

میکل آنجلو سرخ، آنتونیونی آبی
انتشارات چشمه منتشر کرد:
در یکی از فیلمهای آنتونیونی، دو شخصیت اصلی داستان، پس از تماشای فیلمی، بیرون سالن سینما خیلی تصادفی با هم برخورد میکنند. آنها دربارهی یکدیگر و این برخورد تصادفی صحبت میکنند، اما هیچ اشارهای نمیکنند به فیلمی که همین الآن دیدهاند.
فیلم میتواند به دنیای درونی ما پا گذارد، در آنجا سکنی گزیند و با دگرگون شدن سرنوشت ما دگرگون شود و این دقیقاً همان کاری است که من در اینجا کردهام: به یاد آوردن یک فیلم، تعمق و تأمل دربارهی آن و تلاش برای نوشتن دربارهی حضور ماندگارش که مثل روح یا شبحی دست از سرت برنمیدارد و همهجا مثل سایه دنبالت میکند: بهویژه که فیلمی از آنتونیونی باشد، یکی از هشت فیلم فیلم رنگی مهمی که از سال 1964 به بعد ساخت و تنها پس از پذیرش این واقعیت گریزناپذیر که دنیای او دنیایی رنگی است... رنگْ طنین دارد، از حال به گذشته حرکت میکند، موجب میشود چیزی را به خاطر بیاوریم و در گذشته غرق شویم...
صبح 31 ژوئیهی 2007 که خبر درگذشت آنتونیونی را شنیدم یکه خوردم؛ چرا که شب قبل خوابش را دیده بودم و با خودم فکر کردم چهقدر خوشاقبال هستیم که هنوز فیلمهایش را داریم. هر چه بیشتر تماشایشان میکنم، بیشتر تحتتأثیر زبانی قرار میگیرم که بیان نمیکند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این مترجم













