کتابخانهام، چه در قفسه و چه در کارتن، هیچوقت نه یک موجود که آمیزهای از چندین موجود بوده، مخلوقی شگفت متشکل از چندین کتابخانه که در طول زندگیام بهدفعات ساخته و بعد رها شده. خاطرم نیست زمانی را بدون کتابخانه، از هر نوعش، سپری کرده باشم.
نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات مان کتاب منتشر کرد:
«برچیدن کتابخانهام: یک مرثیه و ده گریز» اثری است از آلبرتو مانگل، داستاننویس، جستارنویس، ویراستار، مترجم و منتقد آرژانتینی. او در این کتاب ماجرای جمع کردن کتابخانۀ عظیم 35 هزار جلدی را روایت میکند. چیدن کتابهایش او را به تأمل به کتابها و کتابخانهها وامیدارد. «برچیدن کتابخانهام» کتابی است برای دوستداران کتاب؛ برای کتاببازها، یا همانطور که بورخس نامیده بود: برای کتاببارهها. برای آنانی که مثل بورخس باور دارند که سعادت و شادکامی را میتوان در کتابها جست و به چنگ آورد، دقیقاً همان باوری که آلبرتو مانگل به جهانِ اعجابآور کتابها و متنها دارد. «برچیدن کتابخانهام»، پُر است از خردهروایت و نقب زدن به کتابها، به ادبیات، به تاریخ، به الهیات، فلسفه، زبان، حافظه و کلمه. چنین موضوعاتی کتاب را برای آنها که دل در گروی ادبیات و کتاب دارند خواندنی میکند. در ادامه و آن چه پایینتر خواهید خواند، یک اینفوگرافی است که به مهمترین پارههای کتاب اشاره شده است و سپس معرفی کتاب «برچیدن کتابخانهام» را خواهید خواند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
خودش معتقد است قصۀ زندگیاش «از کتابخانهای به کتابخانۀ دیگر تغییر میکند، یا از پیشنویس یک کتابخانه به پیشنویس کتابخانهای دیگر؛ نه هیچوقت ثابت است، و نه هیچوقت نهایی.» در برچیدن کتابخانهام هم که آلبرتو مانگل گوشهای از زندگیاش را روایت میکند، گویی هیچوقت به متن نهایی دست نیافته، به قطعیتی نرسیده؛ جستارهایش که آن را «گریز» خوانده همین است. گویی همراه همسفری همهچیزدان، کتابخوان و کتابباز شدهای که در مسیر، در خلال حرفهایش به هر نویسنده از هر جای جهان، به هر کتابی منتشره در هر سدهای سرک میکشد و نقلِ قول میآورد. گویی او ویرژیل است و ما دانته هستیم در سفری به اعماق کتابخانهها و کتابها با راهنماییهای او.
نوشتن برچیدن کتابخانهام از یک اتفاق آغاز میشود. زمانی که دولت فرانسه به او اطلاع میدهد که اقامتش سر رسیده و باید خاک این کشور را ترک کند؛ نویسندهای که کتابخانهای ۳۵هزار جلدی دارد و «برچیدنِ» آن نه کاری است خُرد و کوچک. بهروایت او:
اما این پایان ماجرا نبود. بعد از برچیدن کتابخانه، وقتی اسبابکشها آمدند و کارتنها را بردند، آنشب مانگل در خواب میشنید که کتابها صدایش میزنند؛ گویی آن شب ادامۀ آن روز سخت بود. روزی که:
بعد یاد یوزف کا، شخصیت اصلی رمان محاکمهی کافکا میافتد که بهجرمی نامعلوم دستگیر میشود و صاحبخانهاش به او میگوید به نظرش آزمون سخت یوزف «چیزی عالمانه است که من از آن سر درنمیآورم، البته نیازی هم نیست سر دربیاورم». کافکا مینویسد: «چیزی عالمانه.» برای مانگل هم پشت فقدان کتابخانهاش گویی چیزی عالمانه در جریان بود؛ یک سازوکار فهمناشدنی. برای او کتابهای کافکا همراه با همین حسوحال بوده: «وقتی کافکا میخوانم، حس میکنم سؤالهایی که استنباط کردهام همیشه ورای فهم مناند.»
