

قصه های شاهنامه (11)(نبرد بیژن و هومان)(خشتی)
انتشارات برف منتشر کرد:
در زمانهای دور پادشاه دادگری به نام کیخسرو در ایران حکومت میکرد.
او برای انتقام خون پدرش سیاوش، بارها با افراسیاب پادشاه توران جنگید
امّا نتوانست افراسیاب را از میان بردارد.
جنگهای ایران و توران طولانی شد و گاهی ایرانیان و گاهی تورانیان پیروز میشدند.
افراسیاب که از شکستهای قبلی ناراحت بود مخفیانه سپاه بزرگی را تدارک دید تا
کیخسرو را غافلگیر و ایران را نابود کند
امّا جاسوسان، لشکرکشی افراسیاب را به کیخسرو خبر دادند. کیخسرو پهلوانان ایران را خبردار کرد
و رستم را با 30000 جنگجو، مأمور هند و غزنین (افغانستان) و لهراسب را با سپاهش مأمور قزاقستان
و پهلوان «اشکش» را با 30000 سرباز دلیر به مرزهای خوارزم (ازبکستان
(و چهارمین سپاه را به گودرز سپهسالار داد.
شاه ایران فرماندهان را به نریختن خون بیگناهان و خراب نکردن شهرها و روستاها
پند داد و آنها را راهی جنگ کرد.
زمانی که سپاه ایران نزدیک شهر بلخ رسید، گودرز پسرش گیو را بهعنوان پیک، پیش پیران فرستاد. پیران، با اینکه حاکم ختن و وزیر و از خانوادهی افراسیاب بود امّا به کیخسرو و مادرش بسیار خدمت کرده بود و سیاوش را دوست داشت. بنابراین گیو به نمایندگی از کیخسرو به پیران پیشنهاد کرد تا افراسیاب را رها کرده و به ایران پناهنده شود و با آرامش زندگی کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسندهها













