حکایت های بهلول دانا (3)(بهلول و امانت داری)(خشتی)

(0)

200,000ریال

180,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
78

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب حکایت های بهلول دانا

انتشارات برف منتشر کرد:
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. روزی همین طور که بهلول با چوب دستی اش از کوچه ای می گذشت، چشمش به مردی افتاد که در گوشه ای نشسته و در حال گریه بود. جلو رفت و گفت: «ای مرد !چرا گریه ی؟ مشکلت را به من بگو شاید بتوانم کمکت کنم!» مرد سرش را بالا آورد و جواب داد: «از تو ممنونم ای برادر! از این که این جا نشسته ام هیچ کس حال مرا نپرسید، حتی وقتی مشکلم را به داروغه گفتم، مرا از محکمه بیرون انداخت و گفت بدون مدرک کاری برای تو انجام نمی دهم. من هم نا امید شدم و از خدا خواستم تا کمکم کند.»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی