اینفوگرافیک کتاب در جستجوی زمان از دست رفته
معرفی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست
امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
کتاب در جستجوی زمان از دست رفته از سایت گودریدز امتیاز 4.3 از 5 را دریافت کرده است.
امتیاز در آمازون: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆
کتاب در جستجوی زمان از دست رفته از سایت آمازون امتیاز 4.8 از 5 را دریافت کرده است.
معرفی رمان در جستجوی زمان از دست رفته:
در جستجوی زمان از دست رفته عنوان مجموعهای 7 جلدی از مارسل پروست نویسندهٔ و مقالهنویس فرانسوی است و ارزشمندترین اثر این نویسنده محسوب میشود. این اثر طولانیترین رمان تاریخ ادبیات خوانده میشود و به لحاظ نثر و مفاهیم داخل کتاب، یکی از بزرگترین آثار ادبی قرن بیستم به شمار میآید. در جستجوی زمان از دست رفته بیشک یکی از رمانهای کلاسیک تاریخ ادبیات جهان است و برجستهترین اثر مارسل پروست به شمار میرود که به دلیل طولانی بودن و مضمون آن بسیار معروف شده است. رمان در جستجوی زمان از دست رفته ابتدا به زبان فرانسوی منتشر شد و با ترجمههای سیکی اسکات مونکریف و ترنس کیل مارتین به زبان انگلیسی به شهرت رسید. این رمان روایتگر داستان زندگی خود پروست است. روایت جستوجوی تمثیلی برای یافتن حقیقت زندگی و درک و قدرشناسی از وجود و بودن.
واکنشهای جهانی به رمان در جستجوی زمان از دست رفته:
• در جستجوی زمان از دست رفته از نظر بسیاری از محققان و منتقدان قطعاً یک رمان مدرن و تأثیرگذار بهشمار میرود. این اثر همچنین تأثیر عمیقی بر نویسندگان پس از آن گذاشت.
• ویرجینیا وولف در سال 1922 نوشت: «آه! اگر میتوانستم اینطور بنویسم!»
• ادیت وارتون در مورد کتابِ در جستجوی زمان از دست رفته نوشت: «هر خوانندهای که شیفتهٔ هنر است از روشی که پروست این کتاب را نوشته و تعادلی که برای حفظ این دو شیوه به کار برده شگفتزده میشود.»
• ولادیمیر ناباکوف در مصاحبهای در سال 1965 کتابِ در جستجوی زمان از دست رفته را یکی از بزرگترین آثار منثور قرن بیستم خواند.
• در دههٔ 1960، بنگت هولمکویست، منتقد ادبی سوئدی این رمان را آخرین اثر کلاسیک بزرگ حماسی فرانسوی دانست که نشاندهندهٔ هنر و نثر جدید فرانسوی است.
• مایکل چابان برندهٔ جایزهٔ نوبل رمانِ در جستجوی زمان از دست رفته را، کتابِ مورد علاقهٔ خود نامید.
• داریوش شایگان فیلسوف ایرانی در کتابی به نام «فانوس جادویی زمان» در نقد و بررسی این رمان نوشته است. شایگان در کتابش به بررسی زندگی و آثار مارسل پروست با تاکید بر رمان در جستجوی زمان از دست رفته پرداخته و مبنای ارجاعات فراوانش به مطالب این رمان را ترجمه کتاب به قلم مهدی سحابی اعلام کرده است.
• آناتول فرانس نویسنده، شاعر و منتقد فرانسوی در سال 1913 پس از انتشار جلد اول در جستجوی زمان از دست رفته نوشت: «زندگی بسیار کوتاه است و پروست بسیار طولانی.» این حرف را زمانی گفت که هنوز شش جلد باقی مانده از این کتاب منتشر نشده بود. هیچکس، حتی خود نویسنده کوچکترین تصوری نداشت که جستوجوی طاقتفرسا در معنا و جوهر هنر چه چیزی به وجود خواهد آورد!
چرا باید رمان در جستجوی زمان از دست رفته را بخوانیم؟
خواندن این رمان هفت جلدی با بیش از 4200 صفحهای که دارد شاید برای همه ساده نباشد. اگر عادت به خواندن رمانهای طولانی ندارید، شاید بد نباشد کار را با رمانهای سادهتر و کوتاهتر آغاز کنید. رمان در جستجوی زمان از دست رفته با قدرت ناخودآگاه، با عشق، حسادت، بیماری، جنگ، همجنسگرایی، کودک سالاری، گذرا بودن زندگی و مرگ به ماهیت ذهنی تجربۀ واقعیت میپردازد. پرو.ست با وسواس و توجه به جزئیات ریز و تمام جنبههای وجودی انسان و با خلق رمان در جستجوی زمان از دست رفته بیبدیل باقی مانده است. با این رمان سفری طولانی خواهید داشت و شاید گاهی اوقات صبرتان تمام شود اما فرو رفتن در عمق جهان پروست ارزش صبر کردن دارد و مطمئنا زمان شما از دست نخواهد رفت.در جستجوی زمان از دست رفته یکی از کتابهایی است که پیش از مرگ حتماً باید آن را بخوانید. این کتاب تحلیلی عمیق و عرفانی از تمام جنبههای زندگی ارائه میکند و خواندن آن تجربۀ شگفتانگیزی است.
جملات درخشانی از کتاب در جستجوی زمان از دست رفته:
بخشی از جلد اول در جستجوی زمان از دست رفته:
«دیر زمانی زود به بستر میرفتم. گاهی، هنوز شمع را خاموش نکرده چشمانم چنان زود بسته میشد که فرصت نمیکردم با خود بگویم: «دیگر میخوابم.» و نیم ساعت بعد، از فکر این که زمان خوابیدن است بیدار میشدم؛ میخواستم کتابی را که میپنداشتم به دست دارم کنار بگذارم و شمع را خاموش کنم؛ در خواب همچنان به آنچه تازه خوانده بودم میاندیشیدم، اما این اندیشهها حالت اندکی شگرفی به خود گرفته بود؛ به نظرم میآمد خودم آن چیزی باشم که کتاب دربارهاش سخن میگوید: یک کلیسا، یک کوارتت، رقابت فرانسوای اول و شارل پنجم. این باور تا چند لحظه پس از بیداری با من بود؛ مایه شگفتیام نمیشد اما چون فلسهایی روی چشمانم سنگینی میکرد و نمیگذاشت دریابم که شمعدان روشن نیست. سپس رفتهرفته برایم نامفهوم میشد، آنگونه که افکار موجود پیشین در تناسخ. موضوع کتاب از من جدا میشد، با من بود که خود را با آن یکی بدانم یا نه؛ آنگاه بود که چشمانم میدید و در شگفت میشدم از تاریکی پیرامونم، که برای چشمانم خوب و آرامبخش بود، اما شاید بیشتر برای ذهنم که تاریکی را چیزی بیدلیل، بیمفهوم و به راستی گنگ و تیره مییافت. از خود میپرسیدم ببینی چه ساعتی است؛ سوت قطارهایی را میشنیدم که کم یا بیش دور، چون آواز پرندهای در جنگل که فاصلهها را بنمایاند، گستره دشت خلوت را به چشمم میآورد که در آن مسافر به شتاب به سوی ایستگاه میرود؛ و کورهراهی را که میپیماید هیجان جاهای تازه و کارهای بیرون از عادت، گپ اندکی پیشتر هنگام خداحافظی زیر چراغ غریبه که هنوز در سکوت شب در ذهن اوست، و شیرینی لحظه آینده بازگشت، در یادش خواهد نگاشت.»
بخشی از جلد دوم در جستجوی زمان از دست رفته:
«هنگامی که قرار شد برای نخستین بار آقای دونورپوا را به شام دعوت کنیم، و اینکه پروفسور کوتار در سفر بود، چون بیشک هر دوشان برای سفیر سابق جالب میبودند، پدرم گرفت که حضور مهمان برجسته و دانشمند سرشناسی چون کوتار در مهمانی شام هیچگاه نمیتواند بیجا باشد، امّا سوان با خودنماییاش، با شیوه جارزدنش درباره جزئیترین آشناهایی که دارد، آدم متظاهر پیش پاافتادهای است که مارکی دونورپوا بدون شک او را، به گفته خودش، «مستهجن» مییابد. امّا این پاسخ پدرم به توضیحی نیاز دارد، چه شاید برخیها به یاد بیاورند که کوتار آدمی بسیار معمولی بود و سوان، در زمینه مناسبات اشرافی، فروتنی و ملاحظه را به غایت ظرافت میرسانید. ولی، تاآنجا که درباره این یکی میتوان گفت، چنین پیشآمد که دوست گذشتههای پدر و مادر من، به شخصیت «پسر سوان» و سوان باشگاه سوارکاران، شخصیت تازهای را هم (که نمیبایست آخرین باشد) افزوده بود: شخصیت شوهر اودت: او شمّ و خواست و مهارتی را که همواره داشته بود با جاهطلبیهای ساده این زن همخوان کرده، توانسته بود موقعیت تازهای، بسیار فروتر از موقعیت گذشته، و مناسب با زنی که همراه با او در آن قرار میگرفت، برای خود بسازد. و در آن، خود را آدم دیگری مینمود.»
بخشی از جلد سوم در جستجوی زمان از دست رفته:
«جیکجیک بامدادی پرندگان به گوش فرانسواز خوشایند میآمد. هر کلمه «کلفتها» او را از جا میجهانید؛ صدای پاهایشان آزارش میداد و به فکرش میانداخت که ببینی چه میکنند؛ آخر به خانه تازهای رفته بودیم. البته در «طبقه هفتم» خانه پیشینمان هم خدمتکاران به همین اندازه آمد و شد داشتند؛ اما او آنان را میشناخت؛ رفت و آمدهایشان برایش چیزی دوستانه شده بود. اکنون، حتی به سکوت هم توجهی دردناک نشان میداد. و از آنجا که هر چه بولوار کنار خانه قبلیمان سروصدا داشت محله تازه ساکت بود. ترانه مرد رهگذری (که حتی از دور، در حالت ضعیف هم، چون نغمه ارکستری به وضوح شنیده میشد) چشمان فرانسواز تبعیدی را پر از اشک میکرد. از این رو، منی که هر چه به زحمت با چیزهای تازه خو میکردم چیزهای کهنه را به راحتی وامیگذاشتم، گرچه اول او را مسخره کردم از این که ترک ساختمانی که در آن «همه از هر طرف احتراممان را داشتند» برایش ناگوار بود، و چمدانهایش را به رسم قدیمی کومبره گریهکنان بست، و گفت که خانهای که از آن میرفتیم از همه خانههای دنیا بهتر است، خود را به خدمتکار پیرمان نزدیک حس کردم، چون دیدم که رفتن به خانهای که دربانش هنوز ما را نمیشناسد، و نشانههای احترامی را که برای تغذیه روحی او ضرورت دارد به او نشان نمیدهد، او را به حالتی انداخته که کم مانده است از پا درافتد.»
تحلیلی بر رمان در جستجوی زمان از دست رفته:
در جستجوی زمان از دست رفته با عنوان اصلی À la recherche du temps perdu اثر مارسل پروست نویسندهٔ برجستهٔ فرانسوی است. این اثر برجستۀ نویسندۀ فرانسوی در پاریس و طی سالهای 1913 تا 1927 در مؤسسهٔ نشر گالیمار انتشار یافت. در جستجوی زمان از دست رفته شامل هفت جلد در بیش از 4200 صفحه به قرار زیر است:
1. طرف خانهی سوان (1913)
2. در سایۀ دوشیزگان شکوفا (1918)
3. طرف گرمانت (1920-1921)
4. سدوم و عموره (1921-1922)
5. اسیر (1923)
6. گریخته (1925)
7. زمان بازیافته (1927)
پروست نوشتن در جستجوی زمان از دست رفته را در سال 1909 و در 38 سالگی شروع کرد و آن را تا دم مرگ ادامه داد. او در سال 1913 کتاب طرف خانۀ سوان، اولین رمان این مجموعه را برای ناشرین مختلف فرستاد. آندره ژید، نویسندۀ مطرح فرانسوی، یکی از افرادی بود که نسخۀ دستنویس کتاب را خواند و آن را برای چاپ رد کرد. پروست در نهایت این کتاب را با هزینۀ شخصی در انتشارت ادیسیو گراسه به چاپ رساند و توجه منتقدین را جلب کرد و باعث شد آندره ژید در نامهای به پروست از تصمیم اشتباه خود ابزار افسوس و پشیمانی کند و پیشنهاد چاپ کتاب را بدهد اما پروست تصمیم گرفت باقی جلدهای مجموعهاش را هم با نشر گراسه عرضه کند.
در جستجوی زمان از دست رفته چگونه کتابی است؟
در جستجوی زمان از دست رفته فقط یک داستان طولانی نیست بلکه تحلیلی اجتماعی، ادبی، هنری و فلسفی از جامعۀ اواخر قرن 19 فرانسه ارائه میکند. این اثر همچنین از نظر خدمتی که به زبان فرانسه کرده و شکلی جدید را در ادبیات این کشور پدید آورده، ستایش شده است. رشتۀ اتصال هفت کتاب این مجموعه، راوی و شخصیت اصلیشان است، اما جلدها از یکدیگر مستقلاند و هر یک بخشی از خاطرات و افکار و باورهای مارسل پروست را بیان میکنند. جلد دوم این مجموعه قرار بود در سال 1914 به چاپ برسد ولی به دلیل شروع جنگ جهانی اول تا سال 1918 به تعویق افتاد. در آن زمان نشر گراسه کارش را تعطیل کرده و به خدمات نظامی مشغول شده بود. به همین دلیل پروست کتاب دومش و جلدهای بعدی را با انتشارات گالیمار به چاپ رساند. کتاب دوم این مجموعه با عنوان در سایۀ دوشیزگان شکوفا در سال 1919 برندۀ جایزۀ گنکور شد و اعتبار زیادی برای پروست به همراه آورد. پروست چند ماه بعد از چاپ جلد چهارم این مجموعه در نوامبر سال 1922 درگذشت و سه جلد بعدی پس از فوت او و بدون ویرایش نهایی پروست منتشر شد.
خلاصۀ داستان رمانِ در جستجوی زمان از دست رفته:
راوی که به نظر میآید خود پروست است، همزمان با معرفی شخصیتهای بهیادماندنی، داستان زندگی خودش را هم تعریف میکند. شخصیتهایی نظیر چارلز سوان، ژیلبرت سوان که مارسل جوان عاشق او میشود، خانوادۀ اشرافی گرمانتس، بارون دو شارلوس منحله و برادرزادۀ او رابرت دو سنت لوپ و آلبرتین که وابستگی پر شوری بین او و مارسل شکل میگیرد. جهان مارسل چنان وسیع میشود که هم افرادی با تزکیۀ نفس بالا و هم افراد فاسد را در بر میگیرد و او میتواند طیف کاملی از شعور، عقل، بدبختی و حماقت انسان را ببیند. او در ویرانترین لحظات زندگی احساس میکند زمان از دست رفته است و زیبایی و معنای تمام آنچه که تا به امروز به دنبال آن بوده، محو شده است و حتی از کتابی که آرزوی نوشتنش را داشته دست میکشد. سپس بعد از جنگ، در یک مهمانی، راوی به واسطۀ تجربۀ مجموعهای از حوادث متوجه میشود تمام آن زیباییهایی که درگذشته تجربه کرده است برای همیشه در ذهن او زندهاند. زمانی که از دست رفته بود دوباره به دست میآید و مارسل دستبهکار میشود و با مرگ مسابقه میدهد تا رمانی را که خواننده به انتهای آن رسیده است، بنویسد. مارسل پروست در کتاب در جستجوی زمان از دست رفته چیزی اختراع نکرد بلکه همه چیز را تغییر داد، حقایق جدیدی انتخاب کرد و آنها را در هم آمیخت و اشکالشان را تغییر داد تا وحدت زیربنایی و اهمیت جهانی را آشکار سازد. از زیباترین مفاهیمی که پروست در جستجوی زمان از دست رفته بیان میکند مسائل انسانی است. ما انسانها به واسطۀ جامعه خیال میکنیم تنها زندگی خودمان است که بیرنگ و روح شده است و در جهان بیرون از جهان ما، آدمهای درستوحسابی دور هم جمع شدهاند و بدون ما مهمانی گرفتهاند و تا وقتی پایمان را در آن مهمانی نگذاریم ارزش و معنایی نداریم. اما رمان در جستجوی زمان از دست رفته ثابت میکند چنین چیزی وجود ندارد.
در جستجوی زمان از دست رفته و مارسل پروست:
این رمان به مرور میکوشد معنای زندگی را برای خوانندگانش شرح دهد. او از عشق، دوستان، رابطه و هنر صحبت میکند و نشان میدهد که معنا و زمان در زندگی انسان مفاهیمی نسبی است که با چیزهای دیگر گره خوردهاند و نمیتوان آنها را با معیارهای معمول سنجید. پروست با یادآوری دوران کودکیاش، رابطهای ظریف با گذشتهاش برقرار میکند اما همزمان سعی میکند با خیالپردازی فرض کند که آن دوران بهتر از تصوراتش است. او شبها در کودکی برای به خواب رفتن مشکل داشت و اغلب به محبت مادرش برای آرامشدن و خوابیدن تکیه میکرد. گرچه خانوادهاش حتی سعی میکنند به پروست یک چراغخواب جادویی بدهند اما هیچچیز نمیتواند به او کمک کند تا بهتر بخوابد. او تابستانهای زیادی را در کومبره، با پدربزرگ، مادربزرگ و عمۀ بزرگش لئونی که اغلب به آنها سر میزد میگذراند. او به ویژه یاد غروبی میافتد که مردی به نام چارلز سوان به آنجا رفت و راوی پس از دیدن همسر و دخترش، عاشق دختر سوان، ژیلبرت، میشود. در نتیجۀ این ملاقات، مادرش دیگر او را برای شببخیر گفتن نبوسید بلکه برایش کتاب خواند. این تنها خاطرهای است که او از آن خانه دارد. یک روز او یک کیک مادلن اسفنجی میخورد و ناگهان یاد دوران کودکیاش در کومبره تازه میشود. همین باعث میشود که راوی خاطرات بیشتری را بهیاد بیاورد؛ ملاقاتش با خانمی با لباس صورتی، عشقش به تئاتر، دوست یهودیاش و غیره و شروع به تعریف کردن خاطراتش میکند. او متوجه میشود که سوان ازدواجی ناخوشایند دارد و آرزو میکند دخترش ژیلبرت بتواند در جامعه پیشرفت کند. راوی گردشهای خود در سراسر کشور را بازگو میکند و در یکی از این پیادهرویها، او ژیلبرت را میبیند که با خانمی سفیدپوش صحبت میکند. او سپس داستان آشنایی پدر و مادر ژیلبرت را بهخاطر میآورد و به ماهیت گذرای زندگی میاندیشد.
مضامین اساسی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته
حافظه
پروست تمام کتاب در جستجوی زمان از دست رفته را به عنوان راهی برای به یاد آوردن خاطراتش مینویسد، تلاشی تقریباً ناامیدانه برای انتقال زیباییای که پروست در داستان زندگیاش میبیند و تلاش میکند با آن ارتباط برقرار کند. این بدان معنا نیست که نوشتههایش زیبا نیست، در واقع کاملاً برعکس، او روایتی جذاب و هنرمندانه برای خودش مینویسد اما با هدفی مشخص و غیرممکن. او مدام خود را ناامید میکند. با اینحال، در حین نوشتن پیشرفت میکند و روایت داستان را به چالش میکشد. پروست پس از خوردن کیک برخلاف میلش تمام خاطرات دوران کودکیاش را با جزئيات به یاد میآورد. همین خاطرات باعث میشود تا پروست خاطراتش را از ذهنش بیرون بکشد و بر کاغذ جاری کند. او دائما تلاش میکند تا آنچه را در لحظه تجربه کرده است بهطور کامل بیان کند تا خواننده بتواند زیباییهای متقاعدکننده و پایانناپذیر زندگی او را درک کند و تشخیص دهد. شاید چیزی که او از دست میدهد عینیت است.
اجتنابناپذیری زمان
پروست مکرراً ناگزیر بودن گذشت زمان را بیان میکند. او میداند که دارد پیر میشود. او حتی در کودکی درک میکرد که زمان بیپایان به جلو میرود و او کار خاصی از دستش برنمیآید. شاید منشأ اضطرابهای شبانۀ او از همینجا باشد، شناخت پیشرفت زمان مانند پرتویی غیرقابل برگشت. با اینحال پروست در این شناخت، نوشتن را مییابد. او نمیخواهد فراموش شود. او در نوشتههایش بزرگداشت و جشن و حتی معنا را مییابد. او تجربیات خود را در کتاب مینویسد تا از زمان سرپیچی کند و از عمر خود پیشی بگیرد. این حقیقت نسبتاً تلخ در شخصیت پروست در دوران جوانی تجسم مییابد و همین باعث میشود نتواند مثل همسالانش به شادی برسد. او از پذیرش این دروغ که عزت اجتماعی یا محبوبیتْ درمانی برای زمان و در نهایت مرگ است خودداری میکند.
حسادت
پروست در عاشقانهها و دوستیهای مختلف خود توانایی قوی برای حسادت را نشان میدهد. او خود را با یک رهایی بیپروا وارد روابطی میکند که اغلب منجر به آسیبپذیریاش میشود. پروست استاندارهای بالایی برای روابط عاشقانهاش دارد و خواهان وفاداری و فروتنی کامل است اما او هر بار در امر عاشقی ناکام میماند. او بارها از زنان ناامید میشود. ابتدا ژیلبرت، سپس آلبرتین و دوباره ژیلبرت! پروست گرچه حسادت یا ماهیت مضحک اعمالش را نمیشناسد، تحت تأثیر حسادت، آلبرتین را در خانهشان در پاریس زندانی میکند. او اجازه ندارد بدون همراه خانه را ترک کند و بدون اجازۀ صریح او با افراد غریبه گفتوگو کند یا دوستی داشته باشد. آلبرتین نیز روزی بدون اطلاع قبلی او را ترک میکند. پروست ویران میشود اما زمانی که میشنود او مُرده است و عاشق کسی دیگر نبوده، کمی خیالش راحت میشود. غرور و حسادتش نمیتواند رقیبی را بپذیرد.
یکی از افرادی که برای اولین بار رمان مارسل پروست را خواند و بررسی کرد، آندره ژید نویسندة فرانسوی و برندة جایزة ادبی نوبل در سال ۱۹۴۷ بود. او به دلیل وجود برخی ایرادات نگارشی تصمیم گرفت که چاپ رمان را رد کند. بعد از چاپ جلد اول کتاب و موفقیت آن، پروست یکی از مشهورترین نامههای عذرخواهی تاریخ ادبیات جهان را دریافت کرد. آندره ژید در یک نامه برای او نوشته بود: «نپذیرفتن کتاب تو، یکی از بزرگترین افسوسهای زندگی من است.»
اگر از خواندن کتاب در جستجوی زمان از دست رفته لذت بردید، از مطالعۀ کتابهای زیر نیز لذت خواهید برد:
رمان در جستجوی زمان از دست رفته از حیث سبک ادبی و نیز مفاهیم انسانی عمیقی که مطرح کرده بسیار شایان توجه است. همچنین اگر شما هم دغدغۀ خاطرات و معنای زندگی و گذر زمان را دارید، حتماً این کتاب را مطالعه نمایید. اگر از خواندن این رمان جذاب لذت بردید، به شما پیشنهاد میکنیم کتابهای زیر را نیز مطالعه نمایید.
• اولیس اثر بزرگ جیمز جویس نویسندۀ ایرلندی و از شاهکارهای سختخوان ادبیات مدرن که پر از اشارات تلمیحی و بینامتنیتی است. تمام وقایع این رمان اولیس در یک روز رخ میدهند و داستان از سال 1904 آغاز میشود.
• کوه جادو اثر توماس مان که جایزۀ نوبل را برای نویسندهاش به ارمغان آورد. این کتاب تصویری است از رویارویی قهرمان داستان با پریشانحالیها و سپس نبرد در جنگ جهانی اول.
• سفر به انتهای شب اولین اثر لویی فردینان سلین نویسنده و پزشک فرانسوی است. او در این کتاب داستان مرد آسیب دیدهای به نام فردیناند باردامو را بازگو میکند که در دوران دانشجویی برای خدمت در جنگ جهانی اول داوطلب میشود اما هیچ معنا و مفهومی در جنگ نمییابد و بهمرور با ناامیدی در سفرهایش به دنبال معنای زندگی میگردد.
دربارۀ مارسل پروست: روشنفکر و نویسندۀ قرن بیستم
مارسل پروست، روشنفکر، مقالهنویس، منتقد و رماننویس فرانسوی بود که در سال 1871 به دنیا آمد و در سال 1922 درگذشت. او را یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم میدانند. مجموعۀ هفت جلدی این نویسنده، در جستجوی زمان از دست رفته، لقب بلندترین رمان جهان را یدک میکشد. پروست زندگی سختی داشت. او مبتلا به تنگی نفس بود و همین موضوع او را مجبور به انزوا از جامعه میکرد. پروست اندکی بعد از جنگ فرانسه و پروس که بین ناپلئون سوم و پادشاهی پروس درگرفته بود، متولد شد. پدر مارسل پروست یک پزشک بزرگ بود که در ریشهکن کردن وبا در فرانسه کمکهای شایانی کرده بود. بر خلاف او، مارسل پسری نحیف و مریض حال بود که با پول ارث خانواده زندگی میکرد و در آرزوی این بود که کتابهایش بهاندازه کمکهای پزشکی پدرش به بشریت خدمت کنند. پروست در نُه سالگی اولین حمله جدی آسم را تجربه کرد. پس از آن بهخاطر بیماری به تعطیلات طولانی در روستای ایلیرز رفت. بیماری و دوری از اجتماع شهری بسیار در روحیه و شخصیت مارسل پروست تأثیر گذاشت.
او در مسیر زندگی شخصیاش کوشید تا با بزرگزادگان همنشین شود زیرا در آن زمان دوستی با طبقه اشراف جامعه یک فضیلت اجتماعی محسوب میشد. اما بعد از دوستی با این طبقه متوجه شد آنها موجوداتی توخالی و بیرحماند که تنها به پول و ثروت اهمیت میدهند و از آنجایی که فضیلتهای انسانی در بین انسانها بیتوجه به شهرت و ثروتشان تقسیم شده است، میتوان آن را همهجا یافت. پروست تا 38 سالگی به نوشتن داستان کوتاه و مقاله میپرداخت و بعدازاین دوره بود که بهخاطر شرایط روحی و ذهنی خاص که در خود رمان شرح داده میشود، به نوشتن این رمان روی آورد. او در جولای 1909 برای نوشتن رمانش به انزوای خودخواسته رفت و اولین پیشنویس رمانش را در سپتامبر 1912 تمام کرد. ناشران جلد اول این مجموعه، طرف خانه سوان، را بارها و بارها رد کردند اما سرانجام در نوامبر 1913 با هزینۀ خود نویسنده کتاب منتشر شد. پروست در آن زمان قصد داشت کتابش را در سه جلد منتشر کند. در طول سالهای جنگ جهانی اول، او در تعداد جلدهای رمانش تجدیدنظر کرد و احساس بافت و ساختار رمانش را غنیتر و عمیقتر کرده به تقویت عناصر واقعگرایانه و طنز آن پرداخت. با این تصمیم رمان در جستجوی زمان از دست رفته تبدیل به یکی از عمیقترین دستاوردهای تخیلی بشر شد. متأسفانه عمر مارسل اجازه نداد که خودش سه جلد نهایی را ویرایش و بازنویسی کند. در 1919 جلد دوم، در سایۀ دوشیزگان شکوفا منتشر شد و همزمان با آن طرف خانه سوان، به تجدید چاپ رسید. در دسامبر 1919 جلد دوم جایزه ادبی گنکور را دریافت کرد و با دریافت این جایزه به شهرت جهانی رسید. اولین نسخه شامل کل اثر در سال 1954 منتشر شد.
