نظر خود را برای ما ثبت کنید
انتشارات پنجره منتشر کرد:
تقصیر مادربزرگ بود. البته که تقصیر او بود! زن تازه داشت این را می فهمید. پسرش همه چیز را به دقت برای او توضیح داده بود. کاش پیرزن خرفت وصیت نامه اش را آن جوری ننوشته بود. کاش پای آن همه پول در میان نبود! اما پیرزن این کار را کرده بود و حالا انتخاب دیگری وجود نداشت. مادر و پسر مجبور بودند جوانی را از آنجا ببرند.
همین امشب، تا هنوز جایی بود، باید او را پنهان می کردند. زن که به آرامی اشک می ریخت، برای آخرین بار پیشانی سرد جوانک را بوسید و گونه اش را نوازش کرد. بعد بیخ گوشش خداحافظی کرد و با ملایمت ملافه را دور بدنش پیچید و گوشه ی آن را بالا آورد و روی صورتش کشید. در تاریکی، او را از روی تخت بلند کردند و به جایی بردند که در امنیت و آرامش باشد. بعد از تمام شدن کارشان، به خانه برگشتند و در را پشت سرشان بستند و تازه آن وقت صدای اولین ترقه، سکوت را شکست سپیده دم بود. خورشید داشت طلوع می کرد. حالا همه چیز داشت رو به راه می شد. پسرش قول داده بود که با فرا رسیدن صبح، تمام مشکل هایشان حل می شود. او هم حرفش را باور کرده بود.
حتما حق با او بود. همیشه حق با او بود. نبود؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک
تلفن تماس: 67379000-021
ایمیل: info@30book.com
اواسط سال 1393 بود که چند تا جوان، صمیمی، پرانرژی و لبریز از ایده، بهعنوان یک دارودستهی تبعیدیِ کرمِکتاب دور هم جمع شدیم تا به رویای معرفی و فرستادن کتاب به دوردستترین کتابخوارهای ایران برسیم. ما نه عینک گرد میزنیم، نه سبیل بلند داریم (به جز یک مورد) و نه زیاد اهل کافه رفتنیم.
ما تیم بچهمعمولیهای 30بوک هستیم: ذلهکنندهی سرمایهگذارهای دستبهعصا، حامیان تمامعیار احمقانهترین و جسورانهترین ایدهها، و کَنهی حل غیرممکنترین مسئلهها. اگر جوانید (دلتان را میگوییم!)، یک جای خالی هم برای شما توی بوفه کنار گذاشتهایم. به دنیای 30بوک خوش آمدید!
© 1393-1403 | تمامی حقوق این سایت متعلق به فروشگاه اینترنتی کتاب و محصولات فرهنگی 30بوک می باشد.