حکایت های بهلول دانا (5)(بهلول و قصر بهشتی)(خشتی)

(0)

300,000ریال

270,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
97

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب حکایت های بهلول دانا

انتشارات برف منتشر کرد:
یکی بود یکی نبود. روزی از روزها بهلول به فکر افتاد به بیابان برود و مقداری خاک بیاورد. پس چنین کرد. سوار چوب دستی اش شد و رفت. مقداری خاک نرم در کیسه ای ریخت و به بازار شهر بغداد برگشت. از میانه ی بازار مقداری آب آورد و روی آن ها ریخت و گلی نرم درست کرد. از گل ، چیزی می ساخت. کم کم مردم دور او جمع شدند و با خود گفتند: «این بهلول دیوانه باز چه در سر دارد؟!» زبیده، همسر هارون الرشید، او را دید و پرسید: «چه می کنی؟»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی