عینک صدرا خان

انتشارات گویا منتشر کرد:
... از همان شروع کلاس، ما پنج نفر که در ردیف پسرها همیشه ته کلاس می نشستیم، کلی التماس دخترهای کلاس کردیم تا مشق هایمان را بنویسند. اما دختران کلاس که هر روز این کار را برایمان انجام می دادند، دیگر زیر بار نرفتند و حتی ما را تهدید کردند که اگر آن ها را مجبور کنیم، به خانم گلشنی راپرت بدهند. همه بچه های کلاس از سخت گیری و بداخلاقی خانم گلشنی می ترسیدند. او خانمی جوان، کوتاه قد و چاق بود با موهای کوتاه که همیشه کت و دامن پوشیده و مرتب به مدرسه می آمد. عادت داشت هم زمان با نگاه کردن به کتاب از بالای عینک شاگردان را زیر نظر داشته باشد تا اگر کسی کوچکترین نافرمانی را می کرد، حسابش با کرام الكاتبين باشد. البته خانم گلشنی هم بدش نمی آمد این اتفاق بیفتد که با تنبيه آن فرد بقیه ی بچه ها حساب کار دستشان بیاید...
فروشگاه اینترنتی 30بوک