برای مانگل که برچیدن کتابخانهاش «همچون تدفینی نابهنگام بود، و حالا مجبور بودم دورۀ خشم و اندوهِ متعاقبش را تحمل کنم»، هیچکس مانند والتر بنیامین و رجوع به آن تسلیبخش نبود. در حین کوچیدن و برچیدن کتابخانهاش بود که یاد والتر بنیامین میافتد و با بازخوانی جستار بنیامین با عنوان «چیدن کتابخانهام: گفتاری در باب گردآوری»، گویی روح بنیامین در مانگل حلول میکند. مانگل در تأملاتش در باب بنیامین مینویسد:
اگر چیدن کتابخانه برای بنیامین دستاورد مانند آن جستار را داشت، برای مانگل برچیدن کتابخانهاش علت تولد کتابی شد که در آن در جهان کتابها و کتابخانهها غوطهور شود. یک جورهایی برایش تأمل در باب برچیدن کتابخانهاش ترمیم روح و روان بود و مرور کردن داستان زندگیاش. چراکه برای مانگل هر کتابخانهای خودزندگینامه است و برچیدنش انگار از جنس سوگنامۀ مرگ صاحب کتابخانه است. آنهم کتابخانهای که کتابهایش «نوید تسلی و امکان گفتوگوهای روشنگر» به او میدادند:
مانگل خود علت نوشتن کتاب برچیدن کتابخانهام را در این سطرها گفته:
کتاب برچیدن کتابخانهام در واقع پاسخی است به این پرسشها.
اینچنین است که برچیدن کتابخانهام تأملی است عمیق در باب کتابخانه و کتاب. آن هم با راهنمایی کسی که هرجا اقامت کرد کتابخانهای اطرافش جوانه میزد؛ همراه شدن با نویسندهای که کتابخانه را چون موجودی زنده و پویا میبیند و عامل حفظ حافظه و علیه فراموشی:
بهقول مانگل کتابخانه، هرقدر هم که تازهساخت باشد، اساساً مکانی باستانی است و کتابهایش نخستین قهرمانان ادبیات و وقت برچیدن آن خاطرات است که هجوم میآورد. یا بهقول بنیامین که کتابخانه را «آشیانۀ خاطرات» خوانده و بهقول مانگل «مثل پخش فیلم از آخر به اول است». با خواندن برچیدن کتابخانهام است که سرمان بهسمت کتابخانههای شخصیمان کج میشود و به ردیف کتابها که در قفسهها جا خوش کردهاند مینگریم. و شاید آنروزی را به یاد بیاوریم که آنها را برچیدهایم و در مکانی دیگر چیدهایم. با دیدن هر کتاب، یاد واقعهای، دوستی و روزگار سپری شده میافتیم و بعد به ارزش ادبیات پی ببریم. همانطورکه مانگل در بخشهای پایانی سفرش توجه ما را به ارزش ادبیات جلب میکند:
آلبرتو مانگل ــ داستاننویس، جستارنویس، ویراستار، مترجم و منتقد آرژانتینی ــ زادۀ 1948 در بوئنوسآیرس است. اغلب بهانگلیسی مینویسد و گاهی بهاسپانیایی، و در ژانرهای متنوعی آثاری خلق کرده است. در نوجوانی بخت یارش بوده و با بورخس همنشین شده و برای نویسندۀ نابینا کتاب میخوانده. تأثیر بورخس بر او در اغلب متنهایش پیداست. ویراستار آنتولوژیهای گوناگون بوده که طیف ژانرهای ادبی و موضوعات موردعلاقهاش را نشان میدهند: ادبیات فانتزی، زنان نویسندۀ امریکای لاتین، داستانهای تابستانی، و... رمان و داستان کوتاه هم نوشته. در نشرهای بزرگ کار