و ذهنی همیشه آماده، بسیار باهوش بود و در مدرسه حاجت نداشت درس ها را بازحمت و مرور مکرر به حافظه بسپارد. شعرهای زیاد از بر داشت، و از همان زمان مدرسه شعر و قصیده هم می گفت. صدای تیزی داشت، و لهجه یی که نمی دانم از کجای فارس بود، نیریز یا فسا، شاید، هرچند شیرازی در نام خانوادگی اش می آمد. اسمش مختار بود و نام خانوادگی اش کریم پور شیرازی.
خانه شان در اتاق های حیاط طویلة «نصریه» بود. نصریه که آن وقت ها بیرون شهر در کنار کشتزارهای غربی شیراز بود خانه جلال خان بود. جلال خان پدر فریدون توللی بود. فریدون هفده هیجده ساله عاشق شد مختار به او قبولانید که عاشق اگر عاشق است باید سر بگذارد به بیابان. مجنون شدن از تو رهنما شدن از من.
جلال خان آدم به هر طرف روانه کرد، در اصطهبانات گیرشان آورد، آوردندشان به شهر جلال خان فریدون را نوازش کرد، مختار را با بابا و جمع خانواده شان بیرون.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.