دربارۀ مهدی سحابی: مترجم کتاب در جستجوی زمان از دست رفته
مهدی سحابی متولد 14 بهمن 1322 در شهر قزوین و درگذشته 18 آبانماه 1388 در شهر پاریس، مترجم، نویسنده، روزنامهنگار، نقاش، مجسمهساز و عکاس ایرانی بود. عمدۀ شهرت سحابی بهخاطر ترجمۀ مجموعه رمان در جستجوی زمان از دست رفته است. خانواده سحابی زمانی که او دهساله بود از قزوین به تهران مهاجرت کردند. او مدت کوتاهی در هنرکدۀ هنرهای تزئینی دانشگاه تهران در رشته نقاشی تحصیل کرد اما بنا به دلایلی آن را رها کرد و بعد از گذراندن سربازی، برای تحصیل در رشته کارگردانی سینما به ایتالیا سفر کرد. او از همان زمان با هنرمندان زیادی نشست و برخاست داشت. او بعد از مدتی دومرتبه سینما را رها کرد تا به تحصیل نقاشی بازگردد. او در سال 1347 تحصیلاتش را نیمه کار رها کرد و از ایتالیا به فرانسه مهاجرت کرد و در آن جا با «اِولین»، یک بانوی فرانسوی ازدواج کرد. آن دو سه پسر به نامهای کاوه، سهراب و کیومرث داشتند. سحابی در سال 51 به ایران بازگشت تا در سینمای ایران فعالیت کند اما نتوانست و ناامیدانه این حرفه را هم رها کرد. بعد از آن به سراغ روزنامهنگاری نقاشی و بازیگری رفت و در آخر به ادبیات و نقاشی و ترجمه پناه برد. تسلط سحابی به زبانهای ایتالیایی، فرانسوی و انگلیسی سبب شهرت او در حرفه ترجمه شد. سحابی در شهریور 88 به پاریس رفت تا خانوادهاش را ملاقات کند اما این سفر یکطرفه به بهشتزهرای تهران ختم شد. او در روز یکشنبه 17 آبان سکته قلبی کرد و پیکرش از پاریس به تهران برگردانده شد تا در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شود. تسلط سحابی به سه زبان انگلیسی و فرانسوی و ایتالیایی مهمترین نقطه قوت و ویژگی متمایز سحابی بود. او نهتنها از این سه زبان به فارسی ترجمه میکرد، بلکه گاهی از فارسی به این سه زبان هم ترجمه میکرد. او سرگذشت شغلی پرفراز و نشیبی داشت و هم پیش و هم پس از انقلاب، حرفهاش بسیار تحتتأثیر سیاست و شرایط دشوار اجتماعی بود. او دو هنر مهم داشت که آنها را بهصورت حرفهای دنبال میکرد. یکی ترجمه و دیگری نقاشی. هنر نقاشی و برپایی چند دوره نمایشگاه متعدد در ایران و جهان با مضمون صورتکهای متعدد انسانی از دیگر فعالیتهای مهدی سحابی به شمار میروند.
نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی
یکی از آثار جاودانه تاریخ ادبیات بشر
این کتاب یکی از سنگینترین کتابهاست و ترجمۀ اون هم اصلاً کار راحتی نیست، ترجمۀ آقای سحابی واقعا جذاب و گیرا بود برای من و جذابیت کتاب برام بیشتر شد.
رمان کلاسیک و البته طولانی مارسل پروست که شخصیت اصلی اون در واقع خودش هستش و شما رو به دنیاهای مختلف دنبال خودش میکشونه.