کرده. زمانی، همچون نویسندۀ محبوبش بورخس، رئیس کتابخانۀ ملی آرژانتین بوده. همراه با جانی گوادالوپی کتابی نوشته است بهنام فرهنگ مکانهای خیالی که اثر مرجع مفصلی است در شناخت مکانها و سرزمینهای خیالیِ زادۀ قلم نویسندگان ــ جایهایی همچون یوکناپاتافا، ماکوندو و... اما علاقۀ او به کتاب، خواندن و کتابخانه منجر به نوشتن کتابها و جستارهای متعددی شده که در آنها دربارۀ تاریخ خواندن و سرگذشت کتابخانههای بزرگ و کوچک و کتابها تأمل میکند، و گریزهای مکرری میزند به ادبیات، به جزئیات لغتشناختی، خیال و رؤیا، بحثهای الهیاتی، لغتنامهها، قصههای هزار و یکشب، تأملات کتابی والتر بنیامین، دن کیشوت، داستانهای پلیسی و... به این ترتیب، جستارهای او به خشکی و زمختیِ متون آکادمیک آلوده نیستند. اینجا کسی دارد «ناداستان» مینویسد که بر داستانگویی مسلط است. او در «ناداستان»هایش همچون رمانی عمیق با خردهداستانهای فراوان خواننده را از اینسو به آنسو میکشاند، چنانکه خودش هیچگاه ساکن ابدی شهر و کشوری نبوده و بهتفاریق در بوئنوسآیرس، پاریس، لندن، نیویورک، کِبک، تاهیتی و... زیسته و کتابخانۀ پروپیمانش را بر دوش کشیده است. کسانی که میشود نامشان را «کتاببارههای بورخسی» گذاشت شیفتۀ جستارهای او خواهند شد.
• آنهایی که ادبیات برایشان «مسئله» است و فقط تفنن و سرگرمی نیست.
• آنهایی که کتاب و کلمه برایشان «مسئله» است؛ کتاب را راهی بهسوی حقیقت میدانند.
• آنها که کتابباز هستند؛ همانها که کرمِ کتاب دارند.
آنها که برچیدن کتابخانهام را خواندهاند پیشنهاد میشود:
تنهایی پرهیاهو نوشتۀ بهومیل هرابال با ترجمۀ پرویز دوایی را هم بخوانند، با آن شروع درخشانش: «سیوپنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این "قصۀ عاشقانۀ" من است. سیوپنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله را خمیر میکنم و خود را چنان با کلمات عجین کردهام که دیگر به هیئت دانشنامههایی درآمدهام که طی این سالها سهتُنی از آنها را خمیر کردهام. آموزشم چنان ناخودآگاه صورت گرفته که نمیدانم کدام فکری از خودم است و کدام از کتابهایم ناشی شده.»
بعد از آن هم میتوانند سراغ کتاب جهان مکتوب بروند؛ نوشتۀ مارتین پوکنر و ترجمۀ علی منصوری (نشر بیدگل) که به ما توضیح میدهد چگونه ادبیات به تاریخ شکل داد. کتاب داستانِ ادبیات است در شانزده پرده؛ از هومر تا هری پاتر، از دن کیشوت گرفته تا مانیفست کمونیست. از همان نشر بیدگل هم میتوانند آدمی همان است که میخواند را بخوانند که راهنمایی است برای خوب خواندن.
رمان فارنهایت ۴۵۱ اثر جاودانۀ ری بردبری هم هست، با ترجمۀ مژده دقیقی (نشر ماهی). رمانی در ستایش کتاب و علیه سانسور. داستان گای مانتگ که در ناکجاآبادی عضو گروهی است که کتابها را میسوزاند، در جهانی که کتاب داشتن و خواندن جرم است.
کتابخانۀ بابل نوشتۀ بورخس ــ ترجمۀ کاوه سیدحسینی، نشر نیلوفرــ را هم باید به این فهرست افزود، مجموعهای که خواننده را وارد هزارتویی از افسانهها و اساطیر، رؤیاها و کتابها و کتابخانهها میکند.
کتاب بعدی دربارۀ معروفترین کتابفروشی جهان است: سیلویا بیچ و نسل سرگشته. داستان کتابفروشی شکسپیر و شرکا که میان دو جنگ جهانی در پاریس تأسیس و کانون روشنفکران جهان شد. محفلی که نویسندگان و شعرا را چون آهنربایی به خود جذب میکرد: از جیمز جویس تا همینگوی، از پیکاسو تا گرترود استاینِ ویراستار. کتاب شرح مفصل دیدارهای این نویسندگان با هم و کتابهایی است که نطفهشان در این کتابفروشی بسته شد.
در ابتدای کتابهای این مجموعه آمده است: «در مجموعۀ کتابندگان، آثاری با این حالوهوا منتشر خواهند شد: تأملات کتابی و تاریخ و فلسفۀ خواندن، مباحث نظری و عملی در ترجمه و ویرایش (تا بتوانیم پیشنهادهای تازهای بدهیم در این دو حوزه و تکرار مکررات نکنیم)، احیاناً خاطرات و تجربیات پدیدآورندگان و ناشران زبده (مشخصاً آنهایی که تأثیر عمدهای بر کیفیت ادبیات و علوم انسانی گذاشتهاند)، بحثهای انتقادی دربارۀ ناشران بزرگ که بعضاً سلیقۀ خوانندگان را تنزل دادهاند، و مواردی از این دست. چنانکه پیداست، دست این مجموعه کمابیش باز است تا ذوقآزمایی کند. غیر از کتابهایی که ترجمه میکنیم، قصد داریم آثاری از مؤلفین فارسیزبان هم به چاپ بسپاریم. امیدواریم این مجموعه خوانده شود و آن را نقد کنند.»
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
کتابخانهام، چه در قفسه و چه در کارتن، هیچوقت نه یک موجود که آمیزهای از چندین موجود بوده، مخلوقی شگفت متشکل از چندین کتابخانه که در طول زندگیام بهدفعات ساخته و بعد رها شده. خاطرم نیست زمانی را بدون کتابخانه، از هر نوعش، سپری کرده باشم.
آلبرتو مانگل در این کتاب از روند برچیدن کتابخونهٔ 35000 جلدی خودش میگه، شما رو وادار به همدردی میکنه و به بازگویی رویاهایی اشاره میکنه که در اون کلمات هرگز نمیتونن بهطور کامل خودشون رو نشون بدن.
عاشق برگهدانها، بهخصوص آن کشوهای قدیمی (اگر هنوز اثری ازشان باقی مانده باشد) با توضیحات ماشینشده یا دستنویسِ رویشان. وقتی در کتابخانه هستم، هر کتابخانهای، حس میکنم با جادویی که هیچوقت درکش نکردهام به بُعد ناب کلامی ترجمه میشوم.
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.
کتاب برچیدن کتابخانهام درواقع گفتگوئی تکاندهنده و قابل توجه بین نویسنده و خواننده دربارهٔ زندگی، کتاب، رابطهای جادویی بین این دو و همزیستی با اونهاست.
این کتاب زیبا واقعاً تأملبرانگیز و پُرفراز و نشیبه ولی این کتاب یه سفر نفسانی نیست، تلاشی برای درک کردنه. برای من این کتاب تبدیل به یه گفتوگوی صمیمی با یه دوست شد.
کتابی بی نظیر برای هر کس که کتاب خوان است و کتابخانه ای داشته است